eitaa logo
پــــــــــــــلاک خاکــــــی
64 دنبال‌کننده
585 عکس
458 ویدیو
1 فایل
پلاک خاکــــــی رسانه تخصصی شهدا و ایثارگران 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 رسالت ما رساندن پیام شهدا ب شماست لینک های عضویت @pelak_118 https://eitaa.com/joinchat/1711931696Ccab9df7f جهت تبادل یا تبلیغات و گفتگو ب لینک زیر مراجعه کنید @mohebi_118
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی‌میای‌اینجا؛ دیگه‌تضمینی برای‌بَرگــشتت‌نیســـت✋🏼 اگرهم‌برگردی‌دِلَت‌جامیمونه مطمئن‌بــاش.. :)🍃♥️ @pelak_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻از همه دوستان و رفقا التماس دعا 🙏 داریم لطفا کانال ما رو ب دوستانتان معرفی کنید.چرا که زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست (مقام معظم رهبری) یاعلی @pelak_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 📽 فیلمی بسیار زیبا و دیدنی از حضور سردار دلاور شهید فرمانده مخلص و غیور لشگر ۱۴ امام حسین (ع) در جبهه های حق علیه باطل و خط مقدم نبرد با مزدوران بعثی عراق ، از اول جنگ تا عملیات کربلای پنج 🎙سید اهل قلم : حاج حسین را ببین ؛ او را از آستین خالی دست راستش بشناس . جوانی خوش‌رو ، مهربان و صمیمی ، با اندامی نسبتاً لاغر و سخت متواضع. افسوس كه چشم ظاهربین راهی به سوی باطن اشیا ندارد ، اگرنه ، سجده‌ی ملائك را در برابر عظمت او می دیدی و آن آیه‌ی مباركه را دیگرباره می شنیدی : ( انی اعلم ما لاتعلمون ) 🌺 روحش شاد و یادش گرامی 🇮🇷 @pelak_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 داستان جوان فاسد و امام حسین(ع) استاد علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد: یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389ش برفراز منبر گفت: دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم. شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زور به محلّی بردم و خواستم اورا اذیت کنم، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم. گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم. گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را برسر تو بکشد. نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم. به خانه برگشتم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می‌داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید. فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، چون سرتاپا شرّ هستم. رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا. گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشیدم. بالاخره من هم رفتم. چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم، مادرم گفت: رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم. رفتند خواستگاری، روز بعد من رفتم، دختر برایم چایی آورد، تا چشمش به من افتاد، فریاد زد: یا زهرا! و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، گفت: دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم، مبادا رد کنی. السلام علیک یا اباعبدالله... بیاید هممون امشب با امام حسین معامله کنیم.. @pelak_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ علت اصرار بر بی‌حجابی 👈 از زبان یک سیاستمدار فرانسوی 🔻هرزگی یک مسئله‌ی فرهنگی یا یک مسئله‌ی سیاسی_امنیتی @pelak_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 شهید همت: 🌿 ما از دادن نمی ترسیم، ولی از این می ترسیم که خدای ناکرده روزی این خون ها به ناحق ریخته شود و تزلزلی در راهمان و مان و توان مان پیدا شود که ان‌شاءالله نباید اینطور بشود. شهید همت @pelak_118
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چقدر که درد بی دوا داریم دلای اسیر و مبتلا داریم یادمون نمیره تو سختیا آقایی مثل امام رضا داریم 🎙مداحی حاج مهدی سروری @pelak_118 @aqr_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرموقع‌ناامیدشدی و‌خواستی‌ جابزنی یھ‌نگاه‌بہ‌این‌ عکسا بکن شایدخجالت‌کشیدی‌..! باقدرت‌وتوکل‌ بخدامسیر موفقیت و‌طی‌ کن و مطمئن باش‌ شهدا هم‌ کمکت‌ میکنن☘️ 🌿 @pelak_118
🌷🍃شهید امیر حاج امینی در ۵بهمن سال ۱۳۴۰درروستای علیشار از توابع زرند ساوه به دنیا آمد 🌷🍃🍃 🌷🍃امیر عزیز از ائمه اطهار عمیق ترین حس خودشون رو به حضرت زهرا(س) ابراز می کردند🌷🍃 🌷🍃یکی از ویژگی های بارز ایشون این بود که فوق العاده دلسوز بودند ، به حدی که اگر چند دقیقه با ایشون صحبت میکردید به صمیمی ترین دوست شما تبدیل میشدند.🌷🍃 🌷🍃در نوجوانی مکبر نماز بودند و بانگ الله اکبرشون در مسجد محل طنین انداز میشد.🍃 🌷🍃شغل ایشون باتری سازی بود و کمی به زبان آلمانی هم تسلط داشتند.🍃🌷 🌷🍃 شهید امیر حاج امینی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و مسئولیتش در جبهه بیسیم چی گردان نصر لشگر 27 محمدرسول الله (ص) بود🌷 🌷🍃شهید امیر حاج امینی، خستگی ناپذیر بود. او به هم جبهه ای هایش می گفت که حاضرم با تمامی شماها در کوه، مسابقه بدهم و هر کدامتان که خسته شدید، نفر بعدی با من مسابقه را ادامه دهد🌷🍃 🌷🍃شهید امیر حاج امینی، تمایلی به شهرت و معروف شدن نداشت. درواقع باورش به چنین اصلی این بود که اگه کاری را با خلوص نیت برای خدا انجام دهی؛ او تو را عزیز می کند و درنهایت، همین خصلت شهید امیر حاج امینی موجب معروف شدن عکس شهادتش گردید. 🌷🍃 🌷🍃او برای رضای خدا هر کاری را انجام میداد و برایش اهمیتی نداشت که دیگران از کارهای او آگاه شوند. یکی از دیگر خصلت های شهید امیر حاج امینی، حساسیت نشان دادنش نسبت به بچه های یتیم بود، او همیشه به یتیمان کمک میکرد.🌷🍃 🌷🍃شهید امیر حاج امینی، روزی از بچه ها در منطقه به شدت کار کشیده بود، آن ها را گرد خود جمع کرد و گفت:“ چنین تصوری اشتباه است که شما فکر کنید کسی به ما اموزش داده است، من خاک پاهایتان هستم. من نسبت به شماها کوچکترم… اگه تکلیف نبود هیچ وقت از شما چنین کاری را نمیخواستم….” ولی بازهم راضی نشده بود و از تمامی بچه ها با گریه تقاضا کرد که دراز بکشند. همه حیرت زده از این کار او شده بودند. وقتی که خوابیدند او پائین پای بچه ها به کف پوتین هایشان دست می کشید و خاکش را بر روی پیشانی اش می مالید و می گفت:من خاک پای شماهایم 🌷🍃 🌷🍃برادر شهید امیر حاج امینی میگفت که بعد از شهادت امیر، نامه ای به ما دادند که توسط امیر در چند روز پیش از شهادتش نوشته شده بود:“خدا را شاکرم که به این فیض عظیم الهی نایل شدم 🌷🍃 🌷🍃در ۱۰اسفند سال ۶۵ در عملیات کربلای 5 در شلمچه ،بچه ها یک به یک، به سمت جلو حرکت میکردند . در همین لحظه امیر تصمیم گرفت که داخل خط برود. یکی از بچه ها به او گفت:حاجی! الان نوبت منه… ولی امیر در جواب به او گفت:نه! حرف نباشه، این دفعه نوبت من است 🌷🍃 در این حین، خمپاره به کتف او اصابت کرد و به شهادت رسید.🌷🍃 مزار : بهشت زهرا - قطعه 29- ردیف60 - شماره 10 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷 @pelak_118