یاد امام حسین (ع)
هنگامی که به یاد امام حسین(ع) افتادید تردیدی نداشته باشید که حضرت هم به یاد شماست.
میرزا اسماعیل دولابی(ره)
ارسالی:نرگس الف
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
استیکر شهادت امام جواد(ع)در بانک استیکر فرزانگان PH قرار گرفت👇
https://eitaa.com/sticher_ph
030.mp3
1.47M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
📖 تلاوت نور
هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم
امروز: صفحه ۳۰
🎙استاد شهریار پرهیزکار
#ترتیل_صفحه_سی
━━━━━━━━━━━━━━━━━━
برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید.
نذر سلامتی#امام_زمان صلوات
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
لطفا برای درج نظر خودتان اینجا را کلیک کنید.📝
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
🍃✨﷽✨🍃
چوپانی به بزرگی که در صحرا تشنه بود، کاسهای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد.
بزرگمرد از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت، در حیرت شد. پرسید:
چرا چنین سخاوت میکنی؟
چوپان گفت:
روزی با پدرم به خانه مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه نانی به ما داد.
پدرم گفت:
در حسرت ثروت او نباش، هرچه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه نانی بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که میتواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد.
چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر میکرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد.
چوپان گفت:
خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم.
بزرگمرد که در سخن چوپان حیران مانده بود، گفت:
از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچکس نیاموخته بودم. مرا ثروت زیاد است که ۱۰ برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است، احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد.
چوپان گفت:
بر من به اندازه بزهایم که سیلاب برد، احسان کن، که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی #حجاب قلبم شود و دستِ احسان مرا با این احسان خود بهخاطر تیزشدن چاقوی طمعم بریده باشی.
#چوپان
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
محمد بن علی بن موسی مشهور به #امام_جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثناعشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است و ملقب به جواد و ابن الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او دانستهاند.امام جواد ۱۷ سال امامت کرد که با حکومت مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. براساس نقل بیشتر منابع، امام جواد(ع) در آخر ذیالقعده سال ۲۲۰ق در ۲۵ سالگی مسموم و به شهادت رسید. در میان امامان شیعه، وی جوانترین امام در هنگام شهادت بوده است. او در کنار جدش موسی بن جعفر(ع) در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپرده شد.
سنّ کمِ او در هنگام امامت (هشت سالگی)، سبب شد تا شماری از اصحاب امام رضا(ع)، در امامت او تردید کنند؛ برخی عبدالله بن موسی و عدهای احمد بن موسی شاهچراغ را امام خواندند و گروهی به واقفیه پیوستند؛ اما بیشتر آنان امامت محمد بن علی(ع) را پذیرفتند.
ارتباط امام جواد(ع) با شیعیان، بیشتر از طریق وکیلانش و به شکل نامهنگاری انجام میشد. در دوره امامت او فرقههای اهل حدیث، زیدیه، #واقفیه و غلات فعالیت داشتند. امام جواد(ع)، شیعیان را از عقاید آنان آگاه میکرد و از نماز خواندن پشت سر آنها نهی و غالیان را لعن مینمود
#شهادت_امام_جواد
#امام_جواد
نذر سلامتی #امام_زمان صلوات
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
51.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلخسته و بی شکیب بودن سخت است
هم صحبت نانجیب بودن سخت است
هر مرد غریب مأمنش خانه اوست
در خانه خود غریب بودن سخت است
🍃 🌿🍀🌿🍀🍃
این کلیپ تقدیم به آقا جانم امام رضا(ع)
و عرض تسلیت میوه دلش #امام_جواد (ع)
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حکایات پیرمردی که به سمت آیت الله بهلول کلاه خودش را پَرت کرد.حتما تا آخر ببینید
#بهلول
#کربلا
#امام_حسین
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
نذر #امام_زمان صلوات
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
بنیفاطمه یاجوادالائمه - yasfatemii.mp3
10.44M
#مداحی
💫 یا جوادالائمه 🖤
🎙بنی فاطمه
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━🚥
031.mp3
1.14M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
📖 تلاوت نور
هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم
امروز: صفحه ۳۱
🎙استاد شهریار پرهیزکار
#ترتیل_صفحه_سی_و_یک
━━━━━━━━━━━━━━━━━━
برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید.
نذر سلامتی#امام_زمان صلوات
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
لطفا برای درج نظر خودتان اینجا را کلیک کنید.📝
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
حاج مهدی رسولی_۲۰۲۳_۰۶_۱۹_۰۸_۳۵_۳۲_۵۷۳.mp3
16.07M
شور
اشهدُ انک ابن الرضا....
مولانا جواد
🎙حاج مهدی رسولی
🇯🇴🇮🇳👇
@PHarzanegan
@SobheZiba
@Sticher_PH
آه از غریبی تو
که خواهر نداشتی...
«جوادالشهید»🥀
اثر روحالامین
#امام_جواد
#شهادت_امام_جواد
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
یا#امام_جواد ع💔
اسمـی گرهگشا تراز اسم جـواد نیست
پایان هرچہ خواستم از او نـداد نیست
بیـن تمام صحـن و سراها طلوع صبح
جایی بہ باصفائی بابالمـراد نیست
#شهادت_امام_جواد(ع)🥀
#تسلیت_باد.🥀
🇯🇴🇮🇳👇
@PHarzanegan
@SobheZiba
@Sticher_PH
#دزد_جواهرات
مرحوم پدرم، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رحمة الله علیه، فرمودند:پیشکار ظل السلطان گفت که جعبه جواهری متعلق به ظل السلطان در اطاق خوابش گم شده است او اکنون عده ای را زندانی کرده است و زجر میدهد، و میگوید که اگر نتوانم مال خود را حفظ و پیدا کنم چگونه میتوانم اموال مردم را حفظ کنم؟ و اکنون مردم بی گناهی به خاطر این موضوع زیر شکنجه هستند. من به او گفتم به ظل السلطان بگوئید که اگر حاضر است دزد را نخواهد، من مال او را باو نشان خواهم داد. فردای آنروز مشیرالسلطنه آمد و گفت که ظل السلطان حاضر شده است. باو گفتم ظل السلطان باید این موضوع را بنویسد و کتب تعهد کند که دزد را نخواهد خواست، زیرا بعد از پیدا شدن جواهرات ممکن است بگوید دزد را هم میخواهم. فردای آن روز مشیرالسلطنه آمد و تعهدنامه ظل السلطان را به خط خود او آورد. گفتم: باو بگوئید در خارج از شهر در فلان نقطه قنات متروکه ای است، در داخل چاه زمین را حفر کنند، جواهرات آنجا است. پس از یافتن جواهرات، به فاصله چند روز مشیرالسلطنه آمد و گفت: ظل السلطان میگوید: من دزد را میخواهم. حتما این شیخ با دزدها شریک بوده است، و چون دیده اند که نزدیک است حقیقت بر ملا شود این حقه را به کار برده اند، و چاره ای جز آنکه دزد را نشان دهند وجود ندارد. مشیرالسلطنه گفت من هر چه خواستم او را از این خواسته اش منصرف کنم موفق نشدم، و احساس کردم که به خاطر حمایت از شما ممکن است من نیز در مظان تهمت قرار گیرم. بنابر این بهتر است که شما خود نزد او تشریف بیاورید وبا او صحبت کنید.
ادامه دارد
#شیخ_نخودکی
#چوب_فلک
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشیع نمادین در روز شهادت امام جواد علیه السلام در کاظمین.
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
#دزد_جواهرات
قسمت دوم
فردای آن روز من به ساختمان حکومتی نزد ظل السلطان رفتم و به او گفتم شما فرزند ناصرالدین شاه، پادشاه این مملکت، و حاکم اصفهان میباشید، پس چگونه به خود اجازه میدهید که تعهد و امضاء خویش را نادیده بگیرید و آنرا بی اعتبار سازید؟ ظل السلطان گفت من این حرفها را نمی فهمم، من دزد را میخواهم. به او گفتم: من اول شرط کردم که نمی توانم دزد را به شما نشان دهم و شما هم قبول کردید، حال نیز میگویم که این کار از من ساخته نیست. ظل السلطان گفت: من دستور میدهم که تو را فلک نمایند تا اقرار کنی که دزد کیست. سپس به فراشها دستور داد که چوب بسیار با سه پایه آوردند و آنگاه گفت: این شیخ را به حیاط ببرید و مضروب نمائید. کار که به اینجا رسید گفتم اگر قرار است من مضروب شوم، تو در این امر اولی هستی.
ادامه دارد
#شیخ_نخودکی
#چوب_فلک
دیدگاه تان را اینجا مطرح کنید📖
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
🍃✨﷽✨🍃
#دوست
#خشم
روزی پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.هوا خيلی گرم بود و تشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد.
☄ بعد از ساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند. پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد، اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت.
🌱برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد.
⚡️پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است.
💥او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت.
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت.
👈بر یکی از بالهايش نوشتند :
🌿«یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.»
🌿روی بال ديگرش نوشتند :
«هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.»
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
#دزد_جواهرات
قسمت سوم و پایانی
لذا امر کردم (به موکلین)که او را به حیاط باغ حکومتی بردند و به پایه ای بستند و شروع کردند به چوب زدن باو. فراشها و خدمه ای که آنجا بودند جلو رفتند که ممانعت کنند اما خودشان نیز مضروب شدند. و پا به فرار گذاشتند. من نیز همان ساعت مستقیما از باغ حکومتی به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام عازم مشهد شدم و از یکی از آشنایان خواستم که به منزل ما برود و به مادرم خبر دهد. بعدا یکی از محترمین اصفهان نقل کرد که مشیرالسلطنه گفت: ظل السلطان مدت نیم ساعت چوب میخورد و کسی جرأت نزدیکی شدن به او را نداشت، تا آنکه موکلین او را واگذاشته و رفتند. آنگاه او را برداشتیم و به بستر منتقل کردیم. پس از یکساعت به هوش آمد و پرسید آن شیخ کجا است؟ گفتیم نمی دانیم کجا رفت. مشیرالسلطنه میگفت: از آن به بعد هر گاه شخصی معمم و روحانی مراجعه میکرد، ظل السلطان میگفت با او مماشات کنید و کارش را انجام دهید. به او میگفتیم:همه کس آن شیخ نیست. میگفت: آری، اما احتیاط کنید.
#شیخ_نخودکی
#چوب_فلک
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
🍂#تلنگرانه
دوستی می گفت:
بچه که بودم یه جوجه داشتم. خیلی دوستش داشتم، یه روز گرفتمش جلو صورتم باهاش حرف بزنم که ناغافل نوک زد توی چشمم، خیلی دردم گرفت.
در عالم بچگی کلی بهش فحش دادم
اما الان میفهمم که تقصیر اون نبود
تقصیر خودم بود!
هر زمان کسی که شعور و فهم درستی نداره رو به خودت نزدیک کنی حتما بهت آسیب میزنه
این یک قانونه...
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
032.mp3
1.26M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
📖 تلاوت نور
هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای قرآن کریم
امروز: صفحه ۳۲
🎙استاد شهریار پرهیزکار
#ترتیل_صفحه_سی_و_دو
━━━━━━━━━━━━━━━━━━
برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید.
نذر سلامتی#امام_زمان صلوات
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
لطفا برای درج نظر خودتان اینجا را کلیک کنید.📝
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
🌸🍀 🌸🍀 🌸🍀 🌸🍀🌸🍀🌸سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیه مبارک🌸
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است . . .
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند
حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینهی انسیهی حورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن
پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!
«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلام فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینهدارش میشوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش میشوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنیست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
ماه در اوج برکه دیدنیتر میشود
قدر زهرا با علی فهمیدنیتر میشود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو
«اَشهدُ اَنَّ علیاً حجت الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمانها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آنها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب میدانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر میدهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر میدهیم
️ قاسم صرافان
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
چشمی ندیده در زمین در هر زمان مانندشان
خورشید و مه تبریک گو بر وصلت و پیوندشان
شادی زهرا و علی پیداست از لبخندشان
لبخندشان دارد نشان از خاطر خرسندشان . . .
. حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
در ستایش انعکاس!
گلستان/کبودال،علیآباد کتول
صبـــــح زیبـــــا 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @Sobheziba━━━━🚥
30.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرما چای حضرتی....
امروز ۳۰خرداد ۱۴۰۲ حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام.
━━━━━━━━━━━━━━━━━━━
نظر و دیدگاه تان را اینجا بنویسید.
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥
📚داستان کوتاه
در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛
تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند، ڪم ڪم از آوازه خوانی های ڪفاش خسته و ڪلافه شد ...
یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
ڪفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است!
برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ...
ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت.
آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...!
از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ...
تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت،
ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت:
بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.
"خوشبختی چیزی جز آرامش نیست"
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━ @PHarzanegan━━━🚥