eitaa logo
پله پله تا ملاقات خدا
81 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
9.2هزار ویدیو
267 فایل
*سفری از خود تا خدا- با قدم معرفت و تزکیه 💖 تعجیل در فرج اقا امام زمان صلوات💖 هر گونه کپی برداری از کانال ازاد است هدف ما نشر مطالب است اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ علۍجان! بعضےوقتا دل کندن از یک سری چیزها باعث می‌شه یک سرۍچیزهای بهتر به دست بیاری، من از تو ومامانت دل کندم...:) تا بتونم نوکری حضرت زینب(س) رابدست بیارم❤️ 🎈 ----•✿•♥️•✿•---- @dokhtaran_fatmi ----•✿•♥️•✿•----
سالروز شهادت شهیــد محسن حججی 💔🕊️حجت خدا، شهید بی سر...🍃 . 🚩خصوصیات برجسته (ولادت: ۱۳۷۰ _ شهادت: ۱۳۹۶) 🌺 عملیات سختی را پشت سر گذاشتیم. محسن و گروهشان شب کولاک کردند. اکثر شلیک هایشان به هدف خورد. حاج قاسم برای آن شب تعبیر "لیلة الفتوح" را به کار برد. وقتی از خط برگشتیم، بچه‌های نیشابور روی دست گرفتندمان. میان این خوشحالی و بالا پریدن ها، محسن گوشه ای ایستاده بود و تسبیح می‌چرخاند. صدایش زدم: " مرد حسابی! همه با دمُشون گردو می شکنن، تو چرا هیچ حسی نداری؟! بی تفاوت گفت: "من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه این ها کار خدا بود؛ من دارم شکرش رو به جا میارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه. ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 🥀🥀خاطراتی از شهید یکی دیگر از ویژگی‌های محسن که او را از دیگران متمایز می‌کرد، مقید بودنش به حلال و حرام بود؛ این قضیه بارها به من ثابت شد. به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانه‌ها‌ی مردم سوریه بمانیم یا از آن‌ها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز که می‌شد شهید حججی از ساختمان بیرون می‌رفت یا در حیاط به اقامه نمازش می‌پرداخت تا مبادا نمازش شبهه‌ای داشته باشد. «در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت دراین حسینیه هست را به من بگویید.
💠 به گفته مادرش درست در لحظه اذان ظهر بیست و یکمین روز از تیرماه سال ۱۳۷۰ است که صدای گریه بچه و ذکر مقدس الله‌اکبر با هم در می‌آمیزند و خبر از تولد محسن کوچولو می‌دهند. دوران بچگی را در هیات‌های مذهبی سپری می‌کند و روزه و نمازش ترک نمی‌شود. سوم دبیرستان را در مدرسه شهید کاظمی می‌گذارند و بقدری در  فیزیک و ریاضی قوی است که گاهی بجای معلم و استاد به بچه‌ها درس می‌دهد. محسن پای ثابت اردوهای جهادی بسیج هم هست. صبح‌های جمعه با دوستان و بچه های محل والیبال بازی می‌کنند. محسن دستی هم در ادبیات و رباتیک دارد و تابستان‌ها به شرط اینکه وقت اذان اجازه دهند برود نماز اول وقت، در قنادی مشغول می‌شود. او کتاب‌خوان است و مرکز کتابخوانی نون والقلم را در نجف‌آباد راه می‌اندازد. تنها آرزوی آقا محسن محسن ازدواج می‌کند. مهریه همسرش یک سکه به نیت یگانگی خدا، پنج مثقال طلا به نیت پنج تن، ۱۲ شاخه گل نرگس به نیت امام زمان(عج)، ۱۴ مثقال نمک به نیت نمک زندگی، ۱۲۴هزار صلوات و حفظ کل قرآن با ترجمه است که این قلم آخری را به علت اعزام به سوریه و شهادت نمی‌تواند تمام کند. جای جای کتاب واژگان شهید و شهادت موج می‌زنند. حاج حسین یکتا را که دعوت می‌کنند نجف آباد باز هم از شهادت می‌گوید. محسن اما به یکی از دوستانش می‌گوید که دوست دارد شهید شود، شهادتش همه را تکان دهد و با همه شهدا فرق کند. این بزرگترین آرزویش در این دنیای فانی است. تنها دعای سفر مشهدالرضایش هم خواسته‌ای از امام رئوف نیست جز شهادت در راه خدا. بعد از نقل داستانک‌هایی از اردوهای جهادی و استخدام در نهاد مقدس سپاه، اولین بار به منطقه عبطین سوریه اعزام می‌شوند. لیلهُ الفتوح زمانی که داعش قصد دارد شهر العیس را بگیرد محسن و گروهش غوغا می‌کنند و ضربه سنگینی به داعشی‌های آمریکایی وارد می‌کنند. فردای آن روز حاج قاسم سلیمانی را می‌بیند که می‌گوید: دست مریزاد، دیشب کیا روی تانک بودند؟ حسابی شاهکار کردند. حاج قاسم به خاطر شلیک‌های زیاد و دقیق محسن و گروهش، اسم آن شب را «لیله‌الفتوح» گذاشت. همسر عزیزم دوستت دارم. این جمله‌ای است که محسن روی قطعه چوبی حکاکی کرده و از سوریه برای همسرش سوغات آورده است. او به ملاقات آیت‌الله ناصری می رود و روحیه می‌گیرد. برای اعزام دوم چله جمکران می‌گیرد تا اینکه در شب سی و ششم جواب می‌گیرد و بار دیگر عازم سوریه جنگ‌زده می‌شود. جابر جابر، احمد... محسن حتی طبق نقل صفحه ۷۲ کتاب "حجت خدا" بریدن سرش را پیش‌بینی می‌کند. نام جهادی او در سوریه «جابر» است. بالاخره روز موعود فرا می‌رسد. ۱۶ مرداد ماه ۱۳۹۶، جابرجابر احمد، جابرجابر احمد...اما پاسخی از آن سوی بی‌‍سیم به گوش نمی‌رسد. محسن عزیز را در شهر القائم عراق چرخاندند، دست‌هایش را جدا وسنگبارانش کردند، شکنجه دادند و دست آخر سرش را بریدند و به آرزویش که همان شهادت زینبی بود رساندند. حاج قاسم اما آتش غیرت شده بود. پیام داد و به داعش گفت: ای حیوانات انسان‌نما، ای فرزندان اسراییل و آمریکا، منتظر باشید. به زودی انتقام خون شهید حججی را می‌گیریم. به شدیدترین شکل ممکن. وصیت‌نامه شهید در صفحه‌های پایانی کتاب اما خواندنی است. غافل نشدن از ولایت، تلاش برای تقویت حجاب و بویژه چادر، فریب فرهنگ غرب را نخوردن و مولا علی ابن ابیطالب علیه‌السلام را الگو قرار دادن از مهمترین نکته‌های وصیت این شهید عاشق حسین(ع) است. 📚برگرفته از کتاب حجت خدا
🌷سالروز شهادت اسوه ایثار و آزادگی شهید محسن حججی گرامی باد. صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست جهنم و بهشت را ببین: نگاه دشمن و نگاه دوست چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست جوانی و هنوز نیستی جوان‌تر از علی اکبرش سه شعبه‌ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه‌ای که بر گلوست وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه با وضوست نگاه تو چه فاتحانه گفت: نه گاه ماندن و نشستن است نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست ✍️شاعر: میلاد عرفان‌پور 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
اسمش، عشقش، ختمش صلوات و به شهادت بود! 🎙خاطره خواهر شهید محسن حججی ره: (محسن) صلوات خیلی دوست داشت؛ پشت ماشینش «صلوات» نوشته بود؛ اسمش توی تلگرام «صلوات» بود! 📚سربلند، ص ۵۱. 🎙خاطره دوست شهید حججی ره: انگار با همین نذر و چلّه ها زنده بود؛ از خودش شنیدم که دانشگاه را هم به زور همین «چلّه بستن ها» قبول شده؛ ختم های «صلوات» و زیارت عاشورا! 📚سربلند، ص ۱۱۴. 📚سربلند: روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی. 🌹نکته: یکی از اهل معنای شهر یزد درباره شهید محسن حججی ره فرموده‌اند: روح بزرگی دارد و جایگاهش بسیار عالیست! 💐در سالروز اسارت و شهادت شهید محسن حججی رضوان الله علیه به روح ملکوتی و با کرامت ایشان و شهدای مدافع حرم صلواتی هدیه بفرمائید. اللهم صل علی محمدوآل محمد 🌷🍃