eitaa logo
پله پله تا ملاقات خدا
83 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
250 فایل
*سفری از خود تا خدا- با قدم معرفت و تزکیه 💖 تعجیل در فرج اقا امام زمان صلوات💖 هر گونه کپی برداری از کانال ازاد است هدف ما نشر مطالب است اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🌷 🌷 3⃣ تشک خوشخواب حاجی
❤️ 🌷 🌷 1⃣1⃣ خادم روضه مادر
❤️ 🌷 🌷 3⃣1⃣ رعایت حق الناس وسط جنگ
❤️ 🌹 شهید مدافع حرم مرادی 1️⃣ عاشق شدم 💕 🔸 به اصرار مادر و عمه ام آمد به خواستگاری. در جلسه دائما نمکدان از این دست به آن دستش می شد و نگاهش به قالی شش متری روی زمین گره خورده بود. 🔸 سکوتی فضای اتاق را فرا گرفته بود تا اینکه حمید اولین سوالش را پرسید: ➖معیار شما برای ازدواج چیه❓ گفتم: ➖ دوست دارم همسرم نسبت به دین حساسیت نشان بده. ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینه که خمس و زکات من بمونه❗️❗️ 🔸 جلسه تمام شد حالم حال عجیبی بود حس میکردم مسحور او شده ام💘 بیشترین چیزی که من را درگیر خودش کرده بود حیای چشم‌های حمید بود. یا زمین را نگاه می کرد یا به همان نمکدان خیره شده بود. 🔸 محجوب بودن حمید کارش را به خوبی جلو می برد. گویی قسمتم این بود که عاشق 💓 چشم هایی بشوم که از روی حیا به من نگاه نمی کرد❗️ با این چشمهای محجوب عاشق شدن در یک نگاه اعتقاد پیدا کردم عشقی که اتفاق می افتد و آن وقت یک جفت چشم میشود همه زندگی ات ❣️ 📚 کتاب 《یادت باشد ...》، صفحه ۲۰
🧔🏻 ❤️ 🌹شهید مدافع حرم 7️⃣ غذای مورد علاقه🤤 🍳 بابت آشپزی واقعاً نگران بودم. احساس می کردم هنوز یک پای آشپزی هایم می لنگد. از حمید پرسیدم: ➖ برای شام چی بذارم❓ حمید با قاشق چند ضربه به بشقاب زد و گفت: ➖ می دونی که من عاشق چه غذایی هستم ولی میترسم به زحمت بیفتی. جواب نداده می‌دانستم که پیشنهادش فسنجان است🍲 از بین غذاها عاشق این غذا بود جانش در میرفت برای فسنجان. امان میدادی برای صبحانه هم دوست داشت فسنجان درست کنم. تنها غذایی بود که هم با نان🍞 می خورد هم با برنج🍚 هم با ته دیگ 🍪. از ساعت ۳ بعد از ظهر⏰ مشغول درست کردن فسنجان شدم. از وقتی که می گذاشتم لذت می بردم ولی دلهره داشتم غذا آنطور که حمید دوست دارد نشود. ساعت ۸ شب سفره را انداختم وسط سفره شاخه گل💐 گذاشتم. پلو را کشیدم و فسنجان را داخل ظرف ریختم. حمید همینکه سر سفره نشست دهانش به تشکر باز شد طوری رفتار کرد که من جرأت کردم برای آشپزی بیشتر وقت بگذارم و شور و شوقم را برای این کار دوچندان کرد. اولین لقمه را که خورد چنان تعریف کرد که حس کردم غذا را سرآشپز یک رستوران نمونه درست کرده است👌🏻. 📚 کتاب «یادت باشد ...» ❣️ ص ۱۳۴
هدایت شده از کانال پشتیبان
❤️ 📝 راوی: 🌸 دوتا موکت، یک کمد، یک ضبط، چند جلد کتاب و یک گاز دو شعله، کل وسایل زندگی عروس و داماد همین ها بود. با هم قرار گذاشته بودند فقط لوازم ضروری‌شان را بخرند نه بیشتر! 📚 به مجنون گفتم زنده بمان 🌀 با ما همراه باشید. 🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون" 🆔 @tarashiun_ir
❤️ ✖️ماجرای این دو شهید هم نام کنار هم از این قرار است که سال ۵۹ محمود مراد اسکندری در جنگ تحمیلی عراق وایران شهید میشود و ۷ سال بعد برادر زاده اش که هم نام عموی شهیدش بود بدنیا میاید وسال ۹۴ در سوریه شهید مدافع حرم میشود شادی روح شهیدان صلوات دل ✍️ FMahmodzade