eitaa logo
ساکنین پلاک "8"
253 دنبال‌کننده
12هزار عکس
6.1هزار ویدیو
100 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍شهید حاج ؛ 🔹 من معتقد هستم امام زمان که ظهور بکنند ، حکومتی ایجاد میکنند قله آن حکومت آن دوره ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش ها و حالاتش اتفاق افتاد ... نشر با ذکر 🌹
▪️ظریف: سفر به مسکو با اراده روسیه و با هدف نابود کردن بود! او‌ در قالب تاریخ شفاهی دولت، با سعید نکات عجیبی مطرح‌کرده که در ایران اینترنشال پخش شده است. باید باور کنیم در پخش این مصاحبه، حسام الدین نقشی نداشته؟! 💬 وحید حاجی‌‌پور @pellake8
‏اظهارات ‎ بیش از آنچه مجاهدت های ‎ را به چالش بکشد، شائبه‌ی نقش وزارت خارجه در لو رفتن سفر سردار به عراق و شهادتش را تقویت کرد. چه کسانی شهید ‎ را مانع اهدافشان در تحمیل برجام های موشکی و منطقه ای میدانستند که حذفش کردند؟ ✍ @pellake8
✳ فتح اراده و تصمیم 🔻 سردار حاج می‌گوید:« در روزهای اول ورود به ، دشمن را قادر به هر کاری می‌دانستم اما در اولین حمله‌ای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده‌ی سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آن‌ها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن داشتیم از بین برود.» او می‌گوید: «بالاترین فتح برای سپاه اسلام فتح زمین نبود، فتح و بود.» 📚 از کتاب ؛ جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی 📖 صفحه ۱۲۱ @pellake8
✳️ حرف از دهان آقا خارج نشده به‌دنبال انجامش بود 🔻 آقا و (ره) را خیلی قبول داشت. قسم جلاله می‌خورد که در هیچ جای جهان نمونه ندارد. اعتقاد داشت آقا به بالا وصل است. می‌گفت من این را درک کرده‌ام. مرید خاص آقا بود. در واقعا در خط (س) فدایی ولایت بود. حرف از دهان آقا خارج نشده، به‌دنبال انجامش بود و به محض این‌که آقا می‌گفت فلان کار بشود، تمام وجودش را برای تحقق همان حرف آقا می‌گذاشت. 👤 راوی: نصرالله جهانشاهی؛ راننده و یار همراه سردار رشید اسلام سپهبد شهید حاج 🌐 منبع: ❤️ @pellake8
✳️ فتح اراده و تصمیم 🔻 سردار حاج می‌گوید: «در روزهای اول ورود به ، دشمن را قادر به هر کاری می‌دانستم اما در اولین حمله‌ای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده‌ی سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آن‌ها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن داشتیم از بین برود.» او می‌گوید: «بالاترین فتح برای سپاه اسلام فتح زمین نبود، فتح و بود.» 📚 از کتاب ؛ جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی 📖 صفحه ۱۲۱ ❤️ @pellake8
✳ یک انقلابی دو آتیشه! 🔻 ...حالا من یک «انقلابی دوآتیشه» بودم و بدون ترس از احدی، بی‌محابا [علیه رژیم] حرف می‌زدم... با تعدادی از جوان‌های کرمان بر دیوارها شعارنویسی می‌کردیم... عمده‌ی شعارها مرگ بر شاه و درود بر خمینی بود. 🔸 اواخر سال ۵۶ بود. مدت‌ها امتحان برای گواهی‌نامه رانندگی می‌دادم. قبول شده‌بودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهی‌نامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذری‌نسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهی‌نامه‌ات رو خمینی امضا کرده؛ آماده‌است تحویل بگیری.» من از طعنه او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجه‌دار دیگر هم وارد شدند... هیچ راه گریزی نبود. آن‌ها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان می‌گفتند: «تو شب‌ها می‌روی دیوارنویسی می‌کنی؟!» آن‌قدر مرا زدند که بی‌حال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آن‌ها با پوتین روی شکمم ایستاد و آن‌چنان ضربه‌ای به شکمم زد که احساس کردم همه احشای درونم نابود شد. به‌رغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که می‌کردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم ... سه روز از شدت درد تکان نمی‌توانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می‌کردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شده‌بود. 📚 | زندگینامه‌ی خودنوشت سردار شهید حاج 📖 صص ۶۴ تا ۶۷ @pellake8
📽 تماشای رایگان «۷۲ساعت» 🔴 پخش مستند «۷۲ساعت» این مستند که به بررسی وقایع سه روز منتهی به شهادت حاج پرداخته به طور رایگان و برای تماشای عموم مردم در آدرس 72hoursdoc.com عرضه شد. 🔰‌ توصیه می‌شود این مستند را ببینید و با نشر گذاشتنِ این مطلب در بقیه گروه‌ها اطلاع رسانی کنید . @pellake8
✳️ ۲۵ سال کارش همین بود! 🔻 دکتر، سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفم. ترکش به نخاع شما خورده و فلج شده‌اید! چند روزی در بیمارستان ماندم. بعد از آن، خانواده‌ام آمدند و مرا بردند. 🔸 اوایل فروردین زنگ خانه را زدند. همسرم رفت و در را باز کرد. صدای آشنایی به گوشم خورد. آمد توی اتاق. درست می‌دیدم؛ قاسم سلیمانی به دیدنم آمده بود. با دست‌های گرمش مرا به آغوش کشید و چندبار بوسید. با آن همه مشغله چند ساعت با هم گپ زدیم. بعد به همسرم گفت: تصمیم گرفته‌ام اول هر سال بیایم و به ناصر خدمت کنم. 🔺 دقیقا ۲۵ سال این کارش بود. اول هر سال به کرمان می‌آمد، سری به پدر و مادرش می‌زد و بعد از دو سه روز می‌آمد و پرستارم می‌شد، غذا درست می‌کرد و حمامم می‌برد. هم خوشحال بودم که فرمانده‌ام کنارم هست؛ هم ناراحت که برایش مزاحمت درست کرده‌ام. خدا خیرش دهد! 📢 راوی: جانباز شهید ناصر توبه‌ای‌ها 📚 برگرفته از کتاب 📖 صفحات ۳۲ و ۳۳ ❤️ #⃣
✳️ سلیمانی اسرائیل را حبس کرد! 🔻 وقتی سردار سلیمانی وارد میدان جنگ با صهیونیست‌ها شد، فلسطینی‌ها با سنگ می‌جنگیدند. او کاری کرد که امروزه غزه، کرانه‌ی باختری و شمال فلسطین، میدان فوران آتش برضد صهیونیست‌هاست؛ به طوری که دور خود دیوار کشیدند. سلیمانی، اسرائیل را حبس کرد. او در جنگ لبنان برابر صهیونیست‌ها، مستقیماً در میدان بود. زندگیِ در خطر، هنر او بود. او در مدیترانه ایستاد تا مسلمانان تهدید نشوند. او سیاست آمریکایی‌ها را برای خاورمیانه‌ی جدید شکست داد. سردار سلیمانی آن‌قدر قدرت ساخت که اگر صهیونیست‌ها بیخ مرزشان کمی گوش شنوا داشته باشند، زبان ایرانی‌ها، حجازی‌ها، لبنانی‌ها و پاکستانی‌ها را خواهند شنید! 📚 از کتاب 📖 ص ۷۵ 👤 راوی: سردار حسین سلامی ❤️ #⃣
✳️ خط‌شکنی با اشک روضه! 🔻 همه‌ی رزمندگان اهل بیتی هستند اما به صراحت می‌توانم عرض کنم آن اشکی که در لشکر ثارالله بود، در دیگر یگان‌ها نبود. حاج قاسم عزاداری را یک فرهنگ می‌دانست و به آن مقید بود. به فرمانده گردان‌ها سفارش می‌کرد. شبی به گردان رفتم. ایام شهادت حضرت زهرا(س) بود. از ابتدا تا آخر که صحبت کردم، بچه‌های گردان گریه می‌کردند. حاج قاسم هم با این بچه‌ها عشق می‌کرد و به آن‌ها سخت‌ترین مأموریت‌ها را می‌داد. معتقد بود هرکس که اهل اشک است، با اشک خود، خط دشمن را می‌شکند و سنگرهای آن‌ها را تصرف می‌کند. 📚 از کتاب 📖 ص ۴۲ 👤 راوی: حجت‌الاسلام سعادت‌نژاد ❤️ #⃣ @pellake8
یک انقلابی دو آتیشه! 🔻 ...حالا من یک «انقلابی دوآتیشه» بودم و بدون ترس از احدی، بی‌محابا [علیه رژیم] حرف می‌زدم... با تعدادی از جوان‌های کرمان بر دیوارها شعارنویسی می‌کردیم... عمدهٔ شعارها «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» بود. 🔸 اواخر سال ۵۶ بود. مدت‌ها امتحان برای گواهی‌نامه رانندگی می‌دادم. قبول شده‌بودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهی‌نامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذری‌نسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهی‌نامه‌ات رو خمینی امضا کرده؛ آماده‌است تحویل بگیری.» من از طعنهٔ او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجه‌دار دیگر هم وارد شدند... هیچ راه گریزی نبود. آن‌ها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان می‌گفتند: «تو شب‌ها می‌روی دیوارنویسی می‌کنی؟!» آن‌قدر مرا زدند که بی‌حال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آن‌ها با پوتین روی شکمم ایستاد و آن‌چنان ضربه‌ای به شکمم زد که احساس کردم همهٔ احشای درونم نابود شد. به‌رغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که می‌کردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم... سه روز از شدت درد تکان نمی‌توانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس می‌کردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شده‌بود. 📚 | زندگینامه‌ی خودنوشت سردار شهید حاج 📖 صص ۶۴ تا ۶۷ @pellake8
✳️ سلیمانی اسرائیل را حبس کرد! 🔻 وقتی سردار سلیمانی وارد میدان جنگ با صهیونیست‌ها شد، فلسطینی‌ها با سنگ می‌جنگیدند. او کاری کرد که امروزه غزه، کرانه‌ی باختری و شمال فلسطین، میدان فوران آتش برضد صهیونیست‌هاست؛ به طوری که دور خود دیوار کشیدند. سلیمانی، اسرائیل را حبس کرد. او در جنگ لبنان برابر صهیونیست‌ها، مستقیماً در میدان بود. زندگیِ در خطر، هنر او بود. او در مدیترانه ایستاد تا مسلمانان تهدید نشوند. او سیاست آمریکایی‌ها را برای خاورمیانه‌ی جدید شکست داد. سردار سلیمانی آن‌قدر قدرت ساخت که اگر صهیونیست‌ها بیخ مرزشان کمی گوش شنوا داشته باشند، زبان ایرانی‌ها، حجازی‌ها، لبنانی‌ها و پاکستانی‌ها را خواهند شنید! 📚 از کتاب 📖 ص ۷۵ 👤 راوی: سردار حسین سلامی ❤️ #⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت دعای زیبای کمیل توسط شهید سپهبد حاج ✨با سردار هم نوا شو... ❤️دل به دل او بده... 🌕با او به اوج آسمان ها برو... 🕊تا راز عروجش را دریابی... التماس‌ دعای فرج