eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
976 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
520 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم مولا امیرالمومنین علیه السلام❤️❤️ با مرگ تو را اگر توان دید کی می‌رسد این تولد ما؟ 💌برای عاشقان مولا ارسال کنید.👌 حکایات فـــــــــــــــــــرزانگان 👇 ┏━🇯‌🇴‌🇮‌🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓ eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc ┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━PHarzanegan━┛
تعداد ۱۶ فایل زیپ شده،گلچین مولودی عید غدیر برای استفاده در خودرو و مراسمات غدیر. برای دریافت اینجا را کلیک کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکس که شود داخل حصن حیدر 💚 ایمن بود از عذاب روز محشر🍃 جز مهر علی(ع)و آل چیزی نبود 💚 سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر🍃 عید سعید غدیر خم مبارکــــــــ 🌸🎊🌸 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
050.mp3
1.41M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم امروز: صفحه ۵۰ 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الـهی🕊🌸 کبوتر زندگیتون🕊🌸 در این صبح زیبا🕊🌸 براتون خبرهای خوش بیاره🕊🌸 بهترین ها در این روز سراسر🕊🌸 رحمت نصیبتان سلام صبحتون بخیر وشادی حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
یکی از دوستان موثق می‌گفت: روز فوت مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمة الله علیه، زنی مسیحی در مسیر جنازه به سر و سینه خود میزد و شیون میکرد. گفتم: مگر تو مسیحی نیستی؟ آخر این مرد، روحانی مسلمانان است. گفت: این دو دخترم که با من هستند، چندی قبل، به مرضی دچار شدند که هر چه مداوا کردیم سود نداد. حتی پزشکان بیمارستان امریکائی نیز این دو را جواب کردند. باری رفته رفته، بیماریشان سخت تر شد و به حال نزع افتادند. بانوی همسایه که زنی مسلمان بود، چون حال پریشان مرا دید، گفت: برای شفای بیماران خود، به قریة «نخود » برو و از حاج شیخ حسنعلی اصفهانی که دم عیسی دارد کمک بخواه. بیا چادر مرا بر سر کن و به آنجا برو از روی استیصال چادر او را بر سر کردم و پرسان پرسان به آن ده که محل سکونت حضرت شیخ بود رسیدم، دیدم که جلو در خانه نشسته و گروهی از حاجتمندان، اطرافشان گرفته اند. من هم بدون آنکه مذهب خود را اظهار کنم، پریشانی خود را عرضه نمودم. فرمودند: این دو انجیر را بگیر و به آن زن همسایه که مسلمان است بده تا با وضو آنها را به دختران تو بخوراند. گفتم: قادر به خوردن چیزی نیستند. فرمودند: در آب حل کنند و به ایشان بدهند. به شهر بازگشتم و انجیرها را به آن زن مسلمان دادم و او نیز وضو ساخت و آنها را در آب حل کرد و در دهان دختران بیمار من ریخت. ناگهان پس از چند دقیقه چشم گشودند و شفا یافتند. آری چنین مردی از میان ما رفته است. 👇به حکایات فرزانگان(نخودکی) بپیوندید👇 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 🆔 eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc ✾࿐ᭂ༅•❥🌺🌼🌺❥•༅ᭂ࿐
✨﷽✨ * ولی اون جا نرو! * مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تگزاس آمریکا می‌رود و به صاحب سالخورده‌ی آن می‌گوید : "باید دامداری‌ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازدید کنم. دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می‌گوید : "باشه، ولی اون جا نرو!" مامور فریاد می‌زند : "آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می‌برد و از جیب پشتش کارت خود را بیرون می‌کشد و با افتخار نشان دامدار می‌دهد و اضافه می‌کند: "اینو می‌بینی؟ این کارت به این معناست که من اجازه دارم هر جا که دلم می‌خواهد بروم... در هر منطقه‌ای...بدون پرسش و پاسخ. حالیت شد؟ می‌فهمی؟" دامدار محترمانه سری تکان می‌دهد، پوزش می‌خواهد و دنبال کارش می‌رود... کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلندی می‌شنود و می‌بیند که مامور از ترس گاو بزرگ وحشی که هر لحظه به او نزدیک‌تر می‌شود، دوان دوان فرار می‌کند. و به نظر می‌رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه‌ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت می‌کند، با سرعت خود را به نرده‌ها می‌رساند و از ته دل فریاد می‌کشد: " کارت !... کارتت را نشانش بده !!" پ.ن: نباید بدون فکر از قدرت استفاده کرد. حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
-853926143_-1353950495.opus
110.8K
▪️جیب لی مای. کُلّش عطشان. ▫️برام آب بیار. خیلی تشنمه. ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ لیست آموزش لهجه عراقی(جدید) 🟢 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
051.mp3
1.28M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم امروز: صفحه ۵۱ 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
🌺روز میلاد امام موسی کاظم مبارک باد🌺 🍀ابواء قریه ایست که امشب منوراست 🌸زیرا محل تابش موسی ابن جعفر است 🍀در دامن حمیده شکفته گلی که او 🌸باب الحوائج کاظم آل پیمبر است فضل اللهی حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ✍خدایا... هر چند وقٺ یڪبار بہ من یادآورے ڪن؛ نامحرم، نامحرم اسٺ.... چہ در دنیاے حقیقے... چہ در دنیاے مجازے... یادمان بینداز فاطمه(س) را، ڪہ از نابینا رو مےپوشاند... کانال سخنرانی دلنشین حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
✨﷽✨ 🌷 حکایت ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻻﺑﯽ از ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ایشان ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ. ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ! ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ! ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد! ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ. ﺁﺭﯼ؛ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎن. ﻋﺪهﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..! ﻋﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! عده‌ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی‌کنند... حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۷_۰۸_۲۰_۴۳_۵۲_۴۴۴.mp3
3.15M
💐 گل بریزید گل بریزید، آمده موسی بن جعفر•°💚 🎙حاج حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
انبیاء هم حاجتاشونو از تو می‌گیرن_۲۰۲۳_۰۷_۰۹_۰۸_۴۱_۰۵_۰۸۸.mp3
7.17M
🔊 💐 انبیاء هم حاجتاشانو از تو می‌گیرن حاج‌سیدرضا نریمانی 🌺 ولادت امام کاظم حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
052.mp3
1.3M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم امروز: صفحه 52 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
✨﷽✨ سلیمان بن عبدالملک «سلیمان بن عبدالملک» (از خلفای بنی مروان) یک روز جمعه لباسی نو پوشید و خود را معطر کرد. دستور داد صندوق عمامه‌ی سلطنتی را بیاورند. آینه‌ای به دست گرفت و بارها عمامه‌ها را برمی‌داشت و هریک را که می‌پیچید، نمی‌پسندید باز عمامه‌ی دیگر برمی‌داشت تا این‌که به یکی از آن‌ها راضی گردید. به هیبت و شکل خاصی به مسجد رفت، بر روی منبر نشست و از شکل و هیکل خودش بسیار خوشش آمد و پیوسته خود را تنظیم و مرتب می‌کرد. خطبه‌ای خواند، خیلی از خواندنش خرسند بود. چند مرتبه در خطبه خودپسندی و تکبّر او را گرفت و گفت: من شهریاری جوان، بزرگی ترس‌آور و سخاوتمندی بسیار بخشنده‌ام. سپس از منبر پایین آمد و داخل قصر شد. در قصر شبیه یکی از کنیزان را مشاهده کرد، پیش او رفته و پرسید: مرا چگونه می‌بینی؟ کنیز گفت: «با شرافت و شادمان می‌بینم اگر گفته‌ی شاعر نبود.» گفته شاعر را سؤال کرد، کنیز بخواند: «تو خوب جنس و سرمایه‌ای هستی، اگر همیشه بمانی، امّا افسوس که انسان را بقایی نیست.» سلیمان از شنیدن این شعر در گریه شد. تمام آن روز می‌گریست. شامگاه کنیز را خواست تا ببیند چه علّتی او را وادار کرد این شعر را بخواند. کنیز قسم یاد کرد من تا امروز خدمت شما نیامده‌ام و هرگز این شعر را نخوانده‌ام؛ و سایر کنیزان هم تصدیق کردند. آنگاه متوجه شد این پیش آمد از جای دیگر بوده است، بسیار ترسید طولی نکشید که از دنیا با خودپسندی که او را گرفته بود، بی‌بهره رفت. منبع📚: پند تاریخ، ج 3، ص 37 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از كوفي عنان (دبير كل سابق سازمان ملل و برنده صلح نوبل) پرسيدند: بهترين خاطره ي شما از دوران تحصيل چه بود؟ او جواب داد: «روزي معلم علوم ما وارد كلاس شد و برگه ي سفيد رنگي را به تخته سياه چسباند. در وسط آن لكه‌اي با جوهر سياه نمايان بود.» معلم از شاگردان پرسيد: «بچه ها در اين برگه چه مي بينيد؟» همه جواب دادند: «يك لكه سياه آقا.» معلم با چهره اي انديشمندانه لحظاتي در مقابل تخته كلاس راه رفت و سپس با دست خود به اطراف لكه سياه اشاره كرد و گفت: «بچه هاي عزيز چرا اين همه سفيدي اطراف لكه سياه را نديديد؟» كوفي عنان مي گويد: «از آن روز تلاش كردم اول سفيدي (خوبي‌ها، نكات مثبت، روشنايي ها و…) را بنگرم.» شرح حكايت حضرت امير: انديشه نيك و مستقيم بهترين انديشه بشر است. ما چطور مي نگريم؟ حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥