eitaa logo
《راز پلاک سوخته》
131 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
68 فایل
■کانال #راز_پلاک_سوخته صحیفه #شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی است برگرفته از خاطرات،سبک زندگی و... فرهنگنامه ای از #مربی_شهید که در آسمان دمشق،مشق شهادت کرد ودر دفاع از حریم آل الله #پیکرش_سوخت و با #پلاکی_سوخته برگشت.
مشاهده در ایتا
دانلود
« » ♦️دستم را حلقه کردم دور گردنش، پیشانی اش را بوسیدم خیره شدم به چشمانش و‌ گفتم : ان شاء الله این دفعه هم به سلامت می روی و به سلامت برمی گردی. سرش را پایین انداخت و‌ چیزی نگفت. دختر کوچکی که در چند قدمی ما روی صندلی نشسته بود، آمد جلو و روبروی ما ایستاد. اشاره کرد به و گفت: تو می شوی❗️ انگار دخترک حرف دلش را زده بود، لبخندی زد و گفت: ان شاء الله پیروز بر می گردم. دخترک دوباره گفت: نه! تو حتما می شوی. با همان لبخند گفت: اگر شوم ،پیروزم. صدایی در سالن انتظار پیچید، مسافران پرواز ۵۷۰۶۲ به درب شماره۸ مراجعه کنند. 💠 @pelak_sokhteh👈
« » ♦️دستم را حلقه کردم دور گردنش، پیشانی اش را بوسیدم خیره شدم به چشمانش و‌ گفتم : ان شاء الله این دفعه هم به سلامت می روی و به سلامت برمی گردی. سرش را پایین انداخت و‌ چیزی نگفت. دختر کوچکی که در چند قدمی ما روی صندلی نشسته بود، آمد جلو و روبروی ما ایستاد. اشاره کرد به و گفت: تو می شوی❗️ انگار دخترک حرف دلش را زده بود، لبخندی زد و گفت: ان شاء الله پیروز بر می گردم. دخترک دوباره گفت: نه! تو حتما می شوی. با همان لبخند گفت: اگر شوم ،پیروزم. صدایی در سالن انتظار پیچید، مسافران پرواز ۵۷۰۶۲ به درب شماره۸ مراجعه کنند. 💠 @pelak_sokhteh👈
« » ♦️دستم را حلقه کردم دور گردنش، پیشانی اش را بوسیدم خیره شدم به چشمانش و‌ گفتم : ان شاء الله این دفعه هم به سلامت می روی و به سلامت برمی گردی. سرش را پایین انداخت و‌ چیزی نگفت. دختر کوچکی که در چند قدمی ما روی صندلی نشسته بود، آمد جلو و روبروی ما ایستاد. اشاره کرد به و گفت: تو می شوی❗️ انگار دخترک حرف دلش را زده بود، لبخندی زد و گفت: ان شاء الله پیروز بر می گردم. دخترک دوباره گفت: نه! تو حتما می شوی. با همان لبخند گفت: اگر شوم ،پیروزم. صدایی در سالن انتظار پیچید، مسافران پرواز ۵۷۰۶۲ به درب شماره۸ مراجعه کنند. 💠 @pelak_sokhteh👈