eitaa logo
هیئت پسران حاج قاسم
77 دنبال‌کننده
114 عکس
13 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔷بســم رب الشہـــدا🔷🔹 💠 يڪے از روزها از سنگـــر حسين سر و صدايـے بلند شد. از بگومگوها چنين برمےآمد ڪه حسين مےخواهد به خط مقدم برود و فرمانده اجازه نمےدهد! 💠 حسين فرياد مےزد ڪہ من بايد بروم خط. فرمانده هم مےگفت: حسين آقا براے تو حالا زود است. 💠 حسين هم با عصبانيت مےگفت: من ثابـــت مےكنم كه زود نيســــت! 💠 چند روز بعد بچہ‌ها متوجہ شدند ڪــہ حسين پيدايـــش نيست. از هر كسے سراغ وی را گرفتند خبرے از او نداشت همہ نگران بودند و آن روز هوا حسابے گرم بود. نور گرم خورشيد بيابان را مواج ڪرده بود. انگار همہ جا را آب گرفتہ بود. 💠 ناگهان ديده‌بانے يڪ سنگر متوجہ نقطہ سياهے از دور شد. درست ديده بود يڪ انسان بود ڪــہ نزديڪ مےشد. وقتے خوب نزديڪ شد ديدند لباسہايش لباس عراقے هاست. همہ آماده شده بودند و ڪنجڪاوانہ او را زير نظر گرفته بودند. راه رفتنش آشنا به نظر مےرسيد. آری او آشنا بود. 💠 اما... نزديڪ ڪــہ شد همہ ديدن حسين آقاست ڪــہ لباس عراقے پوشيده. فرمانده با عصبانيت و تعجب گفت: حسين اين لباسہا چيہ؟ چرا اينہا را پوشيدی؟ اصلاً تو ڪجا بودی پسر؟! 💠 حسين گفت: شمـا گفتيـــد رفتن به خـط برای من زود است من هـم رفتم با دست خالـے يڪ از نیروهای صدام را گرفتم و لباسش را پوشيدم و آمدم. پ.ن: سالروز تشکیل بسیج مستضعفان به فرمان امام خمینی(ره) گرامی باد. 💔