هدایت شده از الصِّدِّيقِ الشَّهِيد
از کودکی مشغول مراقبت از اعمال بود. مسیر منزل تا مسجد را طولانی کرده بود و از مسیر اصلی نمی رفت!
می گفت در آن کوچه تعدادی خانم هستند که حجاب درستی ندارند و همیشه در کوچه نشسته اند. می خواهم نگاهم به آنها نیفتد.
علی تصاویر شهدا را ترسیم میکرد. با شهدا حرف می زد و از آنها نصیحت می شنید!!
عجیب ترین مطلبی که رفقای علی تعریف می کردند در مورد بوی عطر او بود!
همه از بوی خوش عطرش می شناختنش.
هر کجا می رفت آنجا را نیز خوش بو
می کرد!
وقتی از نام عطرش می پرسیدیم، جواب سر بالا می داد .
شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود:
به خدا قسم؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم!
هر وقت می خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : «یا حسین» ...
#شهید_علی_حیدری
📚برگرفته از کتاب بی خیال. اثر گروه شهید ابراهیم هادی
#کانون_ایثار_و_شهادت_منطقه_۱۶
https://eitaa.com/seddigh_shahid
◾️از خاطراتِ لذتبخشِ ایّام محرّم در دوران نوجوانی، شنیدن وصیتنامهی شهدای محلّه(خزانه بخارایی) در پایان عزاداری در هیئت بود!
گویا در چند دقیقه به عالم ملکوت رفتهام!در این میان، با شنیدن وصیتنامهی شهید علی حیدری فرو میریختم!
الله! من گناهانم را به وسیلهی حُسینت پاک نمودم و از دریای پر تلاطم مادیات به وسیله کشتی حُسینت گذشتم.
الله! من دوستت دارم، چه کنم؟ الله! دیگر اگر مرا به جهنم ببری، آتش احساس کوچکی میکند در برابر آتشِ سوزش و عطش و تبِ هجران درون من.
آری! هر کس خود را به چیزی دلخوش کرده است، بنده عاصی هم خود را به خدا دلخوش کردهام...
من خیلی کمتر عطر خریدهام؛ زیرا هر وقت بوی عطر میخواستم، از ته دل میگفتم «حسین جان» آنوقت هوا پر عطر میشد...
وعده ما کربلا.
۲۰/ ۱۱/ ۶۲ ساعت ۲ نصف شب
#شهید_علی_حیدری
#وصیت_نامه
🌹https://eitaa.com/pelake14_00