eitaa logo
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
3.8هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
_اینجا؟اکیپِ دهه هشتادیا؛🤏😜 وگوشه دنج از احوالاتمون👀💘 [سعی میکنیم انگیزه بهتون تزریق کنیم جانا🦦😌] کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟فرهنگِ فور🤝 با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️ https://daigo.ir/secret/6185937938 ❌️ورود آقایون راضی نیستیم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
. فروغ‌فرخزاد‌هم‌قشنگ‌میگه؛😍 فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد؛ صدایت را که می شنوم خورشید در دلم طلوع میکند...🌱 ‌‌⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰ • 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝@pezeshk313 🩺✨
هدایت شده از سِدنا ³¹³ .
در صحن و سرای حرم حضرت ِرضا [ ع ] به یاد تمام اهالی ِسِدنا و چنل‌های : شَقَف ، رماد ، اوداج ، ریحای اصلی ، حسیبا ، التیام ، علیهان ، مبهوت ، مترصد ، نوراء ، بدح ، هبوط ، سید ، برای او ، از اینجا که منم ، قطعه بهشت ، ماهد ، مأوا ، خادم الشهدا ، پیشولی‌ها ، اِصحاء ، روناک ، سایه ، مرتجی ، بهشت زهرا ، فرزند انقلاب ، مقصدالحسین ، کافه جهادی ، روز‌های دلتنگی ، دلتنگ شهدا ، غریب طوس ، دژم ، خانم ِسایه ، 128 ، کفتر موفرفری ، رادیو آیلی ، کافه ماه ، بابابزرگ میونگ هی ، Jonhlock ، مهتا ، مجنون ، چشمک ، دختران حیدری ، مهدءالقلب ، اوستا گالری ، پناه من ، پناهگاه من ، Painting Paradise ، سدره المنتهی ، ماهدیس شاپ ، معجزه سازان ، سلنا ، ریحانه ، مداحیام ، مجنون ، مبهم ؛ و گرو‌ه‌های : گپ ِرمادیون ، گپ ِبروبچ ایتا ، اکیپ ِما ، هنرمندان ِایتا ، گالری ِایتی ، محفل ققنوس ؛ و کسانی که تو پیویم بهم اسم دادن ؛ و تمام ِکسانی که ناخواسته از قلم افتادند ( : فور کنین برسه به دستشون 🤍 .
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
زیارت قبول ؛ متشکریم 💛 >>>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الو... میشه گوشی و بدین امام رضا..؟🥲♥️ ‌‌⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰ • 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝@pezeshk313 🩺✨
من عیدی میخوام کی بهم میده ‌؟ - @Sedna32
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
من عیدی میخوام کی بهم میده ‌؟ - @Sedna32
عه‌ایدی‌دوستمو‌زدممم😅 ایدی‌خودم‌اخرش32 اون31
به گروه گپ دخترونم مون بپیوندید🗣 این کانال گپ مخصوص دختران حیدری هست 🪗 کلی صحبت میکنیم💟؛ حیفه نیایی🤍😉 گروه خیلی خوبیه تا پاک نشده بیاین💖 https://eitaa.com/joinchat/3620209472C2d0cb20be4
اولین بار اجرای برنامه من توسط کودکان مناطق محروم برای شادیشون انشالله که حضرت امیرالمومنین قبول بکنه🥺😍❤️ ‌‌⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰ •𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝@pezeshk313 🩺✨
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
اولین بار اجرای برنامه من توسط کودکان مناطق محروم برای شادیشون انشالله که حضرت امیرالمومنین قبول بکن
پیش بچه‌ها انگار آدم که توی بهشته بوی بهشت رو می‌فهمه الهی که همه جز بهشتیان باشیم🥺❤️ ‌‌⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰ •𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝@pezeshk313 🩺✨
ماهم درگیر درست کردن دکور مسجدمون برای جشنِ امشبیم🎊✌️🏻😂 کپی؟نه پ.ن = برای عصره🥲😂
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
پیش بچه‌ها انگار آدم که توی بهشته بوی بهشت رو می‌فهمه الهی که همه جز بهشتیان باشیم🥺❤️ #روزمرگی ‌‌⊱·–
وقتی مامانم تعریف می‌کنه دخترم تو خونه کمکم می‌کنه بهم میگن پاشو اینا رو بگیر😂❤️ ‌‌⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰ •𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝@pezeshk313 🩺✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وضعیت ما😔😂 .
اومدم امشب‌براتون‌بترکونم😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا اینا هیچ ، من خودم یه ماه از نماز صبح تا یکی دوساعت بعد از نماز مغرب عشا مسجد بودیم برا اینا 😂🙈
🤍😍
هدایت شده از بزن رو پیوستن
واییییییییییی خدااااا بده از این مادرشوهرااااا🥺🫂 دیدی مادرشوهرش چیکار کرده؟🙄🙈 https://eitaa.com/Resonanco3_1_3/60101
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت41 شوکه شدم از این کارش از نگاهش وحشت کردم ،اشکام سرازیر شدن... مگه من چکار کردم... بلند شدم و رفتم لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون گریه امونم نمیداد هق هق میزدم و از خونه زدم بیرون فاطمه و مادر جونم هم دویدن بیرون و صدام میزدن ولی من حتی دلم نمیخواست یه لحظه دیگه اونجا باشم حالم خیلی خراب بود نمیتونستم برم خونه،چون به مامان گفته بودم که شب نمیام اگه میرفتم حتمن همه باخبر میشدن که چه افتاقی افتاده... توی خیابونا راه میرفتم رفتم پارک ،رفتم سینما،رفتم بازار ،هوا کم کم تاریک شده بود دیگه نمیدونستم کجا برم ،یه دفعه به ذهنم رسید برم جمکران... یه دربست گرفتم رفتم سمت جمکران وقتی رسیدم یه چادر از خانمی که بیرون در ایستاده بود گرفتم و سرم گذاشتم رفتم داخل وارد حیاط که شدم با دیدن گنبد بغضم شکست و نشستم رو زمین... چادرمو کشیدم روی سرمو گریه میکردم. - من به کدامین گناهم ،باید مجازات بشم آقا ،کم آوردم ،فکر میکردم کاره درستی کردم ،ولی راه و اشتباه رفتم ، جز این جا هیچ پناهگاهی ندارم ،آقا جان پناهم بده آقا جان خسته ام ،جان عمه ات پناهم بده قلبی که سنگه هیچ وقت نرم نمیشه رفتم داخل و بعد از خوندن نماز و دعا برگشتم بیرون شب جمعه بود و مراسم دعای کمیل بود جمعیت زیادی اومده بودن ،بعد از مراسم دعای کمیل ،کمی حالم بهتر شده بود نزدیکای ۱۲ شب بود، تصمیم گرفتم برم داخل مسجد تا صبح اونجا بمونم و صبح برم خونه بلند شدم که برم یکی اسممو صدا زد برگشتم نگاهش کردم با دیدنش اشکام دوباره سرازیر شد سجاد: همه جارو دنبالت گشتم ،اینجا تنها امیدم واسه پیدا کردنت بود،بدون هیچ حرفی ازش دور شدم ،چادرمو کشید سجاد: ببخشید ،بابت امروز... (صدای گریه ام بلند شد وبا مشت میزدم به سینه اش)ببخشید،همیشه کارت همینه؟ آدمو زیر پاهات له میکنی بعد میگی ببخشید ، من با تمام وجودم دوستت داشتم ،اما تو مثل یه اشغال باهام رفتار کردی، دیگه نمیخوام ببینمت ،خیالت راحت ،برنده شدی برادر،فردا میرم درخواست طلاق میدمو تمام.. بعد ازش دور شدمو رفتم خروجی سجادمو دنبالم میاومد و صدام میزد: وایستا کارت دارم ، (چقدر حسرت شنیدن اسممو از زبونش داشتم ) سجاد: صبر کن چادر و به خانمی که دم در بود تحویل دادم و رفتم سر خیابون ،منتظر ماشین شدم ،یه تاکسی جلوم ایستاد سوار ماشین شدم خواستم درو ببندم که سجاد در و نگه داشت سجاد: پیاده شو کارت دارم راننده: آقا چیکار داری،برو پی کارت پسرک سجاد:پیاده شو خودم هر جا خواستی میرسونمت (منم فقط گریه میکردم و چیزی نمیگفتم) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸