💠 خیر و شر بازار
🔸 امام صادق(علیه السلام):
هنگامى که وارد بازار شدى بگو:
اَللَّهُمَّ إِنِّی اَسئَلُکَ مِن خَیرِهَا وَ خَیرِ اَهلِهَا
خداوندا خیر بازار و خیر و برکت اهل آن را از تو درخواست میکنم و از شرّ آن و اهلش به تو پناه مى آورم. بارالها! من از شر ابلیس و سپاهش و از شرّ فاسقان عرب و عجم به تو پناه مى آورم و خداوند مرا بس است، خدایى جز او نیست، تنها بر او توکل کردم و او پروردگار عرش بزرگ است.
📚 فروع کافی/ج 5 /ص361
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلام شیرین استاد الهی قمشه ای در مورد روزه گرفتن📿😄👌
#ارسالی اعضای کانال
مجله مجازی فراجالب را دنبال کنید 👇
🎯 @Farajaleb
✅ پرسش و پاسخ از آیت الله خوشوقت
🔹 درباره تقوا (شماره 40)
س: چرا تفکر در ذات خدا ممنوع است؟
ج: معنی تفکر در ذات خدا چیست؟
س: دلیلش چیست؟ چرا ممنوع است؟
ج: شما آن را تفسیر کن تا ببینیم چرا ممنوع است. تفکر در ذات خدا یعنی چه؟ انسان چیزی را که نمی فهمد که سؤال نمی کند. فهم شما از تفکر در ذات چیست؟ چه می فهمی؟ شما که سؤال می کنی، اگر خوب بفهمی، پاسخش در کنار آن هست.
ما هر چه را می خواهیم بفهمیم، باید آن را به آسیاب ذهن بیاوریم. تا نیاید که نمی شود. چیزی که در ذهن نیست، ما نمی فهمیم. اگر بخواهیم بفهمیم، باید آن را به ذهن وارد کنیم و آن را در اینجا ببینیم و بشناسیم.
ذات خدا را نمی شود به اینجا آورد. می شود؟ وقتی نیاید، نمی فهمی.
بنابراین درک ذات خدا از این طریق برای ما امکان ندارد. اما عقل می پذیرد که همه ی مخلوقات، آفریده ی خدا هستند. او باید این مقدار علم، این مقدار قدرت و این مقدار خوبی داشته باشد تا بتواند این همه مخلوقات را با این خوبیها خلق کند. عقل این را می فهمد. اما اینکه خود او چیست؟ عقل نمی فهمد.
باید او را به این آزمایشگاه بیاوری و او هم به اینجا نمی آید. او بی نهایت عظیم است و این هم بی نهایت کوچک؛ لذا این نمی تواند او را فهم کند. بنابراین نمی شود. اگر هم بخواهیم، نمی شود.
این که گفته اند: «ممنوع!» یعنی چیزی دستگیرت نمی شود؛ نرو! نه اینکه جایز نیست. نه اینکه می توانی بروی، اما نباید بروی. نه! نمی توانی. نمی شود فکر کنی. آنچه در ذهن شما آمده، پدیده ی ذهنی شماست و مخلوق فکر شماست. او نیست. او به اینجا نمی-آید. او به این مربوط نمی شود.
بنابراین ما نمی¬توانیم. نه اینکه میتوانیم و گفته اند: «نرو!» نمی توانیم. گفته اند: «در صفات خدا، در خوبی های خدا و عظمت های خدا فکر کنید.» در این ها می شود فکر کرد و آثار آن را می بینیم. نتیجه ی خوبی هم دارد؛ اما در ذات او چون چیزی جز خستگی و ایجاد شبهه به دست ما نمی آید، گفته اند: «به طرف آن نروید!» معلوم شد؟!
✅ ادامه دارد ...
📚 منبع: آثار بندگی، آیت الله خوشوقت
📱 کانال سبک زندگی متقین:
@mottagheen
هدایت شده از حیدر کشوری
🌸مسافرین محترم پرواز شماره1403🌸
🌷🌹🌷🌹🌷🌹
جهت سوار شدن
به هواپیما آماده بشوید
✈️ 🌿🌳🌿🌳🌿
بار اضافه و خاطرات بد را
از سالهای قبل نمیتوانید
با خود حمل کنید. 🍺
🍇💐🍺💐🍺🦚
این پرواز ۱۲ ماه طول میکشد 🦜🕊🦜🕊🦜🥀🌺🌻🌳🌻
و بخاطر همین کمربندهای خود را
خیلی محکم ببندید. 🦚🕊🦚🌾🥀🏵
شما شاهد پرواز برفراز شهرهای سلامتی
عشق، لذت، تعادل و صلح خواهید بود.
🌺💐🌺💐🌺💐
کاپیتان پروازخدای بزرگ پیشنهاد میکند
که غذاهای زیر را از منو استفاده کنید:
ساندویچ سلامتی
شیرینی برکت
یک عالمه اخبار خوش
سالاد موفقیت
کیک خوشحالی
و در کنار همه اینها شـادی و لبخند 😍☺️
🐳🐋🌹🌷🐬🐟
به امـید داشتن یک پرواز زیبـا 🌸🦚🌺
برای شما و خانواده ی عزیزتان در پرواز1403🍀⚘🌲⚘🌲🌴🥀⚘🌿🌱
🌸پیشاپیش سال نـو مبارک💐 🎉🌸
هدایت شده از حسینیه حضرت فاطمه معصومه س
ششمین روز رمضان در حسینیه خیریه حضرت معصومه س با تلاوت قرآن وتفسیر قرآن نماز جماعت افطاری با حضور نوجوانان امروز یکشنبه ۲۷. ۱۲. ۱۴۰۲ از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۹ الهی تفضل بالقبول والغفران خدمتگزار حسینیه منتظري 🙏🌹🤲🤲🤲🤲🌺🌺🌺
🔴 مرد اگر مثل امام رضاش غیور باشد چه شود!
📖 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعلیهالسلام شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مکبری بود به نام کربلایی که نابینا بود و حتی به او کربل رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا عاجز میگویند.) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت. ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدر من را شرح داد.
پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند. من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. بعد از اینکه در مسجد مستقر میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.
روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضاعلیهالسلام عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم بدهید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضاعلیهالسلام او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
📚منبع: بیانات حضرت آیتالله مصباح در جمع بسیج دانشجویی خوزستان و دانشگاه شهید چمران اهواز - ۱۳۹۱/۰۴/۱۷
🇮🇷 گلچین سیاسی
🆔 @Golchinseyasy