پلاک ایران | غیرمحرمانه قم
🖋به نام خداوند مهر آفرین ... 📕داستان #حضرتدلبر 🔍 #قسمتچهلوهشتم 💖 پس برای جلب محبوب چاره ای
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرتدلبر
🔍 #قسمتچهلونهم
🔴 بعد با دست محکم به پیشانی زد :
چقدر خرم من.. نوکرتم ...
حتما دارم خواب میبینم ...
الان آهاااا الان از خواب میپرم...
🔵 منم که برای اولینبار از مزهپرانی او
خندهام گرفته بود با ناز و ادا گفتم :
🌸 نه خواب نیستی هیچ مناسبتی هم
نداره فقط خواستم بهت بگم که ...
جدی شدم با جدیت ادامه دادم:
که بدونی خیلی مدیونتم ...
خیلی زحمت ما را کشیدی ...
خیلی باهات بداخلاقی کردم...
خیلی صبوری کردی...
💖 هیجانزده مثل پر کاه بلندم
کرد و گذاشت روی اپن :
🟤 خب خب دیگه چی میخوای بگی
اصل حرفتو بزن بگو ببینم الان قلبم
وایمیسه... با خجالت گفتم:
❤️ هیچی به خدا فقط میخواستم
ازت تشکر کنم...
🌸 دیگه روی زمین بند نبود ، رفت
و ضبط را روشن کرد . بین آنهمه
کاست گشت و یکی را انتخاب کرد و
گذاشت دستهای من را گرفت و
دورتادور سالن میرقصید و میچرخید و
قربانصدقه ام میرفت.
✔️ تسلیمشده بودم. سخت بود برایم ...
میان آن چرخشها یک آن تصویر
مرتضی از جلوی چشمهایم رد شد آنجا
که نمازش را تمام کرد و برگشت و
پیشانیام را میبوسید ...
سرم را محکم تکانی می دادم ...
❤️ در آغوش امیر میچرخیدم و لبخند
میزدم. خدایا به من توان بده تا
شرمندهی تو نباشم ...
🔵 آن شب شروع تغییرات من در مقابل
امیر بود باید خودم را میساختم در
مقابل مردی که شاید بنده خوبی برای
خدا نبود اما برای من که همسرش
بودم و خانوادهام کم نمیگذاشت.
#ادامه_دارد
🌿مهم ترین ها را اینجا بخوانید #پلاکایران👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3161522520Cbf492e41c0