🌸🍃🌸🍃
فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
▪️یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
▫️در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.
مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.
حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.
▪️جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی،
دیگری میگوید حضرت خضر است،
کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
▫️حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
@PHarzanegan
به آرامی و خونسردی می گوید:
" خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،
▪️من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است
در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.
▫️اما مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند.
#حمالی_که_در_تاریخ_جاودانه_شد
✍در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال *معروفه.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
🚨اثر رضایت پدر در قبر!
✍آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند:
در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند.
جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند:
آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
🔸ايشان فرمودند:
آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم:
«أفَهِمتَ»، گفت: «لا»،
متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند!
🔹از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن.
گفتم: پدر و مادرش هم هستند.
گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟
🔸گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت:
تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست!
@PHarzanegan
🔸ايشان ميفرمودند:
به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم،
گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
🔹وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند:
نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند.
ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
✍لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
دوشنبه 👈۳۰ بهمن / دلو ۱۴۰۲
👈۹ شعبان ۱۴۴۵👈۱۹ فوریه ۲۰۲۴
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅اغاز به کار و کسب.
✅درختکاری.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅و داد و ستد و تجارت خوب است.
🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظور مریضی است که امروز مریضیش شروع شود).
👶زایمان مناسب و نوزاد در همه امور افق موفق باشد.
@PHarzanegan
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️درختکاری.
✳️بذر افشانی و کاشت.
✳️خرید و فروش ملک.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️و خرید کردن نیک است.
📛ولی برای امور ازدواجی خوب نیست.
🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت:
مباشرت امشب: فرزند دهانی خوشبو دارد و مهربان است.
💇♂️ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، اصلاح مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث درد و بیماری می شود.
🔴 حجامت:
خون دادن یا حجامت در این روز از ماه قمری ،باعث درد اعضا می شود.
@PHarzanegan
🔵ناخن گرفتن:
دوشنبه برای گرفتن ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕دوخت و دوز لباس:
دوشنبه برای بریدن و دوختن لباس نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ استخاره:
وقت استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن).
ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه.
ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به حضرت امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
@PHarzanegan
تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی ۱۰ سوره مبارکه “یونس” علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام…
و از معنای آن استفاده می شود که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و آخرت به او نفع رساند و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله.
منبع باغستان نیوز
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
266.mp3
1.14M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
📖 تلاوت نور
هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای از قرآن کریم.
امروز: صفحه ۲۶۶
🎙استاد شهریار پرهیزکار
#ترتیل_صفحه_دویست_شصت_شش
━━ @PHarzanegan ━━
برای تلاوت صفحات قبل اینجا را کلیک کنید
نذر سلامتی#امام_زمان صلوات
برای ارایه نظر اینجا را کلیک کنید.📝
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━ @Sobheziba━🚥
47.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌#کلاس_انسان_سازی
🔸صبح که بلند میشی نماز میخونی؛ خودت را خداگونه بساز تا شب شيطان و شیطان صفت ها نمی توانند تو را زمين بزنند .
🎙استاد شيخ علی اکبر تهرانی
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
آثار بدرفتاری با اهل خانه
استاد اخلاق حضرت آیه الله ســعادت پــرور
فرمودنــد: #ادب_در_زندگــی را زینــت هــر عملــی
قــرار دهیــد.
از همسـرتان تشـکر کنیـد، هـر چنـد غذایـی کـه
پختـه شـوریــا بــد شــده باشــد. وقتــی از غــذا
ابــراز رضایــت میکنیــد،همسـرتان خوشـحال
میشـود و ایـن باعـث رشـد و پیشـرفت معنـوی
شـما میشـود. یـک بـار مـن در سـن جوانـی در خانـه
بـا خانـواده بـد اخلاقی کـردم، در عالـم معنـا
بـه مـن گفتنـد:
بیســت ســال ناله هــای تــو بــی اثــر شــد!
موعظه خوبان، ج 1 ،ص 175.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
#جوان_دیندار
مردی بود در مرو که او را نوح بن مریم میگفتند
وقاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت.
او دختری با کمال و جمال داشت که بسیاری از
بزرگان وی را خواستگاری کردند و پدر، در کاردختر
سخت متحیر بودو نمیدانست او را به که دهد.
میگفت اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزده
میشوندو فرو مانده بود. قاضی،باغی بسیار آباد
و پر میوه داشت.
روزی بـه خدمتـکار جـوان خویـش بـه نام مبـارک
که بسـیار پارسـا و دینـدار بـود، گفت: »امسـال بـه
تاکسـتان (بـاغ انگور)بـرو و از آنجـا نگهـداری کـن.
خدمتـکار برفـت و دو مـاه در آن بـاغ بـه کار
پرداخـت. روزی قاضـی بـه بـاغ آمـد و گفـت:
ای مبـارک! خوشـهای انگـور بیـاور. جـوان،
انگـوری بیـاورد، تـرش بـود. قاضـی گفـت: بـرو
خوشهای دیگر بیاور. آورد، بــاز هــم تــرش بــود.
قاضــی گفـت: نمیدانـم بـاغ بـه ایـن بزرگـی،
چـرا انگورتـرش پیـش من می آوری و انگور
شـیرین نمی آوری؟! مبــارک گفــت: من نمیدانم
کــدام انگــور شــیرین است و کــدام تــرش!
قاضـی گفـت: »سـبحان اللـه! تـو امـروز دو مـاه
اسـت کـه انگور میخوری و هنــوز نمیدانی
شــیرین کــدام اســت؟
گفــت: ای قاضــی! بــه نعمــت تــو ســوگند کــه
مــن هنــوز ازایــن انگــور نخــورده ام و مــزه اش
را ندانم که تــرش اســت یــاشــیرین!
پرســید: »چرا نخوردی؟« گفــت: »تــو بــه مــن
@PHarzanegan
گفتــی کــه انگــور نــگاه دار، نگفتــی کــه انگــور
بخــور و مــن چگونــه میتوانستم خیانت کنم!
قاضـی بسـیار شـگفت زده شـد و
گفـت: خـدا تـورا بدیـن امانت نگه دارد. قاضــی
چــون دانســت کــه ایــن جــوان،بسـیار عاقـل و
دینـدار اسـت، گفـت: ای مبـارک! مـرا در تـورغبـت
افتـاد، آنچـه مـی گویـم، بایـد انجـام بدهـی!« گفـت:
اطاعــت میکنــم.قاضــی گفــت: »ای جــوان!
مــرا دختــری اســت زیبــا، کــه بســیاری از بــزرگان
او را خواســتگاری کرده انــد، نمیدانــم بــه کـه دهـم،
تـو چـه صلاح مـی دانـی؟« مبـارک گفـت: »کافران
در جاهلیـت، در پـی نسـب بودنـد و یهودیان و
مسـیحیان، روی زیبا و در زمان پیامبر ما،
دین می جســتند و امروز، مــردم ثـروت طلـب
میکننـد، تـو هرکـدام را خواهـی اختیارکـن!..«
قاضــی گفــت:من دیــن را انتخــاب میکنــم و
دختــرم رابـه تـو خواهـم داد. مبارک گفـت:
ای قاضی! آخر من یک خدمتکارم، دخترت را
چگونـه بـه من میدهـی و او کـی مرامیخواهد؟!
قاضــی گفــت: برخیــز بــا مــن بــه منــزل بیــا،
تــا چــاره کنـم.« چـون بـه خانـه آمدنـد، قاضـی
@PHarzanegan
بـه مـادر دختـر گفـت:
ای زن! ایــن خدمتــکار، جوانــی بســیار پارســا و
شایســته اسـت، مـرا رغبـت افتـاد کـه دختـرم را
بـه او بدهـم، تـو چـه مــی گویــی؟« زن گفــت:
هرچــه تــو بگویــی، امــا بگــذاربـروم و داسـتان
را بـرای دختـر بگویـم، ببینـم نظر او چیسـت.
مـادر بیامـد و پیغـام پـدر بـه او رسـانید. دختـر
گفـت: چـون ایــن جــوان دینــدار و امین اســت،
می پذیرم و آنچــه شما فرماییـد، مـن همـان کنـم
و از حکـم خـدا و شـما بیـرون نیایم و نافرمانــی نکنــم!
قاضی، دخترش را بـه مبارک داد با ثروتی بسیار.
پـس از چندی، خدای تعالی به آنان پسری داد که
نامش را عبدالله بـن مبارک گذاشتند و تـا جهان هسـت،
حدیـث او کننـد بـه زهـد و علـم و پارسـایی.
1 .در مسیر بهشت، ص 260 علی حمیدی
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
❇️*دزد با شرافت*
🔰میرزا ادیب شاعر و نویسنده پاکستانی (1999) در یکی از کتابهایش چنین نوشته است
در دهه 60 جهت یافتن شغلی مناسب راهی دهلی شدم روزی در خیابان از اتوبوس پیاده شدم دستم را که در جیب فرو بردم آه از نهادم برخواست
دزد همه نه روپیه ای که در جیب داشتم با نامه ای را که برای مادرم نوشته بودم به سرقت برده بود
در نامه نوشته بودم مادر مهربانم من کارم را از دست داده ام و این ماه نمی توانم مبلغ 50 روپیه ای که هر ماه جهت هزینه زندگی برایت می فرستام ارسال کنم
چند روز بود نامه را در جیب داشتم اما هزینه پست آنرا نداشتم و اکنون دزد آنرا با خود برده بود
نه روپیه پول زیادی نبود ولی برای کسی که شغل و درآمدی نداشت ارزش نه هزار را داشت
روزها گذشتند و من بیکار ،
روزی نامه ای از مادرم دریافت کردم ، از باز کردن پاکت نامه هراس داشتم ،می ترسیدم مادرم مرا به خاطر بی کفایتی در تأمین هزینه زندگیش توبیخ کرده باشد
به هر حال نامه را باز کردم و شگفت زده شدم
مادرم نوشته بود حواله 50 روپیه ای تو را دریافت کردم چقدر انسان بزرگی هستی، با اینکه کارت را از دست دادی ولی بازهم برایم پول فرستادی از خود گذشتگی تو شگفت انگیز است و کلی برایم دعای خیر کرده بود
@PHarzanegan
هاج وواج مانده بودم چه کسی این پول را واسه مادر من حواله کرده بود
چند روزی گذشت وجوابی نیافتم تا اینکه باز هم نامه ای دریافت کردم
در نامه نوشته بود :
من آدرس خونه ات را از پشت پاکت نامه مادرت گرفتم
41 روپیه را بر نه روپیه ات نهادم و به ادرسی که بر پشت نامه بود حواله زدم
من بعد از اینکه پولهایت را به سرقت بردم نامه ات را باز کردم مادرت را با مادر خودم مقایسه کردم دیدم فرقی بین مادر تو و من نیست با خود گفتم چرا باید گناه گرسنگی مادر تو را بر دوش بکشم به همین خاطر مبلغ مورد نیاز مادرت را کامل کردم و برایش فرستادم
من کسی هستم که جیب تو را زدم مرا ببخش
گاهی وقتها شرافت دزدان بیشتر از کسانیست که مدعی انسانیتند مردمانی را گرسنه می یابند اما باز هم به فکر بدبخت کردن آنها هستند...
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
23.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معمولا هر روز حدود ۶تا پست بیشتر نمی گذارم،
اما وقتی این کلیپ رو دیدم حیفم اومد در لذتی که بردم شما رو شریک نکنم .
و فقط میگم : مولاجان برای این پستی که از فضایل شما منتشر کردم، من و اهلم رو دعا کن.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛