eitaa logo
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
3.8هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
_اینجا؟اکیپِ دهه هشتادیا؛🤏😜 وگوشه دنج از احوالاتمون👀💘 [سعی میکنیم انگیزه بهتون تزریق کنیم جانا🦦😌] کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟فرهنگِ فور🤝 با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️ https://daigo.ir/secret/6185937938 ❌️ورود آقایون راضی نیستیم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈ #تسبیح_فیروزه_ای #پارت27 از کانون داشتیم بیرون میرفتیم که آقا رضا با اقا
◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈ آدرسو واسه نرگس فرستادمو خودم داخل خونه نرفتم ،بیرون نشسته بودمو گریه میکردم  دوساعتی گذشت  رفتم سمت جاده  منتظر شدم که یه ماشین دیدم ،کنارم ایستاد ،نرگس و آقا رضا پیاده شدن  نرگس و بغل کردمو گریه میکردم  نرگس: آروم باش عزیزم ،چی شده - نمیدونم ،فک کنم مرده  همه رفتیم داخل ساختمون  آقارضا: نبضش کند میزنه ،باید ببریمش بیمارستان  آقا رضا ،نوید و کشان کشان تا دم ماشین برد  آقارضا: نرگس ،تو رانندگی کن ،رها خانم شما هم جلو بشینین  آقا رضا و نوید عقب ماشین نشستن  تا برسیم بیمارستان صد بار مردم و زنده شدم  وارد بیمارستان شدیم  نوید و بردن اتاق عمل بعد چند ساعت دکترا گفتن به خاطر نوشیدن زیاد مشروب،و ضربه ای که به مغزش خورده ،نوید رفته تو کما ،معلوم نیست کی به هوش بیاد  نمیدونستم با شنیدن این حرف شاد باشم یا ناراحت  نرگس اومد سمتم: رها جان ،خدا رو شکر که واسه تو اتفاقی نیافتاده ،اون پسره هم حقش این بود ،میمرد نه اینکه الان تو کما باشه  نای حرف زدن نداشتم  شماره خونه نوید اینا رو به پرستارا دادم و به همراه نرگس و آقا رضا رفتیم سمت خونه  جونه پیاده شدن و نداشتم ،پاهام سست شده بود  با کمک نرگس از ماشین پیاده شدم  نرگس زنگ در و زد  در باز شد  مامان و بابا اومدن بیرون  با دیدنم مامان دوید سمتم  رفتم تو بغلش و گریه میکردم ، اینقدر حالم بد بود از نرگس و آقا رضا اصلا تشکر و خداحافظی نکردم آقا رضا و نرگس هم همه ماجرا رو‌ واسه بابا و مامان تعریف کردن  رفتم توی اتاقم و مامان یه مسکن خواب آور داد و خوابیدم چشمامو به زور باز کردم  نگاهی به ساعت روی میزم کردم  نزدیکای ظهر بود  صدای دراتاق اومد  در باز شد ،نرگس بود  نرگس: سلاااام بر خانم تنبل - سلام  نرگس: همین الان بگم بهت ،من کارمند یه خط در میون نمیخوامااا رها جان اومدم امروز بهت بگم ،بچه ها دلشون برات خیلی تنگ شده ،میگن کی میری براشون پیانو بزنی (اشک از چشمام جاری شد) نرگس: قربون اون چشمای عسلی خوشگلت برم ،خدا رو شکر کن  و اینقدر غصه نخور  تازه یه کادو هم برات آوردم  بفرمااا - خیلی ممنونم  نرگس: دیروز بعد رفتنت ،رضا اومد ،وقتی بهش گفتم که نوید اومده بود اینجا، قیافه اش تا غروب تو هم بود نمیدونم چش شد...  نمیدونی وقتی زنگ زدی با چه سرعتی اومدیم اونجا ،دیشبم در موردت حرف زدم باهاش،فهمیدم که آقا عاشق شده - من به درد داداشت نمیخورم ◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈