eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
972 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
544 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
مردی بود در مرو که او را نوح بن مریم میگفتند وقاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت. او دختری با کمال و جمال داشت که بسیاری از بزرگان وی را خواستگاری کردند و پدر، در کاردختر سخت متحیر بودو نمیدانست او را به که دهد. میگفت اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزده میشوندو فرو مانده بود. قاضی،باغی بسیار آباد و پر میوه داشت. روزی بـه خدمتـکار جـوان خویـش بـه نام مبـارک که بسـیار پارسـا و دینـدار بـود، گفت: »امسـال بـه تاکسـتان (بـاغ انگور)بـرو و از آنجـا نگهـداری کـن. خدمتـکار برفـت و دو مـاه در آن بـاغ بـه کار پرداخـت. روزی قاضـی بـه بـاغ آمـد و گفـت: ای مبـارک! خوشـهای انگـور بیـاور. جـوان، انگـوری بیـاورد، تـرش بـود. قاضـی گفـت: بـرو خوشهای دیگر بیاور. آورد، بــاز هــم تــرش بــود. قاضــی گفـت: نمیدانـم بـاغ بـه ایـن بزرگـی، چـرا انگورتـرش پیـش من می آوری و انگور شـیرین نمی آوری؟! مبــارک گفــت: من نمیدانم کــدام انگــور شــیرین است و کــدام تــرش! قاضـی گفـت: »سـبحان اللـه! تـو امـروز دو مـاه اسـت کـه انگور میخوری و هنــوز نمیدانی شــیرین کــدام اســت؟ گفــت: ای قاضــی! بــه نعمــت تــو ســوگند کــه مــن هنــوز ازایــن انگــور نخــورده ام و مــزه اش را ندانم که تــرش اســت یــاشــیرین! پرســید: »چرا نخوردی؟« گفــت: »تــو بــه مــن @PHarzanegan گفتــی کــه انگــور نــگاه دار، نگفتــی کــه انگــور بخــور و مــن چگونــه میتوانستم خیانت کنم! قاضـی بسـیار شـگفت زده شـد و گفـت: خـدا تـورا بدیـن امانت نگه دارد. قاضــی چــون دانســت کــه ایــن جــوان،بسـیار عاقـل و دینـدار اسـت، گفـت: ای مبـارک! مـرا در تـورغبـت افتـاد، آنچـه مـی گویـم، بایـد انجـام بدهـی!« گفـت: اطاعــت میکنــم.قاضــی گفــت: »ای جــوان! مــرا دختــری اســت زیبــا، کــه بســیاری از بــزرگان او را خواســتگاری کرده انــد، نمیدانــم بــه کـه دهـم، تـو چـه صلاح مـی دانـی؟« مبـارک گفـت: »کافران در جاهلیـت، در پـی نسـب بودنـد و یهودیان و مسـیحیان، روی زیبا و در زمان پیامبر ما، دین می جســتند و امروز، مــردم ثـروت طلـب میکننـد، تـو هرکـدام را خواهـی اختیارکـن!..« قاضــی گفــت:من دیــن را انتخــاب میکنــم و دختــرم رابـه تـو خواهـم داد. مبارک گفـت: ای قاضی! آخر من یک خدمتکارم، دخترت را چگونـه بـه من میدهـی و او کـی مرامیخواهد؟! قاضــی گفــت: برخیــز بــا مــن بــه منــزل بیــا، تــا چــاره کنـم.« چـون بـه خانـه آمدنـد، قاضـی @PHarzanegan بـه مـادر دختـر گفـت: ای زن! ایــن خدمتــکار، جوانــی بســیار پارســا و شایســته اسـت، مـرا رغبـت افتـاد کـه دختـرم را بـه او بدهـم، تـو چـه مــی گویــی؟« زن گفــت: هرچــه تــو بگویــی، امــا بگــذاربـروم و داسـتان را بـرای دختـر بگویـم، ببینـم نظر او چیسـت. مـادر بیامـد و پیغـام پـدر بـه او رسـانید. دختـر گفـت: چـون ایــن جــوان دینــدار و امین اســت، می پذیرم و آنچــه شما فرماییـد، مـن همـان کنـم و از حکـم خـدا و شـما بیـرون نیایم و نافرمانــی نکنــم! قاضی، دخترش را بـه مبارک داد با ثروتی بسیار. پـس از چندی، خدای تعالی به آنان پسری داد که نامش را عبدالله بـن مبارک گذاشتند و تـا جهان هسـت، حدیـث او کننـد بـه زهـد و علـم و پارسـایی. 1 .در مسیر بهشت، ص 260 علی حمیدی |عضو شوید 👇 ┏━🇯‌🇴‌🇮‌🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓ eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc ┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛