eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
975 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
544 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
! متوكل عباسى مى كوشيد با اتكاء بر نيروى نظامى خويش مخالفانش را بترساند. به همين جهت ، يك بار لشگر خود را - كه به نود هزار تن مى رسيددستور داد كه توبره اسب خويشش را از خاك سرخ پر كنند و در صحراى وسيعى ، آنها را روى هم بريزند. سربازان به فرمان متوكل عمل كردند و از خاك هاى ريخته شده ، تپه بزرگ به وجود آمد، كه آنرا تپه توبره ها ناميدند. متوكل بر بالاى تپه رفت و امام هادى عليه السلام را به نزد خود فراخواند و گفت : ((شما را خواستم تا لشگر مرا تماشا كنى ! به علاوه ، او دستور داده بود همه ، لباس هاى جنگ بپوشند و سلاح بر گيرند و با بهترين آرايش و كاملترين سپاه از كنار تپه عبور كنند. منظورش ترسانيدن كسانى بود كه احتمال مى داد بر او بشورند و در اين ميان بيشتر از امام هادى عليه السلام نگران بود كه مبادا به پيروانش ‍ فرمان نهضت عليه متوكل را بدهد حضرت هادى عليه السلام به متوكل فرمود: - آيا مى خواهى من هم سپاه خود را به تو نشان دهم ؟ متوكل پاسخ داد: - آرى ! امام دعايى كرد! ناگهان ميان زمين و آسمان از مشرق تا مغرب از فرشتگان مسلح پر شد. خليفه از مشاهده اين منظره غش كرد! وقتى كه بهوش آمد، امام هادى عليه السلام به او فرمود: - ما در كارهاى دنيا با شما مسابقه نداريم ما به كارهاى آخرت (امور معنوى ) مشغوليم ، آنچه درباره ما فكر مى كنى درست نيست . ________________________ ‏«داستانهاى بحارالانوار» |عضو شوید 👇 ┏━🇯‌🇴‌🇮‌🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓ eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc ┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛