eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
«🕊🤍» - - ای‌اهل‌حرم‌میروعلمدار‌نیامد‌علمدارنیامد علمدارنیامد💔:) -
🌹به مناسبت شهادت ذاکرالحسین شهید سید مجتبی علمدار رفیقان حسینی وقت تنگ است ز کم کاری خود شرمنده هستی؟ به خود یاداوری کن دائما که مگر چند فاطمیه زنده هستی؟ بیاد نصیحت شهید سید مجتبی علمدار به امام حسینی ها و بسیجی ها که فرمود مگر چند تا محرم و صفر و فاطمیه قراره ببینیم. "رفیقان حسینی وقت تنگ است" به امید شهادت @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب گذشته فرودگاه بغداد...🖤 🇮🇶 🇮🇷 سلام به خون های پاک ریخته شدهِ اطرافِ فرودگاه بغداد...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•🌴🌺 +حاجی نمیخوای برگردی؟! آقا داره گریه میکنه واست... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منو میترسونی از دوتا گلوله... عشق شیدا می کنید ... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌸🍃 💠مگر می شود یک نفر را انقدر نداشت اما... بی نهایت دوست داشت... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گریه آقا امیرالمؤمنین علیه السلام برای رسیدن به مقام شهادت از زبان سردار عزیز شهید سلیمانی 🌕 شهید سلیمانی: هر كس به مدار مغناطيسی علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام نزدیکتر شد، اين مدار بر او اثر میگذارد او کمیل‌بن‌زیاد می‌شود، او ابوذر غفاری می‌شود، او سلمان پاک می‌شود... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
‍ ♡بسم رب الشهید♡ 🍃 ها کم غم ندارد ، از شب قبلش دلمان پر میکشد به ؛ گوش ها و دلهایمان را به ناله های میسپاریم و چشم هایمان بارانیِ غم (ع) و اصحابش میشود ... 🍃اصلا تا نام شبِ جمعه می آید ، بی اراده انگشت و انگشتر میان لب هایمان جاری میشود ، چشمه گریه هایمان مسیرش را از دیده های سرخی که به خیره شده اند آغاز میکند و ردِ داغ ها شکستگیِ قلبمان را بیشتر میکند . 🍃اینبار هم یکی از همان جمعه های دلهره آور کشورمان شد ؛ ردِ را گرفت و هدفش مجاهدی بود که همچنان طرحِ لبخندش دل های بیقرار است !سال گذشته ، سیزدهمین روز دی مزین به پر کشیدن حاج قاسم سلیمانی شد. با رفتنش ، روضه های سیزدهم دی تداعی شد و کمرها هر چند شکست اما سرها بالا رفت !غرورها گرفت و اشک هایمان نشان از او داشت . 🍃 دی سالروز سردار ایران زمین است اما جایی در کنار این مناسبت باید# ترس رژیم صهیونیستی را در این روز به خاطرها نشاند و در جهان فریاد زد که احدی توان مقابله ی رو در رو با سربازانِ سیدعلی را ندارد ؛ برای آن ها از پا درآمدن بی معناست و تنها راه مقابله خنجرهایی است که از پشت آن هارا میگیرد ، همان رویه ی این روزهای دشمنانی بزدل که از سایه ی عباس های نیز هراس دارند . 🍃 سلیمانی با قدم هایی استوار به ی عاشوراییانِ (عج) رسید و دشمن با به شهادت رساندنش ، اورا زنده تر کرد . پذیر بودنِ او را فراموش نمیکنیم ، هر یک به نیتِ شهیدِ مفتخرِ کشور ، جان هایمان را در دست گرفته و پیشکشِ سیدِ خراسانیِ خواهیم کرد ✌️🏻 🍃سربازانِ سیدعلی را به تهدید نکنید ، ما مشتاقانه به سمت خنثی سازیِ هایی که مانع ظهورند قدم برمیداریم و نهایت روسیاهیِ این نصیب چهره های منفورِ غاصبان است ! 🖊️فاطمه سادات موسوی @pelakkhakii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَزخاطِره‌ی‌چادُری‌شُدنش‌ تعریف‌میکرد ... مےگُفت🧕🏻↶ فاطِمیه‌نزدیڪ‌بود؛ خواستَم‌بَرایِ‌روضہ‌مادَر بِهترین‌لباس‌رابِپوشَم ؛ وابَستہ‌شُدم(:🖤 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
•🌸🌿 ‌‌‌‌دَرحِصـٰارِچـٰادرخوددَرامـٰانۍ‌تـٰاابد قدرایـن‌ارثیہ‌رابـٰایدبدانۍ‌تـٰاابد...♥️ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
سلام😁 اسم من‌مصطفی‌ست مصطفی احمدی روشن متولد۱۷شهریور۱۳۵۸تو شهرهمدان به دنیا اومدم تک پسر خانواده احمدی روشن😌
تمام مقاطع تحصیلیم رو تو همدان خوندم دوره دبیرستانم رفتم مدرسه ابن سینا یکی از مدرسه های خوب و شهید پرور شهرهمدان زیاد اهل درس و مشق نبودم‌ و همیشه شب امتحانی بودم ولی بخاطر هوش و استعدادم نمراتم تقریبا بالابود😁 (شما شب امتحانی نباشید به موقع درس بخونید😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم‌اون دبیرستانیه که درس میخوندم😁 اما الان تغییر کاربری داده😅
پدرم راننده مینی بوس بود منم به میکانیکی مسلط بودم همیشه سعی میکردم کمک حال پدرومادرم باشم شما هم سعی کنید تاجایی که میتونید به پدرومادرتون کمک کنید❤️
سال۷۶کنکور اولم رودادم که رتبه ای که به دست اوردم باب میلم نبودوتصمیم گرفتم مجدد کنکور بدم برای بار دوم رتبم ۷۲۹شد مهندسی شیمی دانشگاه شریف قبول شدم😍 من یه عقیده ای دارم اونم اینکه ‌هرچی از کنکور میاد از خودهمین کتاباست بیخودی کلاس کنکور و کتاب هاو جزوه های قطور تهیه نکنید👌
من همزمان با تحصیل فعالیت های فرهنگی و مذهبی رو ول نکردم به قول خودتون بخاطر درس تارک دنیا نشدم😂 پاتوقم مسجد بود هروقت دنبالم میگشتن باید مسجد پیدام میکردن سه شنبه صبح ها مراسم زیارت عاشورا داشتیم یک نیروی محرکه خوب بود قبل از مدرسه💪🏻 وقتی وارد دانشگاه شدم هم فعالیت هام متوقف نشد معاون فرهنگی بسیج دانشگاه بودم و کانون نهج البلاغه رو تاسیس کردم بچه ها من بخوندن نهج البلاغه رو خیلی دوست دارم شماهم حتما این کتاب رو بخونید❤️
من تو کارم خیلی شجاع جدی و جسورهستم هرچی روفکرکنم درسته همون رو انجام میدم برای موفقیت تو کار درهمه ابعادمیجنگم😌 هروقت توهرکاری نقص پیش بیاد از تمام نبوغم استفاده میکنم که رفع نقص بشه😁 برای من تعطیلات عید معنی نداره ادم باید جهادی کارکنه ۲۴ساعته👌 یکی از دوستام‌میگه حساب کردم تواین۸سالی که تو نطنز کارمیکردم ۵۰۰هزار کیلومتر روطی کردم😕 من همیشه شادم خیلی زود باهنه صمیمی میشم🙄 البته تو بحث حق الناس باکسی شوخی ندارم😬 ماتاجایی که میتونیم باید حق الناس رو رعایت کنیم و تو بیت المال صرفه جویی کنیم😊 شماهم همیشه برای اهدافتون بجنگین و پا پس نکشید😍 من به شهید متوسلیان خیلی علاقه دارم حتی بعضیا میگن روحیاتم مثل ایشونه😉
یکم ببینیم بقیه چی درموردم میگن..😅 🔸وقتی می ‌دید حق با کسی است یک لحظه هم غفلت نمی‌کرد. بسیار نترس بود و از تهدید، ترور و کشته شدن ذره ای ترس نداشت، وقتی می‌خواست هدفش را به سرانجام برساند هیچ چیز جلودارش نبود. 🔹یکی از همکاران شهید احمدی روشن درباره علاقمندی و پشتکار وی به خصوص در دوران تعلیق عنوان می کند: مصطفی خودش تعریف می کرد که تمام دوران تعلیق به شدت فعال بودم حتی خیلی فعال تر از دورانی که تعلیق را شکسته بودند، چرا که می دانستم یک روزی باید این تعلیقات برداشته شود و آن روز نظام نیاز دارد و زمانی هم برای تعلیق از ما گرفته شده، پس نظام باید بقدری سریع جلو رود و به این فناوری برسد که این فرصتی که از ما گرفته شده، جبران شود. بنابراین من باید 10 برابر کار کنم، من باید خودم را تجهیز به دانش فنی کنم و به شدت مطالعه کنم تا خودم را کاملا آماده کنم بعد از اینکه تعلیق برداشته شد کمک کنم کار سرعت پیدا کند، کمک کنم مسیر کوتاه تر شود. مصطفی فردی بصیر بود و در خط ولایت حرکت می کرد و علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشت یکی از ❌دوستانش می گفت خیلی ها بودند که وقتی حرف می زدند تو یه جمله ای که می گفتن ده بار مقام معظم رهبری به کار می بردند ولی دقیقا” عکس فرمایشات رهبری عمل می کردند اما مصطفی مطلقا” اهل تظاهر نبود؛❌ تحقق چشم انداز های رهبری برایش خیلی خیلی مهم بود. ⏺همسر شهید بیان می کرد: آقا مصطفی درباره سایت نطنز می گفت که اینجا را طوری می سازم که مقام معظم رهبری دوست دارند، شاید این ارادت ویژه بود که حضرت آقا هم بعد از شهادت ایشان فرمودند “شهادت این جوان دل ما را سوزاند”.😞💔
سال۸۱دوران کارشناسیم تموم شد ولیسانس گرفتم تو دوران دانشجویی تو پروژه ساخت "غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها" که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشتم و چندین مقاله در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ کردم
درس خواندن به شیوه من😁 همراه یکی از دوستانش با خدا سر درس خواندن قرار گذاشتن که آن ها بخوانن ، خدا هم برکت درسشان را بدهد. چون این قرار را کنار یک خانه‌ی قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از پارک یا کتابخانه برمی گشتند، می زدند به دیوار آن خانه و می گفتند:« یا کریم! الوعده وفا. ما درس رو خوندیم، برکتش یادت نره.» این برای دورانی بود که برای کنکور می خواند. سال دوم راهنمایی با مصطفی آشنا شدم. من میز دوم می نشسنم، مصطفی جای دیگر. میزها سه نفره بود. یکی از بچه ها که تو میز ما بود، جثه بزرگی داشت و بیشتر جای میز را می گرفت. من اعتراض کردم یا جای مرا عوض کنید یا جای او را. سر همین جابه جایی، مصطفی شد هم میزیِ من. جزو شاگردهای متوسط بودیم. چه من، چه مصطفی. خیلی درس نمی‌خواندیدم. ولی ریاضی مان خوب بود. بقیه‌ی درسها مخصوصا حفظ کردنی ها را متوسط بودیم. مصطفی شیمی اش خوب بود. برای کنکور یک سال باهم خواندیم. قرار گذاشته بودیم روزی ده ساعت توی کتابخانه بخوانیم. طوری برنامه ریزی می‌کردیم که هرجور شده از ده ساعت کمتر نشود. دو ساعت می‌خواندیم، نیم ساعت استراحت می‌کردیم. آن موقع‌ها که برف بود،‌ برف بازی می‌کردیم. موقعی که هوا خوب بود، شوخی و خنده‌مان به راه بود. می‌رفتیم تو صف نانوایی و یک نان می‌خریدیم و همراهش یک چیز می‌گرفتیم و می‌خوردیم. هر روز نوبتی یک نفر پولش را می‌داد. یشترین تلاشی که سال پشت کنکور داشتیم، ماه رمضان بود. چون دیگر منزل نمی‌رفتیم. اول صبح تا نزدیک افطار باهم بودیم.
ایشون اقا رضا قشقایی راننده منه من صداش میزنم داش رضا😉 بهش قول دادم هرجا بریم باهم باشیم تاحالاهم بدقولی نکردم:
روز ۲۱دی ماه۱۳۹۰ روز اربعین بود من درحال رفتن به محل کارم بودم که ساعت۸:۳۰ یک فرد موتورسوار یک بمب مغناطیسی به ماشینم زدو من و داش رضا.... اره دیگه ماهم شهید شدیم:)