♦️#ویتگنشتاین در استدلال #زبان_خصوصی این پرسش را مطرح میکرد که معنای واژگان متعارف ما درباره حالات ذهنیمان از کجا بدست میآید؟
مثلا وقتی کامران میگوید زانویش «درد» دارد، به یک شیء خصوصی ارجاع میدهد که از دسترس دیگران خارج است و تضمینی وجود ندارد که احساسی که او دارد، با احساس سهیلا و حمید و ... در هنگام استفاده آنها از واژه درد، یکسان باشد.
پس در اینجا یک مسئله معرفتشناختی وجود دارد: استفاده از واژگان یکسان برای #حالات_ذهنی ، تضمین نمیکند که حالات ذهنی هم یکسان باشند.
♦️وقتی نتوان بطور قطع مشخص کرد که کامران - یا هرکس دیگر - از واژگان ذهنی بدرستی استفاده میکند، هویات ذهنی هم بعنوان معنای این واژگان وجود ندارند. بلکه معنای واژه درد، چیزیست که معیار و تمایز میان کاربرد درست و غلط آن را مشخص سازد. ویتگنشتاین این معنا و معیار را «رفتار» شخص میداند. برخی مانند گلن استراوسون میگویند ادعای ویتگنشتاین نهایتا به #رفتارگرایی میانجامد؛ دیدگاهی که ماهیت حالات ذهنی را در همین رفتار (بالفعل و بالقوه) خلاصه میکند و هیچ چیز دیگری (امر سابجکتیو) غیر از آن باقی نمیگذارد.
♦️البته ممکن است فردی این معیار عمومی و مشاهدهپذیر که ویتگنشتاین میگوید را برآورده سازد، بدون آنکه واقعا درد داشته باشد (مثلا تمارض نماید). یا ممکن است کسی واقعا احساس درد داشته باشد، اما بدلایل مختلفی بروز ندهد (مثلا سربازان در میدان جنگ).
اگر ما این معیار عمومی (بروزهای رفتاری) را صرفا راهنمایی معرفتشناختی بر وجود حالات درونی بدانیم، حتما خطاپذیری آن معیار هم قابل توجیه است. ولی طبق استدلال ویتگنشتاین، سخن از رابطهای معرفتی در اینجا نیست؛ بلکه او نتایج متافیزیکی درباره وجود یا عدم اشیاء خصوصی میگیرد. در نتیجه گویی رابطه «سازنده و مقوم» (constitution) برقرار است. در این صورت مثالهایی مانند تمارض و سربازان در میدان جنگ هم این مقومبودن را زیر سؤال میبرند.
♦️اما فارغ از مقصود ویتگنشتاین از استدلال فوق، همان معیار صرفا معرفتی هم مسئله حاد #اذهان_دیگر را یادآور میشود. چیزی که به تعبیر ند بلاک، حتی از #مسئله_دشوار آگاهی (hard problem) هم وخیمتر است و باید آن را #مسئله_دشوارتر (harder problem) نامید.
این مسئله در حوزه #هوش_مصنوعی و #آگاهی_مصنوعی نیز پیامدها و کاربردهایی حیاتی بدنبال دارد.
@PhilMind