eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷بعد از گذشت سه دهه از انقلاب، هنوز جنگ به پایان نرسیده است. باور کنید که جنگ است. و جنگ امروز بسی سخت و دشوارتر از دفاع هشت ساله می باشد. ↔ دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان، در حال حمله با مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست حرکتی کنید. ❌ امروز دشمن در خصوصی ترین لحظات ما و به خصوصی ترین مکان های ما نفوذ کرده و بنیان که یکی از ارکان مهم جامعه می باشد را از هم پاشیده. و چگونه است که ما نسبت به این مسائل بی تفاوتیم. ⚡ والله قسم که اگر هر کدام از ما به اینجا (بی تفاوتی) برسد، یعنی اینکه دشمن تیر خلاص به ما زده است.. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
یه بار بهش گفتم: روح‌الله به نظرت چیکار کنم که زیاد بشه⁉️ مکثی کرد و گفت: این لباسای خوشگل👔 رو دربیار، یه لباس پارچه‌ای و گشاد بپوش، متوجه بشی ❌ و باید همه چی رو بسازی، درست میشه😊 🔺این راهکاری بود که بهش عمل کرده بود👌 به نقل از: یکی از دوستان شهید 🌹🍃🌹🍃 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
اخلاق روح‌الله خیلی شبیه بود، از همون اول. معاون مدرسه مون وقتی کارهای رو می دید بهش می گفت: تو چند سال دیر به دنیا اومدی، باید چند سال به دنیا میومدی، میرفتی جنگ شهید🌷 می شدی. روحیه ات و اخلاقات شبیه شهداس👌 غافل از اینکه شهید رو به آسمون پیدا میکنه🕊 حتی اگر جنگ ایران🇮🇷 و عراق تموم شده باشه. درست مثل "روح الله" که راه آسمون رو پیدا کرد. خاطره از: یکی از دوستان شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود👌 احمد بعد از اینکه از پهلو تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب  ۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه، و کلیه هاشو از دست میده 😔 شب آخر میگفت قربون حضرت زهرا برم چی کشیدی...😭💔 تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند... احمد اسماعیلی🌹 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
جاےشهید مرادی خالی که: اونقدر میزد بهش گفتن کم خودتو اذیت کن گفت این سینه موقع همه جاش ترکش بود جز سینش @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🔹"رفیق شهید" ❣محسن با یک ارتباط مستحکم و قوی با نشست و شهید کاظمی او را رهبری کرد و به این مقام رساند. ❣محسن خیلی بود و هر هفته، چند شب یکبار بر سر مزار حاج احمد میرفت و در هر مسئله ای از او میگرفت. ❣میگویند: رفیق شهید، شهیدت میکند محسن با عمق وجودش شهید را کرده بود و من فکر میکنم شهید کاظمی باعث شد که محسن به برسد. 🖌نقل از مدیر موسسه شهید احمد کاظمی 🌷 @pelakkhakii 👈🌷دعوتیدبه‌پلاک‌خاکی
هدایت شده از پلاک خاکی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤مداحی حسین معز غلامی در وصف امام حسن🌹 بسیار زیبا👌👌 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 🍃🌹🍃🌹 @pelakkhakii
نماز های واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید. ☝️ خواهید دید که چگونه درهای رحمت الهی رو به روی شما باز خواهند شد✨ سجاد زبرجدی🌷 @pelakekhaki 👈👈🌷🕊
💠برشی از کتاب می ترسم اگه بفهمن طراحی و خطاطی بلدم، من رو ببرن تو قسمت .‌ من آدم ام. دوست دارم تو همین قسمت بمونم.‌ ‌اصلا فکر میکنی برای چی هنر رو ول کردم⁉️ درصورتی که واقعا درسم خوب بود.‌ چون حس کردم دانشگاه هنر من رو از (ع) دور می کنه، اما سپاه نه، داره من رو به اون چیزی که دوست دارم می رسونه😍 راه سپاه راه امام حسینه _اینجوری که میگی به علاقه داشتی💖 پس برات سخت بوده که بخوای ولش کنی، نه؟ +آره سخت بود یه روز تو نمازخونه دانشگاه هنر که بودم، نشستم باخودم فکر کردم💬 گفتم الان اینجایی که وایسادم چقدر با امام حسین (ع) داره؟‌ دیدم خیلی فاصله دارم💕 این فاصله به جایی رسیده بود که انگار لبه بودم. کافی بود فقط یک قدم، فقط یک قدم بردارم تا همه چیز نابود بشه💥موقعیت همه چیزم برام فراهم بود، اما من راه امام حسین (ع) رو انتخاب کردم✅ دل کندم از اونجا. ‌ ‌‌ روح الله قربانی🌹 سالروز تاسیس گرامی باد🇮🇷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🍃🌼🍃🌼🍃 ✨همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. ✨وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. ✨به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی» ✍ راوی: همسر شهید 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
هدایت شده از پلاک خاکی
یه بار بهش گفتم: روح‌الله به نظرت چیکار کنم که زیاد بشه⁉️ مکثی کرد و گفت: این لباسای خوشگل👔 رو دربیار، یه لباس پارچه‌ای و گشاد بپوش، متوجه بشی ❌ و باید همه چی رو بسازی، درست میشه😊 🔺این راهکاری بود که بهش عمل کرده بود👌 به نقل از: یکی از دوستان شهید 🌹🍃🌹🍃 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
هدایت شده از پلاک خاکی
اخلاق روح‌الله خیلی شبیه بود، از همون اول. معاون مدرسه مون وقتی کارهای رو می دید بهش می گفت: تو چند سال دیر به دنیا اومدی، باید چند سال به دنیا میومدی، میرفتی جنگ شهید🌷 می شدی. روحیه ات و اخلاقات شبیه شهداس👌 غافل از اینکه شهید رو به آسمون پیدا میکنه🕊 حتی اگر جنگ ایران🇮🇷 و عراق تموم شده باشه. درست مثل "روح الله" که راه آسمون رو پیدا کرد. خاطره از: یکی از دوستان شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
خوابش را دیدند گفت به خانم ها بگو حجاب همانند چتری است که انسان را در برابر بارانی از گناه حفظ میکند حجاب...حجاب...حجاب... 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جست‌وجو نمی‌کنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! به‌حرمت پای خسته‌ی رقیه(س)، به‌حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)، به‌حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده... 🔸قسمتی از وصیت نامه🔸 📆 تاریخ شهادت:۱۳۹۵/۳/۲۰ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
حسین که می دانست فعالیت فرهنگی نیازمند پشتوانه مالی است در همان ١٨ سالگی فعالیت اقتصادی خود را آغاز کرد. ابتدا با اجاره مکانی پرورش مرغ محلی را شروع کرد. مدتی گذشت و حسین تصمیم به گسترش کار گرفت و علاوه بر پرورش مرغ، پرورش دام را هم آغاز کرد و سپس در کنار اینها کار کشاورزی را هم آغاز کرد. در کنار فعالیت اقتصادی و ایجاد اشتغال برای خود و دوستان حسین به تحصیل در دانشگاه هم می پرداخت. صبح ها تا ظهر مشغول تحصیل در دانشگاه بود و بعد بلافاصله به محل کار می رفت بعد از آن هم به مسجد می رفت و برگزاری جلسه.  حسین خستگی را هم خسته کرده بود. صبح ها از خانه بیرون می رفت تا آخر شب مشغول بود. هم و غم حسین مسائل فرهنگی جامعه بود.  وقتی می دید کسی از دوستان از فضای مسجد دور شده بسیار ناراحت می شد و برای بازگشتشان به فضای مذهبی تلاش می کرد. همیشه می گفت وقتی می بینم کسی از رفقا از فضای مذهبی دور می شود جگرم می سوزد. با وجود اینکه حسین در پرورش دام و طیور درآمد خوبی کسب می کرد اما همیشه آرزوی پوشیدن لباس پاسداری داشت، می گفت لباس پاسداری، لباس شهداست . دو سالی گذشت، حسین در ٢٠ سالگی جذب سپاه شد. دوره های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. حالا دیگر حسین لباس پاسداری به تن داشت، همان لباسی که از نوجوانی و جوانی در آرزوی پوشیدن آن بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره های اولیه اهواز بود. دیگر حسین از زادگاهش دور شده بود دیگر فضای کار در جلسات قرآن وجود نداشت. 📚مناسبت مرتبط: @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
⭕️ روحانی ، اولین و تنها خانواده ایرانی هستند که پیکرشان به دست داعشی‌های جلاد در شهر بلده عراق قطعه‌قطعه شد تروریستهای داعش ابتدا فرزند خردسال و همسرشون رو پیش روی وی به شهادت رساندند و سپس خود ایشان را بشهادت رساندند @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
⚜☘⚜☘⚜ 💛سخت می شود دل کند💕 🥀وقتی بدانی برای است 💛زین پس باید هایت را 🥀با عکس🖼 بابا بازگو کنی 💔وداع باپدر 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
هدایت شده از پلاک خاکی
🔰اوقاتی که اتفاق غم انگیزی میفتاد چه تو کشور و چه تو خانواده و دوستاش، یهو غیبش میزد. 🔰تو هر رنج و بغضی که داشت به شهدا پناه مببرد و استغاثه میکرد، دعای فرج میخوند و بلند بلند اشک میریخت. بعد سبک میشد و برمیگشت. 🔰میگفت ازین شهدا کارهایی برمیاد که فکرشم نمیشه کرد. 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
📣👇🌸 رفتہ بودم مناطق سیل زده برای ڪمڪ . از شدت خستگی چشم‌هام گرم شد . دیدم در تاریڪی شب روح‌الله داره ڪمڪ مےڪنہ . با تعجب گفتم : روح‌الله خودتی اینجا چیڪار مےڪنی⁉️ گفت : اومدم ڪمڪ . گفتم : حالا چرا الان ؟ الان ڪه دیگہ شب شده . گفت : ما وقتایی ڪمڪ مےڪیم ڪه شما نمےبینید . مےدونستم شهید شده . ازش پرسیدم : روح‌الله اونور چہ خبره ؟ نگاهم ڪرد و گفت : همه‌ی خبرها همین جاست ... اتفاقای خوبے قراره بیفتہ . تا سال ۱۴۰۰ انقدر ظهور نزدیڪ مےشه ڪه دیگہ نمےگید چند سال دیگہ امام زمان میاد ، مےگید چند ساعت دیگه امام زمان میاد . از خواب پریدم . از حرف‌های ڪه بینمون رد و بدل شده بود خیلی حس خوبی داشتم . خواب یڪی از دوستان روح‌الله قربانی ڪه به تازگی دیده . این رویا را بگذارید ڪنار صحبت‌های اخیر مقام معظم رهبری «نفس‌های آخر دشمنی دشمن است»👌 «بہ زودی مراڪز هسته‌ای و موشڪی حڪومت سعودی بہ دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد» باید آماده باشیم سحر نزدیڪ است ان شاءالله . @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 🍃🌹🍃🌹 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
💔 🌺زینب فروتن همسر بزرگوار روح الله قربانی، یک است ڪہ طعمِ همسر شهید بودن🌷 را تجربہ ڪرده و در میانِ هم دهہ اے هایش از خاطراتش📖 سخن میگفت.. 🌷میگفت: شهدای🕊 هشت سال دفاع مقدس رو سر ما جا دارن ⚡️اما گفتن مدافعین حرم دو تا اجر دارن: 👈1.هجرت 2.جهاد 🌷میگفت: از درد آدما دردش می گرفت... نمیتونست🚫 بی تفاوت باشه . روزی نبود که نگه دنیــ🌍ــا کم و کوتاهه ها! 🌷میگفت: انقد به روح الله وابسته بودم💞 ک حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم❌ اما حالا خودمو انداختم توو . اگه آدم باشه خدایی هست، پشت سرشو حتی نگاه نمیکنه📛! 🌷میگفت: وقتی ازدواج💍 کردیم حتی یک درصد هم فکر نمیکردم همسرم ... روح الله همه ی زندگیم بود😊. 🌷میگفت: خونه های بی مرد داره تکرار میشه؛ ♨️مراقب باشید جا نمونیم! مردمو مطلع کنید از مدافع حرم... همه میگن میخواستن نرن... خیلی مظلوم واقع شدن😔... خود شهدا🌷 دعاتون میکنن! 🌷میگفت: که آزاد شده...باید شماها زندگی هایی رو شروع کنید✔️ که توش بچه های شجاع💪 واسه آزادکردن پرورش داده بشه.. 🌷میگفت: هروقت میخوام خودمو آروم کنم😌، میگم: اگه همه کس و همه چیزتو از دست دادی، خدا رو شکر که واسه بوده هرچند تو کجا و ؟!... تاریخ شهادت ۸/۱۳ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 می گفت ما قدر را نمی دانیم ، در سوریه و عراق رزمندگان بدون به تصویر دست نمی زنند .... سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
شوق شهـادت . . . در نگاهـش موج می زد ؛ مرغ مهاجر بود و دل بر اوج می‌زد ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۰۶/۲۹ ◻️محل ولادت: البرز ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۲۳ ◻️محل شهادت: حما_سوریه ✍ وصیت کردند که مرا در ، بین شهدای دفاع مقدس به خاک بسپارید. یک‌بار از او پرسیدم چرا کنار بچه‌های دفاع مقدس؟ و آقامهدی با آن لبخند بهشتی‌اش گفت من که در این دنیا دایم کنار مدافعان حرم بودم، دلم می‌خواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم. متأسفانه در روزهای اولیه به ما گفتند امام‌زاده محمد جایی برای دفن شهید ندارد. برادر شهید می‌گفت که شبانه از او خواستم به خوابم بیاید و راهی به من نشان بدهد، مبادا شرمنده وصیتش شویم. برادر شهید گفت فردای آن‌شب تلفن زدند و گفتند یک‌جا برای دفن پیکر مطهر شهید مهدی نعمایی در امام‌زاده پیدا شده است. آن‌لحظه از اینکه وصیت آقامهدی به سرانجام رسیده بود، همه اشک ‌ریختیم و او را تا خانه ابدی‌اش کنار شهدای دفاع مقدس تشییع کردیم. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 🍃🌹🍃🌹 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊