🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خریدار عشق💗
قسمت 45
بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه...
- سجاد جان میشه منو ببری خونه ما،چون فردا کلاس داریم وسیله هام خونه است
سجاد: چشم ،صبح خودم میام دنبالت - باشه
رسیدیم نزدیک خونه
- مواظب خودت باش،رسیدی خونه یه پیام بده
سجاد: چشم - خدا حافظ
سجاد: بهار؟
- جانم
سجاد: خیلی دوستت دارم
- منم خیلی دوستت دارم
سجاد: یا علی
وارد خونه شدم همه تو پذیرایی نشسته بودن - سلام به اهالی خانه
مریم: معلومه که کبکت خروس میخونه هااا
جواد: نه بابا ،داره چه چه میزنه نمیشنوی
- ععع ،سلامم نکنم
مامان: بهار ،با کی اومدی؟
- سجاد
بابا: خوب میگفتی ،سجاد هم میاومد شام با هم بودیم!
- خسته بود رفت ،منم برم بخوابم خستم
زهرا: شام نمیخوری؟
- نه ،بیرون یه چیزی خوردیم
زهرا: باشه ،شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
روی تختم دراز کشیدم
به اتفاقای خوب امروز فکر میکردم
ای کاش روز به پایان نمیرسید ،ای کاش باز هم صدای دوستت دارم و از دهنش میشنیدم
اینقدر خوشحال بودم که رفتم وضو گرفتم و نماز شکرانه خوندم
صدای پیامک گوشی مو شنیدم
رفتم نگاه کردم سجاد بود
سجاد: سلام عزیزم ،رسیدم خونه،
اولین پیامی بود که سجاد برام فرستاده بود
منم براش نوشتم ،سلام آقای من ،خدا رو شکر
دوباره پیام فرستاد سجاد :
آنقدر دوستت دارم که پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنندو باران دلش آب می افتد!
دوستت دارم بهار من
- تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐حیدر شده مولا ...
مبارکِ حضرتِ زهرا✨💐
#فقط_حیدر_امیر_المومنین_است
@pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حسرت زیارت تو رفت عمر من💔
@pezeshk313
🌿#چادرانه
حــجــابــــــ
احــتــرام بــه حــرمــت هاے الــهے ســتــ
و
چــادر – حــجـــاب بــرتــر –
بــلــه ے بــلــنــد مــن اســت بــه یــڪــتــا مــعــشــوق عــالــم،بــه خــداے مــهربــانــمــ
ڪــمــے فــڪــر ڪــن …
تــو بــا بــے حــجــابــے بــه چــه ڪــســے بــلــه مــے گــویــیـ
@pezeshk313
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
_
مینویسمبسیجۍتوبخوان:
آنانڪھدلشانبسیارمیشڪند..!
امادرچھرهشانهیچپیدانیست(:🪴
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
وقتیخودتدلیلحالخوبتباشی،دیگه
هیچکسنمیتونهازتبگیرتش .
بزرگیمیگفت:
اگهجاییراهتندادن؛
برو درِخونهحسین،
اونجاهمهرو راهمیدن . .
#تلنگرانه
وقتےپلیسبہشمـٰامیگـہ
گواھینـٰامہ!
شمـٰااگـہپاسپوࢪٺ،شنـٰاسنـٰامہوڪاࢪتملے ࢪوهَم
نشوݩبِدےبـٰازممیگہگواھینامـہ
اوندُنیـٰاهَموقتـےگـُفتننمـٰاز...
توھࢪچےدَمازمعࢪفٺوانسانیٺو ...بزنے ،
بہٺمـۍگݩهمہےایناخوبہ
امـٰاشُمااَصـلڪاࢪےࢪونشوݩبدھ
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
_
نمیدونم قبول دارین یا نه . .
اما من مطمئنم همهی ما آدما ی نقطهی عطف و به خود اومدنی داریم ، یکی زود ، یکی دیر . .
میدونی منظورم چیه؟!
ما بچه که بودیم میرفتیم حرم ، مسجد ، حسینیه ، هیئت ؛ نمیفهمیدیم :)
توانایی درکش رو نداشتیم
که چرا میان اینجا گریه میکنن؟!
اصلا مگه چیشده؟
آره ، رفتیم حرم بابا رضا کلی بازی کردم با مُهرها . .🙂
رفتیم حرم بابا رضا کلی آب بازی کردیم با بچه ها . .