پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتبیستیکم 😭 بچهها اونجا خوابیدن ...
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمتبیستودوم
🟤 پشت یک وانت که کلی وسیله بار زده
بود سوار شدیم. چادرم خاکی خاکی
بود ، با حال نزار یکجای تنگ گوشه
وانت خودم را جا کردم ، مرتضی بالای
سرم روی بار نشسته بود و باد به
صورتش میخورد ، حال اشک ریختن
هم نداشتم فقط خیره بودم و تصویر
پدرم از جلوی چشمانم رد نمیشد ،
چقدر بی خبری سخت بود.
🔵 یک ساعتی راه پیچدرپیچ طی شد ،
حالت تهوع داشتم و خداخدا میکردم
این زمان به پایان برسد . پیشازظهر به
روستا رسیدیم حجم آوار و ویرانی
بهحدی بود که نه کوچهای مانده بود و
نه راهی .
🟡 دوتا ماشین نیروهای امدادی مستقر
بودند و مردم مشغول آواربرداری ، کنار
قبرستان هم عدهای مشغول شیون .
مرتضی پیش افتاد ...
پشت سرش افتان و خیزان میرفتم
حواسش به من بود که زمین نخورم ...
به اولین آشنا که رسیدیم مرتضی سراغ
پدرم را گرفت ، از صحبتهای آنها
چیزی متوجه نمیشدم فقط دیدم که
مرتضی سر تکان داد و متأثر شد...
روی زمین پهن شدم هیچ توانی برای
ایستادن نداشتم ، با همه توانم فریاد
زدم: باباااااااااا
مرتضی به سمتم دوید :
_آب بیارید ...
آب بیارید ...
صدایش را گنگ میشنیدم :
_طیبه طیبه جان!!!
به خدا هیچی نشده
💦 آب به صورتم میپاشید چشمهایم را
بهزحمت باز کردم چند نفر دورم
جمعشده بودند با دستهایم یقهاش را
گرفتم : +مرتضی بابام کجاست ؟؟!!!
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0