eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.7هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ رابطه عجیب پاکی با ذرت مکزیکی 🌽 ◀ یه مسیر طولانی رو طی کرده بودیم و خسته... تصمیم گرفتیم یه جا بشینیم یه چیزی بخوریم تا خستگی‌مون دربره. خواهرم پیشنهاد داد بخوریم! 🌽 . . . ◀ با صندوقدار حساب کردیم، فیش رو گرفتیم و منتظر نشستیم. بعدِ چند لحظه که رفتم تا ذرتها رو بگیرم؛ دیدم چند نفر جلوی منن و جوونی مشغول درست کردن ذرت مکزیکیه. . ◀وقتی نوبت به میرسید نیشش تا بناگوش باز میشد و یه چیزی میگفت تا بخندن! جالب بود که ذرت آقایون زود آماده میشد اما مال دخترا چند دقیقه طول میکشید! 😐 . ◀چیزی نمونده بود... فقط جلوی من یه دخترخانم با پوشش عجیب غریبش بود و یه دختر ! دختر مانتویی فیش رو با و داد! پسرک هم باهاش خوش‌وبشی گرمی کرد و کرد تا بیشتر بتونه هم دید بزنه هم فک... حالا بعد چند دقیقه لیوان ذرت دختر پُر شده بود! روش هم کلی ریخته شده بود! سفارشیِ ◀نوبت دخترخانم چادری مثلا امروزی شد! پسرک به همون شیوه سوالای بی‌موردی کرد و خوش‌وبش!! چطوری دوست دارید؟ این جوری بهتره یا اون جوری؟ اینو بریزم یا نریزم؟ هوا چقدر سرد شده نه؟ فلفل قرمز خیلی خوشمزه‌تره مگه نه؟! دوباره بعد از چند دقیقه و خنده، یه لیوان سر پُر ذرت با کلی کنجد آماده شد! . دیگه نوبت من بود! ◀پسرک لبخند زد و گرمی کرد! و عصر به خیر گفت! منتظر بود تا منم به گرمی جواب بدم. ولی خیلی اما کاملا سلام کردم! فیش رو دادم و منتظر موندم... بدون هیچ حرف اضافه‌ای! . ◀سریع نیشش رو جمع کرد و مشغول کارش شد. حساب کار دستش اومد! زود ۲تا لیوان ذرت داد! چند دقیقه هم طول نکشید! در مورد هوا و طعم چیزهای مختلف هم نظرخواهی نکرد! اما ... ۲تا لیوان سرخالی و بدون کنجد!! شاید میخواست ناراحتم کنه یا شایدم میخواست با عشوه و خنده ازش بخوام لیوان من رو هم پُر کنه و کنجد بریزه و این آخرین راه حلی که بود که به رسیده بود... اما من هیچ واکنشی نشون ندادم‼️ . ◀خیلی اتفاقی خواهرم نگاهش به میز بغلی افتاد! پرسید: چرا لیوانهای ما سرخالیه؟! چرا کنجد نداره؟! 😀 خنده ای کردم و گفتم: اونایی که تو اون لیوانا میبینی جایزه هست. دوتا قاشق ذرت بیشتر و یک قاشق کنجد فقط همین...!😖 مطمئن باش ذرتای ما هم هم !😋 چون شهوت و عشوه و چیزای دیگه قاطیش نیست...👌🏻 خنده ای کرد و گفت: آهان حالا فهمیدم! چه تنگاتنگی بین پاکی و ذرت مکزیکی هست! 😇 و هردو با هم خندیدیم😄 @banomahtab
#ریحانه🌸🍃 💢گفتند می رود #دانشگاه دیگر عوض می شود. ⇜گفتند از سرش می افتد. ⇜گفتند تفکراتش تغییر می کند. ⇜گفتند دیدش بازتر می شود. ⇜گفتند دوست و #رفیق روش تاثیر میذارد. 💢البته بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد😉 #حرمتش را تازه در دانشگاه فهمیدم 🔸وقتی استادی با #احترام بامن صحبت می کرد. 🔹 وقتی #آقایان کلاس، برای صحبت ها و رفتارشان درمقابل من #حدومرز قائل می شدند☺️ 🔸وقتی نگاه ها به من👀 رنگ تفاوت و #تحسین گرفت 🔹وقتی بجای #تو، شما خطاب شدم😎 🔸وقتی بین #شوخی های بی سر و ته دختران و پسرانِ به اصطلاح روشنفکر😏 همکلاسی، جایی میان انها برای من نبود❌ 🔹وقتی وجودم سرشار از #آرامش و امنیّت😌 هست و کسی نگاه چپ به من نمی کند🚫 🔸وقتی... 💢آری من از آنهایی ام که خیلی چیزها #هرگز از سرم نمی افتد. مثلا همین #چــــادر😍 💢برای چادر سر کردن کافیست #عاشق باشی‌.عاشق حضرت مادر💞 بانـــو🌸🍃 #بگذار_به_چادرت_پیله_کنند #به_پروانه_شدنت_می_ارزد🕊 #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️ #حامی_ایتا
😁🌷 بچــه هـٰارو با بیدار مےکرد تا نمـٰاز شـب بخونـن . . مثلـا یکـے رو بیـدار مےکـرد و مےگفت: [ بابا پـاشو من میخوام نماز شب بخونم، هیـچ کس نیست نگام کنـه :|😂 یا مےگفت: پاشـو جونِ مـن؛ اسـم سـه چھـٰارتا مومـن رو بگو تو قنوت کـم آوردم😅! 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa