نام رمان:الهام😍
بـسـم الله الرحمن الرحیم🌹🌷
پارت اول
دختری👩 بودم شرو شیطون
ازاونایی که از دیوار راست بالا میرفتن از اونایی که سرکلاس فقط دوست داشتم ی کاریی بکنم همه بخندن مزه بپرونم 🗣
مدرسه راهنمایی که تموم شد بخاطر محلمون که بد بود جا به جا شدیم وبه منطقه ی دیگ اومدیم دوره دبیرستانو تو محل جدید اغاز کردم وقتی وارد مدرسه شدم خیلی غریب بودم😔
امـا روزها گذشت من با دونه دونه از بچه ها رفیق میشدم واخر یک اکیپ ۱۲😍نفری تشکیل دادیم
خلاصه خیلی این اکیپ ما شلوغ بود🗣 وقتی میخواستیم کاری کنیم همه باهم . کلن کارامون اکیپی بود هیچ وقت پشت همو خالی نمیکردیم
وقتی ام به دفتر میرفتیم همه باهم میرفتیم خیلی سال اول اذیت کردیم و شلوغ اکیپ من بودم
خلاصه سال اول تموم شد رفته بودم واسه ثبت نام که مدیرمون خیلی شیک گفت من دخترشما رو ثبت نام نمیکنم
مادرم گفت چرا گفتش بخاطر شیطنتاش
مادرم گفت حالا من باید چکارکنم مدیرمون گفت برو اموزش پرورش تعهد بگیرن از دختر اگه قبول کردن نامه بیار واسه ثبت نام......
ادامه دارد....🌹💝
#الهام_بانو♥
از لاک جیغ تا خدا
@banomahtab