🔴مملکتی که امام دارد، «خرمشهر»ش در محاصره نمی ماند!
✔️مملکتی که امام دارد، خرمشهرش در محاصره نمی ماند و رمز فتح «خرمشهر» ها فقط در مقاومت است و مجاهدت و البته زیر لوای فرمان امام مسلمین!
💐مملکتی که امام دارد و قدر امامش را می داند، حصر «خرمشهر»هایش را که می شکند، هیچ، «فاو»های دشمن را نیز فتح می کند تا حساب کار دست دشمن بیاید و دشمن بداند، مملکتی که امام دارد، در اوج تحریم هم پرچمش بالاست و شیربچه هایش با ایمان به «فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» شاخ غول های غرب و شرق را خواهند شکست.
⁉️و در تاریخ حصر کدام خرمشهر را دیده اید که با «مذاکره» شکسته شده باشد، مذاکره یعنی معامله و در معامله باید هم «داد» و هم «ستاند» و امان از امتی که با «قرآن بر روی نیزه» فریب می خورند و «قرآن ناطق»شان را، فرمان نمی برند! آنجاست که باید حقارت و خفت حکمیت اشعری ها را به جان بخرند و بدون اینکه چیزی «ستانده» باشند، «غارت» شوند.
🌴چه زیبا امام علی(ع) فرمود :« هر کس که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود» و این روزها چقدر لگدهای دشمن زیاد شده است، اما کسانی که خودشان را به خواب زده باشند، با لگد هم بیدار نمی شوند.
🚩و این قانون عالم است که تاریخ تکرار می شود. آنانکه حرف امامشان را نشنیدند، روزی فریاد زدند که : « همانطور که سرداران نظامی ما خرمشهر را آزاد کردند، سرداران سیاسی هم خرمشهرها را آزاد خواهند کرد» و امروز چقدر زیبا دیدیم که خرمشهری که جز به مقاومت و مجاهدت بخواهد آزاد شود، سرنوشتی جز به یغما رفتن ندارد.
❌اما زهی خیال باطل! چه دشمنان خارجی و چه دشمنان داخلی بدانند که مملکتی که امام دارد، خرمشهرش در محاصره نمی ماند.
🖌آن روزها عراقی ها روی دیوارهای خرمشهر نوشتند : «جِئنا لِنَبقی» یعنی : «آمده ایم که بمانیم» اما هنگام فرار، وقت پاک کردن دیوار نوشته هایشان را که هیچ، وقت پوشیدن کفش هایشان را هم پیدا نکردند و پابرهنه گریختند.
🚩این قانون عالم است که تاریخ تکرار می شود. این روزها در عالم ، خیلی ها گمان کرده اند آمده اند که بمانند. اما نمی دانند مملکتی که امام دارد ، خرمشهرش در محاصره نمی ماند و روزی چشم تمام بدخواهان عالم خواهد دید و گوششان خواهد شنید فریاد شادی پیچیده در عالم را که «خرمشهر آزاد شد»
☀️این روزها خرمشهرهای زیادی در محاصره ست که به برکت امام شیعیان، در آینده ی نزدیک، فریاد آزادیشان عالم را شگفت زده خواهد کرد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
🌷برای عاقبت بخیری باید با امام بود و غدیر تدریس همین درس است. پیامبر فریاد زد: « آنان که رفته اند، برگردند و آنان که عقب مانده اند، برسند» برای عاقبت بخیری باید با امام حرکت کرد، نه یک قدم پس و نه یک قدم پیش!
🌴مملکتی که امام دارد، خرمشهرش در محاصره نمی ماند، اگر مأموم قدر امام را بداند و گوش به فرمانش باشد.
#علی_موجودی
💠کانال خبری انصارحزب الله(پلاک) در ایتا:👇
http://eitaa.com/joinchat/419364865C8c60a321c0
💠 پلاک در سروش:👇
https://sapp.ir/ansardez
🔴وقتی کسی خبر نداشته باشد
✔️به بهانه ی سالگرد شهادت فرمانده محبوب گردان عمار دزفول ،«سردار سرتیپ پاسدار دکتر حاج محمدرضا صلواتی زاده»
🔅 می شود از همان لحظه ی پاسدار شدنت جنگ شروع شود. می شود با جهان آرا در آن 35 روز نفس گیر مقاومت خرمشهر باشی و کسی خبر نداشته باشد.
🌴می شود از شش مرد خانه تان ، 5 تایش در جبهه باشند، حتی پدرت و هیچ کس خبر نداشته باشد.
می شود خط شکن بیش از دوازده عملیات بزرگ چونان فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر1، محرم، خیبر، بدر، والفجر 8، کربلای 4 و 5 ، والفجر 10 و ... باشی و کسی خبر نداشته باشد. می شود بیش از هفت بار مجروح شده باشی و هر بار تکه ای از این پیکر امانتی را با خدا معامله کرده باشی و کسی خبر نداشته باشد.
می شود یکی از برادرهایت در خیبر مفقودالاثر شود و خبری نیاید که نیاید و در تشییع برادر دیگرت هم که در بدر آسمانی شده است ، به دلیل حضورت در عملیات شرکت نکنی و کسی خبر نداشته باشد.
✳️می شود 124 ماه یعنی از سال 1359 تا آخر 1369 در جبهه و مناطق عملیاتی حاضر باشی یعنی بیش از ده سال وطبق قانون فقط سابقه ی 94 ماه و 26 روز یعنی دقیقا مطابق تعداد روزهای جنگ هشت ساله در کارنامه ات باشد و سابقه ی 117 ماه فرماندهی.
از فرماندهی گروهان تا فرماندهی گردان عمار تا فرماندهی محور و کسی خبر نداشته باشد.
می شود گفته باشی تا جنگ تمام نشود، من ازدواج نمی کنم و بر سر حرفت بمانی تا تکلیف آب و خاکت معلوم شود. می شود پس از جنگ دنبال پرونده ی جانبازیت نروی و بگویی :«من با خدا معامله کردم و دنبال این امتیازها نیستم.» می شود بگویی :«تا همه ی نیروهای گردانم دنبال جانبازی شان نروند، من نمی روم»
🔆می شود با آن همه مقام و رتبه و سابقه و فرمانده بودنت، تا سه سال پس از ازدواج در اتاقی کنج خانه ی پدرت زندگی کنی و کسی خبر نداشته باشد.
می شود از سال 1370 ، سرتیپ دوم پاسدار باشی و کسی خبر نداشته باشد.
می شود دکتری رشته مهندسی عمران از دانشگاه تهران داشته باشی و کسی خبر نداشته باشد. می شود استاد و رئیس گروه نقشه برداری دانشگاه امام حسین(ع) بوده باشی و کسی خبر نداشته باشد. می شود بعد از جنگ ده ها مسئولیت اجرایی و نظامی و تخصصی داشته باشی و کسی خبر نداشته باشد.
❇️می شود با این همه که گفتم ، 11 سال در خوابگاهی 50 متری بدون اتاق ، شامل یک سالن و یک بالکن کوچک، در طبقه ی ششم یک ساختمان قدیمی، با همسر و سه فرزند قد و نیم قدت زندگی کرده باشی و کسی خبر نداشته باشد.می شود تا سال 1390 هنوز مستأجر باشی و کسی خبر نداشته باشد. می شود تمام زندگی ات خلاصه شود در «صداقت و سادگی و خانه به دوشی، در تحصیل وتهذیب و تدریس و بیمارستان و درد و رنج و سکوت» و کسی خبر نداشته باشد
می شود، آقا زاده هایت، مثل آقا زاده های دیگر نباشند، که از پله های افتخارات پدر بالا بروند و برای خود نانی و نامی بنا کنند.
❤️می شود با شروع ماه مبارک رمضان ، آن قلب عاشق را که سال ها دست خدا داده بودی، نرم نرمک آهنگ رفتن بزند و کسی خبر نداشته باشد. می شود در اوج مظلومیت و کنج خانه ، چشم در چشم حسین(ع) و رفقای شهیدت آسمانی شوی و کسی خبر نداشته باشد.
می شود در شهر صدایی بپیچد که فرمانده ی گردان عمار رفت پیش سید جمشید صفویان، فرمانده ی شهید گردان بلال. می شود هر چه دنبال یک عکس با درجه سرتیپی برای تزئین تابوتت بگردند، دستشان به جایی بند نشود که نشود. می شود غریبانه بر شانه ی رفیقانت به سمت کنج شهیدآباد دزفول بروی و کنار سیدجمشید و برادران شهید و نیروهای شهیدت تا ابد آرام بگیری و کسی خبر نداشته باشد.
🌷می شود. همه ی اینها را که گفتم می شود. اگر دنبال گمنامی باشی و سه طلاقه کرده باشی دنیایی را که جز پایبند کردن آدم ها چیزی ندارد.
می شود حتی پس از رفتن هم بی نام و نشان و غریب باشی چرا که از «مجهولون فی الارض و معروفون فی السماء » بودی و چه زیباست آدم در آسمان مشهور باشد تا در زمین. ملائکه بشناسندش تا آدم ها. می شود، این همه باشی و این گونه مظلوم بروی و هیچ کس خبر نداشته باشد.
🌹همه ی اینها می شود وقتی تو «شهید حاج محمد رضا صلواتی زاده» فرمانده ی گمنام گردان قهرمان و قهرمان پرور عمار دزفول باشی.
و همه ی اینها را که گفتم ، قطره ای است از دریای آنچه من از عظمتی به نامِ «حاج محمدرضا» می دانم. و وقتی می گویم «سردار سرتیپ پاسدار شهید دکتر حاج محمدرضا صلواتی زاده» می دانم که تو از آوردن این القاب، دلگیر می شوی.
🌴اما قهرمان شهرم!
ای کاش می شد تا تو را در مأمن گمنامی ات رها کنیم و بگذریم، که تو این چنین می خواستی. اما ای عزیز! اجر تو در کتمان کردن است و اجر ما در افشا کردن، تا تاریخ در افق وجود تو قله های بلند تکامل انسانی را ببیند.حاج محمدرضای عزیز! سالروز آسمانی شدنت گرامی باد!
#علی_موجودی
💠کانال انصارحزب الله
http://eitaa.com/joinchat/419364865C8c60a321c0
🔴هر هفته یک مُرده بشویید!
✳️یک پیشنهاد خاص به مدیران و مسئولین کشور
🌷با سلام
بدینوسیله از ریاست محترم جمهور و ریاست مجلس شورای اسلامی ، نمایندگان مجلس و سایر مدیران و مسئولین کشور از رده های بالا تا رده های پایین خواهشمندم هفته ای یک بار با مراجعه به غسالخانه ی شهرستان محل اقامت خود نسبت به غسل دادن و کفن نمودن یک جنازه اقدام فرمایند.
🙌 شاید این اقدام علاوه بر استحباب آن در دین مبین اسلام، باعث شود که به وجود مرگ و اینکه این حقیقت سراغ هر انسانی خواهد آمد یقین حاصل کنند و بدانند که بادیگارد، محافظ ، میز ، منسب، رانت ، پارتی ، مِلک و ویلا و ... قادر نخواهد بود در صورت فرا رسیدن لحظه ی وداع، حتی اندکی کاری از پیش ببرند.
🌓 با توجه به وضعیت موجود در کشور و دید عامه مردم نسبت به روند عملکرد بسیاری از مسئولین با توجه به اختلاس های مکرر، فساد، اشرافی گری، منفعت طلبی ، آقازادگی ، حقوق های نجومی، سهم خواهی از سفره ی انقلاب و بی توجهی به وضعیت معیشت مردم و فقر حاکم بر مردم در بسیاری از استان های کشور، خصوصاً استان های سیستان و بلوچستان و خوزستان، آدم احساس می کند که مرگ و زندگی پس از مرگی وجود ندارد و حساب و کتابی در قیامت نخواهد بود.
🔥 لذا بیم آن می رود که علاوه بر به تاراج و چپاول رفتن اموال، دارایی ها، حق و حقوق اقتصادی و اجتماعی مردم، اعتقادات دینی و مذهبی و خصوصاً اعتقاد به مرگ و زندگی پس از مرگ مردم نیز با نحوه ی عملکرد مدیران به تاراج رود.
⁉️مردمی که می بینند مدیرانی در لباس پیامبر(ص) ، مسئولینی با تیپ و ظاهر مذهبی و موجه که همیشه در سخنرانی هایشان انقلاب انقلاب می گویند و امام و شهدا از سر زبانشان نمی افتد، خود و آقازادگانشان چگونه بیت المال مسلمین را «مال البیت» دانسته و ناجوانمردانه و حریصانه و بدون اینکه سیر شوند، چپاول می کنند، چگونه بتوانند به رزق حلال، حق الناس ، ساده زیستی، مرگ و زندگی پس از مرگ و بسیاری دیگر از باورهای دینی اعتقاد داشته باشند و مگر نه علی(ع) فرمودند: « الناس على دین ملوكهم» که دین مردم بر طبق دین رهبران و حاكمان آنان است.
🌹و مگر نه پیامبر فرمود: «هر گاه دو دسته از امت من فاسد شوند همه فاسد مىشوند و آن دو دسته دانشمندان و حاكمان هستند.
✍نامه ای را که امام علی (ع) به مالک نوشت و کاملترین دستورالعمل زمامداری و نحوه ی تعامل حاکم با مردم و مسئولین را که آقایان بی خیال شده اند و نگاه هم نمی کنند و نهج البلاغه دیگر زینت طاقچه هایشان هم نیست. لااقل دیگر اعتقادات دینی و مذهبی مردم را با عملکردشان به غارت نبرند که جرم گمراه کردن حتی یک نفر در قرآن جرمی بزرگ و جزایی شدید دارد.
🙏لذا خواهشمندم این قانون را تصویب کنید تا هر مدیر و مسئول مملکت ، هفته ای یک بار در غسالخانه ، عهده دار مسئولیت غسل و تکفین یک میت شود تا شاید یاد مرگ برایش مکرر اتفاق افتد و شاید اندکی به خود بیاید که «آخرین منزل هستی این است» و پس از مرگ مدیری که با گردش قلمش کشوری را تکان می داد، قادر به پوشاندن شرمگاهش نیز نخواهد بود.
💐به قول فرمایش امام علی(ع) : شما را سفارش مى كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد. چگونه از چيزى غافليد كه او از شما غافل نيست و چگونه به كسى چشم طمع دوخته ايد كه به شما مهلت نمى دهد! مردگانى كه مشاهده كرده ايد خود واعظانى هستند كه شما را از هر واعظى بى نياز مى كنند.
#علی_موجودی
💠کانال خبری انصارحزب الله(پلاک) در ایتا:👇
http://eitaa.com/joinchat/419364865C8c60a321c0
💠 پلاک در سروش:👇
https://sapp.ir/ansardez
🔴کاش می شد برگردند!
🌷آن روز شهید حسین ناجی، چشم در چشمان بنی صدر دوخت و با خشمی انقلابی، در اوج شجاعت، انگشت اشاره اش را تکان داد و فریاد زد : «شما شایسته ی ریاست جمهوری ایران نیستی! » نه از میزش ترسید و نه از رتبه و مقام و منصبش!
✔️خواستم بگویم کاش حسین ناجی ها برگردند. آن مدیرانی که جز خدا، با هیچ کس بده و بستان نداشتند تا مجبور باشند در مقابل بی لیاقتی و فساد برخی مسئولین هم تراز و بالادست سکوت کنند. سکوت از ترس رسوایی خویش و البته برای غارت بیشتر ثروت و دیانت مردم.
کاش حسین ناجی ها برگردند، آنانکه دردشان درد مردم بود.
#علی_موجودی
💠کانال خبری انصارحزب الله(پلاک) در ایتا:👇
http://eitaa.com/joinchat/419364865C8c60a321c0
💠 پلاک در سروش:👇
https://sapp.ir/ansardez
🔴 اگر دوربین نبود...
✍🏻چند خط برای مسئولین
✔️به بهانه ی برخی اتفاقاتی که این روزها رخ می دهد
1⃣ پرده اول :
« أَ لَم یَعلَم بِأَنَّ اللّهَ یَری» آیه 14 سوره ی علق است که می فرماید: «آیا انسان نمى داند که خداوند همه اعمالش را مى بیند؟»
2⃣پرده دوم:
شهید حسین بیدخ در وصیت نامه اش می نویسد : « دوربين فيلمبرداري خدا را كه هيچ گاه نديدم، حالا ديدم. گويي فرشتگانِ مأمور، در حال گرفتن فيلم از مايند. برادرم چنان زندگي كن كه هميشه دوربين خدا را در حال گرفتن فيلم از خود ببيني.»
3⃣پرده سوم:
⁉️☀️اگر دوربین نبود، آیا آن پسر بچه ی گل فروش می توانست ثابت کند که آن نامرد، وادارش کرده است که گل ها را با ساقه و پلاستیک دورش قورت بدهد؟
⁉️☀️اگر دوربین نبود، آیا آن زن می توانست ثابت کند که مدیر نمایندگی سایپا دست روی او بلند کرده است؟
⁉️☀️اگر دوربین نبود، آیا آن کارمند وظیفه شناس گمرک می توانست ثابت کند که نماینده سراوان آنقدر بد دهن و قانون شکن است؟
⁉️☀️اگر دوربین نبود و تصویر تحقیر پاکبانان در شهرداری برازجان پخش نمی شد، آیا شهردار برازجان روبروی چشم هشتاد میلیون نفر به عذرخواهی می افتاد؟
⁉️☀️اگر دوربین نبود ....
✅❓حالا سوال من از مدیران و مسئولین این است که حتماً باید فیلم ظلم شما در شبکه های مجازی پخش شود، تا حقوق قانونی ارباب رجوعتان را رعایت کنید و به افراد زیر دست ظلم نکنید؟ آیا این رفتار و عملکردها خواسته ی خداوند و اهل بیت(ع) و شهدا از شماست؟
🌷شهید بیدخ در وصیتش از کدام دوربین برای شما سخن گفت؟! مگر نه منظورش همان «أَ لَم یَعلَم بِأَنَّ اللّهَ یَری» بود؟ نمی دانید یا اعتقاد ندارید؟ یا گمان می کنید روز حساب هم می توان با رانت و رشوه و دمِ این مدیر و آن مدیر را دیدن از مکافات فرار کرد؟
⁉️✋🏻آیا مردم حتما باید با دوربین روشن راه بروند تا در ادارات و ارگان ها و کوچه و خیابان ها حقشان پایمال نشود؟ و آیا دنیا به « دوربین مدار بسته ی خدا» مجهز نیست؟
📸بدانید تمام تصاویر شما در دوربین پروردگار ثبت و ضبط است و اگر دست ضعفا برای شکستن گردن های کلفت قدرت نداشته باشد، آهشان برای به آتش کشیدن خرمن دنیا و آخرتتان کفایت می کند.
⚠️بترسید از روزی که « فَيَوْمَئِذٍ لَّا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ» و در چنين روزى ديگر پوزش آنان كه ستم كرده اند سود نمى بخشد و بازگشت به سوى حق از آنان خواسته نمى شود.
⚠️آقایان مسئول! بدانید که «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ». بدرستی که پروردگار تو همواره در کمینگاه است.
✅خود دانید...
#علی_موجودی
💠کانال خبری انصارحزب الله(پلاک)👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAD_GFqrw39-ZpmwuMA
🌐 http://eitaa.com/pelaknews
🌐 https://sapp.ir/ansardez
🔴دو حبیب ، دو غریب
✔️آدم هر گاه که قصه ی حبیب را می خواند، عاشورا برایش جلوه ای دیگر دارد. حبیب سرشار است از حرف ، سرشار است از پیام. این که می شود 80 ساله باشی ، محاسن سپید باشی، اما پا در رکاب یار بمانی. این که سن و سالی از تو گذشته باشد، اما باز هم بتوانی آرزوی شهادت داشته باشی و این که اگر طالب باشی، اگر از در زدن کوتاه نیایی، این که اگر سراسر عشق شوی به مولا و اربابت، بالاخره راهت می هند. «حبیب» ، واژه ای است که نمی گذارد امید به شهادت در وجودم ناامید شود. «حبیب» ، «عابس» و برخی دیگر از محاسن سپیدهای کربلا و قهرمانی هایشان را هر گاه در عاشورا می خوانم ، امید در من جوانه می زند.
اگراندکی با آرامش در قطعه 2 شهیدآباد دزفول قدم برداری، در گوشه ای ، دو مزارِ همسایه ، جلوه می کنند پیش چشمت و اولین چیزی که نگاهت را خیره می کند ، تصاویر دو پیرمرد است که از پشت آن قاب های شیشه ای ، دور دست هایی را نگاه می کنند که تو نمی دانی کجاست. پاهایت از حرکت می ایستد و مات می شوی به تصاویر پیش رویت و نا خودآگاه نگاهت آرام آرام می آید به سمت پایین تا نوشته ی روی سنگ مزارها را بخوانی.
چه شباهتی دارد تاریخ تولد ها و شهادت هایشان به هم. یکی شصت ساله و یکی شصت و یک ساله و تو از خود می پرسی در بین این همه جوانی که تاریخ تولد هایشان با حرف امام (ره) در سال 1342 مطابقت که فرمود :«یاران من در گهواره اند»، این دو پیر ، چه می کنند. این جا هم قطعه ی شهدای موشکی نیست که خیالت برود در پی آن موشک های دوازده متری و شهدای تکه پاره ای که روی دست «مش عبدالحسین »، مرده شورِ دل نازکِ شهر می ماند.
این دو شیرمرد، این دو پیر ، این دو حبیبی که غریب و گمنام آرمیده اند در کنج این قطعه از بهشت را روایتی است که باید همه دنیا بدانند که عاشورا، اگر یک روز در تاریخ بود ، هشت سال برای خصوصاً دزفولی ها مکرر شد.
1️⃣پیرمرد اول «شهید علی کمیلی فر» است که حکایت غریبی دارد. پسرش «رجبعلی »، در همان روزهای اول شروع جنگ و در 6/7/59 در پدافندی دهلران آسمانی می شود و او در همان روزهای اول جنگ مدال افتخارِ پدر شهید بودن می آویزد بر گردنش و خود می شود همراه و همسنگر و همرزم رزمندگان اسلام.
شهید علی کمیلی فر ، در روز 18 آبان ماه 61 آنگاه که پیشاپیش رزمندگان عازم به میدان های نبرد، پرچم سرخ «هل من ناصر ینصرنی» در دست دارد ، شوق وصال یار امانش نمی دهد و در راه مسجد جامع دزفول ، قبل از اعزام آسمانی می شود. یادم هست می گفتند که پزشک در گواهی دفنش دلیل مرگ را شوق شهادت نوشته است و این حبیب شهر ، در 61 سالگی اش اقتدا می کند به حبیب بن مظاهر و به میهمانی فرزند شهیدش می رود.
2️⃣پیرمرد دوم «شهید کرم خاکسار مدنی» است که یک سال از همسایه ی خود ، کوچکتر است. او با این که شصت بهار را تجربه کرده است ، باز هم مجنونِ از قصه ی حبیب ، دل بسته است به اذن مولایش تا رخصت میدان بگیرد و بالاخره در 12/5/1361 در عملیات رمضان و جبهه کوشک ، راهی به آسمان پیدا می کند.
شهید خاکسار، مدال « مُسِن ترین شهید عملیاتی» شهرستان دزفول را بر گردن خود تا قیامت آویخته است و در جوار همسایه اش شهید کمیلی ، یکی از زیباترین تصاویر گلزار شهدای شهید آباد دزفول را آفریده است.
🌹 مزارمطهر شهیدان «علی کمیلی فر» و «کرم خاکسار مدنی» در جوار هم و در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است
#علی_موجودی
💠کانال خبری - تحلیلی #پلاک :👇
🌐 @pelakdez
🔴 راز ظرف خَتمی
✔️روایتی تکان دهنده از مادر چهار شهید دزفولی که خود نیز به شهادت رسید.... روایتی برای این روزها، روزهایی که کمتر به رزق حلال و برکت خدا به این رزق توجه می کنیم
🔹مادرم با دسترنج حاصل از فروش خَتمی ( سدر ) بزرگمان کرد. برگ های درخت کُنار(سدر) را خشک می کرد و توی جَوَن ( چیزی شبیه به هاون بزرگ از جنس چوب) می کوبید و ختمی ها را الک می کرد و می فروخت. این تنها رزق حلالی بود که سر سفره مان می آمد.
🔹یک ترازوی زنبیلی داشتیم که مادرم در آن خَتمی وزن می کرد و می فروخت. روزی هنگام فروختن ختمی کنارش بودم و دیدم که زنبیل وزنه ها بالا رفت و زنبیل ختمی ها آمد پایین. خیلی بیشتر از وزنه های توی زنبیل ختمی کشید برای مشتری. تازه وقتی خواست ختمی ها را به مشتری تحویل بدهد، یک مشت دیگر هم ریخت رویشان.
🔹تعجب کردم و زبانم به اعتراض باز شد. گفتم:«مادر! این چه طرز وزن کردن است؟! خیلی بیشتر از پولی که گرفتی ختمی دادی! اینطوری که ضرر می کنی! پس این چند ساله همه اش اینگونه ختمی فروخته ای؟!»
🔹آرام لبخندی زد و گفت:«مادر! مشتری را دیدی که با لبخند از اینجا رفت؟» گفتم: «آری! دیدم!» گفت :«همین لبخند برای من کافی است! همین که با رضایت و دل خوش از اینجا می رود بیرون، من مزدم را گرفته ام! »
🔸گفتم:«پس رزق و روزی ما چه می شود؟»
🔹گفت: «رزق و روزی ما دست خداست! تو چرا ناراحت شدی؟! خدا خودش برکت می دهد به درآمدی که داریم!» این را گفت و دستم را گرفت و برد سمت ظرف بزرگ خَتمی ها و گفت: «مادر خوب نگاه کن و بگو این ظرف چقدر ختمی دارد؟!»
🔹گفتم:«تقریباً پر است» لبخند معنادار دیگری زد و گفت: « مادر! سه ماه است که دارم از این ظرف ختمی می فروشم و هنوز کم نشده است!» هر چه بیشتر به مشتری ها می دهم تا تمام شود و دوباره برگِ کُنار بیاورم و بکوبم، تمام نمی شود. خدا اینگونه به من می بخشد و من هم همانگونه می بخشم. این برکت خداست پسرم. خدا وقتی به رزق آدم برکت بدهد همین می شود. این را گفت و رفت و من هنوز با چشم هایی بهت زده ظرف ختمی ها را نگاه می کردم.
✍🏻پانویس: این مادر بزرگوار به همراه فرزندانش فرمانده شهید حسن بویزه، محمدعلی بویزه و صغری بویزه در تاریخ 30/7/1362 در اثر موشکباران رژیم بعث عراق به شهادت می رسد و فرزند دیگرش حسین بویزه در تاریخ 5/12/1364 در عملیات والفجر8 و در حادثه ی اصابت راکت هواپیما به اتوبوس گردان بلال به شهادت می رسد. قصه ی شهادت خانواده ی بویزه که خود داستان غریبی دارد را در پست های بعدی برایتان خواهم نوشت. ان شاءالله/ راوی: فرزند شهید
#علی_موجودی
💠کانال خبری - تحلیلی #پلاک :👇
🌐 @pelakdez
🔴این روزها کمی بیشتر هوای همدیگر را داشته باشیم
✍🏻 به بهانه ی همین روزها
1️⃣ تصویر 1: بچه دبستانی بودیم و سرمان گرم کودکانگی های خودمان. آن روزها اوضاع مالی اکثر خانوده ها متوسط و ضعیف بود و کمتر بچه پولدار بین بچه ها پیدا می شد. آن روزهایی را می گویم که سرهای همه مان تراشیده بود و دفترها و مدادهایمان همه یک شکل ، جوری که مادرهایمان اسممان را روی کاغذ کوچکی می نوشتند و بانوار چسب می چسباندند بالای مدادهایمان تا با مداد دوستانمان عوض نشود.
🔹یادم می آید آن روزها «موز» یک میوه ی لاکچری بود و معمولاً بچه پولدارها می توانستند بخرند. یکی دو سالی یک بار که پدر می توانست برایمان موز بخرد، همیشه مادرم می گفت: «موز نباید با خودت ببری مدرسه!» یا « تو خونه باید موز بخوری، نبری با خودت تو کوچه!» می گفت: «آنها که نمی توانند موز بخرند، اگر دست تو ببینند، ممکن است دلشان بشکند و تو گناه می کنی! »
✅با اینکه کودک بودیم ، خوب می فهمیدیم مادر چه می گوید. پدر و مادرها چقدر حواسشان به این مسائل بود.
2️⃣تصویر 2: دوره دبیرستان بودم. تعطیلات عید نوروز یا هر فرصتی که نهار را می بردیم بیرون و توی دشت و دمن می نشستیم، اگر مرغ روی آتش کباب می کردیم و دور و برمان خانواده نشسته بود، مادربزرگ همیشه می گفت:«چند تیکه بهشون تعارف کنید! بوی مرغ زده زیر دماغشون، ممکنه هوس کرده باشن!» چقدر آدم ها حواسشان به این مسائل بود.
3️⃣تصویر3: داشتم کتاب شهید حمید سیاهکالی مرادی را می خواندم. جوان دهه شصتی مدافع حرم. همسرش می گفت: «کباب خیلی دوست داشت! هر وقت توی خانه کباب می گذاشت روی آتش، همزمان اسفند دود می کرد. وقتی دلیلش را می پرسیدم می گفت: اگر بوی کباب بیرون بره و کسی دلش بخواد، مدیون می شیم!» به سن و سال و نسل قدیم و جدید که نیست. روح آدم که وسعت پیدا کرده باشد، اندیشه ی آدم که بزرگ باشد، مسائل کوچک را هم درشت می بیند و حواسش بهشان هست.
4️⃣تصویر چهارم: این روزها به برکت وجود یک مشت مدیر غرب زده و لیبرال، مردم روز به روز بیشتر دارند زیر فشار اقتصادی له می شوند.
برخی ها واقعاً نان شب هم ندارند بخورند.
برخی ها اصلاً سفره ای برایشان نمانده است که کوچک یا بزرگ باشد.
اما عجیب است که با این وجود، این روزها ، تمام آن سنت های قدیمی را پشت پا زده ایم و خودمان به خودمان رحم نمی کنیم و برخی ها که به لطف خدا دستشان به دهنشان می رسد، تصاویر خصوصی ترین خوشحالی ها و خوشبختی هایشان را ، ویترین بازدید مردمی می کنند که شب ها جز شرمندگی دست های خالی ، چیزی به خانه نمی برند.
از تصاویر سفره های هفت سین لاکچری بگیر تا تصاویر میزهای جشن تولد رنگارنگ و حتی از تصویر غذایی که در رستوران های شهر هم می خورند، نمی گذرند.
ازهدایایی که به پدر و مادر و همسر و فرزندانشان می دهند تا تصاویر لحظه به لحظه ی سفرهایشان. و تمام اتفاقات ریز و درشت و «یِهویی »زندگی خصوصی شان را ریخته اند روی دایره تا در شبکه های اجتماعی همه ببیندد و این وسط غافل اند از اینکه کسی ببیند و دلش بشکند.
پدری، مادری و یا شاید کودکی!
غافل از اینکه فرزندی، نداری را به رخ بابایش بکشد و پدری دلشکسته شود از دست های خالی اش و یا مردی شرمنده ی همسرش شود بخاطر تنگدستی اش!
و این روزها هم که قصه ی شب یلدا به آن همه که گفتم یا نگفتم ، اضافه شده است. سفره های پر از کیک و آجیل و انار تا لباس های قرمزی که با کیک و طرح سفره باید همخوانی داشته باشد.
🙌🏻❤️شما را به خدا بیایید اگر مسئولینی داریم که فقط هوای جیب خودشان و فرزندانشان را دارند، حداقل کمی خودمان، هوای خودمان را داشته باشیم. اگر به لطف خدا دستمان به دهنمان می رسد، کمی ریزبینانه تر به مسائل نگاه کنیم، نکند خدای نکرده باعث شویم دلی بشکند و اشکی سرازیر شود. از مسئولین که دیگر انتظاری نیست. بیایید خودمان حداقل از آه فقرا و اشک یتیمان کمی هراس داشته باشیم چرا که رسول اکرم(ص) می فرماید :«هر گاه یتیم بگرید ، ارکان عرش به لرزه می افتد»
✋🏻🌹بیایید این روزها مثل روزگار قدیم، بیشتر هوای همدیگر را داشته باشیم و زندگی خصوصی مان را در حصار خصوصی بودنش نگه داریم و تکثیر نکنیم.
#علی_موجودی
💠کانال خبری - تحلیلی پلاک :👇
🌐 @pelakdez
16.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 امربه معروف پدر شهید در راهپیمایی روز قدس!
🔹پدر شهید: شما خواهران شهدا هستید ، شما مادران شهدا هستید ! یادتان نرود. این شهدا برای دفاع از شما و حجاب شما رفتند. قدر خودتان را بدانید. همه شما شهید داده اید . . . قدرخودتان را بدانید
🌷وقتی پدر دو شهید عکس جگرگوشه هایش را در دست می گیرد و در مسیر راهپیمایی روز قدس یادآوری می کند شهدا و جانفشانی هایشان را برای حجاب و ناموس. برای امنیت.
❤️ لبخند و رضایت این اسوه های آسمانی ، یقیناً لبخند شهدایشان را به دنبال دارد و خوش به سعادت آنان که لبخند شهدا رزق و روزی شان می شود.
🏴 و بدا بحال آنانکه با #بی_حجابی و یا عدم برخورد و مسامحه با قبح شکنان جامعه اشک این پدرها و مادرها را در می آورند و دلشان را خون می کنند و به دنبال آن دل شهدایشان را. برخی ها چه آتشی برای دنیا و آخرت خود خریده اند و بی خبرند از آن شعله هایی که خاکسترشان خواهد کرد
🤲🏻خدا حاج مهدی رضا زاده، این پیرمرد انقلابی بی بدیل را حفظ کند و به همسرش سلامتی عنایت کند، ان شالله.
🌹مزار دو شهید، حاج مهدی در گلزار شهدای شهید آباد دزفول می باشد.
#حجاب
✍ #علی_موجودی
💠کانال #پلاک:👇
🌐 @pelakdez