eitaa logo
آشنایی با حکمت
81 دنبال‌کننده
124 عکس
14 ویدیو
116 فایل
فایل دوره‌های قدیمی کانال را می‌توانید از آرشیو تلگرام دریافت کنید: https://t.me/PhilosophyStart ارتباط با من : @samanmasoomi
مشاهده در ایتا
دانلود
رحمتی از سوی ربِّ محمد (ص) آمده است! در شب مبارکی! اما رب محمد کیست؟ همان رب آسمان‌ها! همان رب زمین! و هر آنچه که در میان آسمان‌ها و زمین است. ما درکی از این آیه نداریم! ما رب محمد را، رب آسمان و زمین و ... نمی‌بینیم! برای ما، محمد با سامان، فرقی ندارد! چراکه می‌توانیم بگوییم «رب سامان، همان رب آسمان و زمین و ... است!» ما هنوز درکی از پیامبر اسلام و شب قدر و کتابی که برای او آمده، نداریم! محمد، همان کسی است که رحمت ربِّ او، همه چیز را از یکدیگر جدا می‌کند! تا محمد نباشد، حق و باطل و همه چیز، به هم آمیخته است! و این ربِّ محمد است که با رحمت و کتاب مبین، همه‌ی مرزها را مشخص می‌کند و هر کسی را در جایگاهش قرار می‌دهد! گویا همه چیز در خدمت تدبیری است که به محمد می‌رسد! رب محمد، همان رب آسمان است و زمین و هرآنچه در میان این دوست. اهل یقین، به این نکته آگاه‌اند! هیچ الهی جز رب محمد نیست! همو زنده می‌کند و می‌میراند! و همو، ربِّ شما و پدران نخستین شماست! آن شب که او، کتاب مبین را بر محمد نازل کرد، شب تقدیر شماست...
روز 5⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
انصافا *دوران خوبی بود!* کودک که بودیم، بازی می‌کردیم و مثلا من پدر می‌شدم و مثلا تو فروشنده! خرید و فروش می‌کردیم و مثلا پول در می‌آوریم و مثلا پولدار می‌شدیم و گاهی هم بی‌پول. و مثلا موفق می‌شدیم و مثلا پیشرفت می‌کردیم و بعد برای هم، دست می‌زدیم. دوران خوبی بود تا مجبورمان کردند که بزرگ شویم! دیگر نباید به فکر و خیال و «مثلا» دل خوش کنیم! باید بزرگ شویم و دنبال تحصیلات و زندگی برویم. چند ده سالی است که مشغول این کار هستم؛ یعنی دیگر مثلا قرار است که «مثلا همسایه» یا «مثلا موفق» نباشم و واقعا «موفق» باشم. اوضاع بد نیست! دوستی چند وقت پیش می‌گفت «تو‌ که خوب پیشرفت کردی و مشغول دکتری هستی!» اما مگر بازی کودکی چه بود؟ هدفی برای خودمان قرار می‌دادیم و می‌گفتیم «هر کی زودتر برسه، برندس!» بعد برای برنده، دست می‌زدیم! اما کسی نمی‌پرسید که: - چرا این هدف؟ - چرا برنده است؟ - اصلا چی را برده؟ فقط می‌دویدیم که برنده شویم و از این بازی لذت می‌بردیم. نگاهی بکنیم به خودمان! هر کی تحصیلات و دکتری داشته باشه، برندس! بدو! هر کسی عدد حسابش بیشتر، برندس! بدو! هر کسی اعتبار اجتماعی داشته باشه، برندس! بدو! اما مگر حقیقت عالم، و موفقیت واقعی و پایدار، به دست من و تو رقم می‌خورد که خود بگوییم «این هدف است! بدو!» به قول آگوستین: * بزرگ‌ترها، مرا از بازی کودکانه‌ام جدا کردند تا در بازی‌های خودشان وارد شوم! * («اعترافات»، کتاب اول، بخش ۹ و ۱۰، نقل به معنا)
قسم به کتاب آشکاری که در شب مبارکی به دست رب محمد نازل شد، همه مشغول بازی هستیم! نمی‌دانیم که حقیقتی نازل شده که همه چیز را از هم جدا می‌کند و تقدیر ما را رقم می‌زند و عاقبت ما را تعیین می‌کند! نمی‌دانیم که ربِّ محمد است که رب آسمان و زمین است! نمی‌دانیم که رب محمد است که زنده می‌کند و می‌میراند! اگر از اهل یقین بودیم، می‌دانستیم! اما اکنون در شک هستیم! نه شکی ساده! نمی‌دانیم و در این شک، مشغول بازی هستیم! ای محمد! در این شب، منتظر روزی باش که آسمان با دودی آشکار می‌رسد! منتظر باش که عذابی دردناک، همه مردم را در بر می‌گیرد! این بازی و این شب، به سر خواهد رسید...
پیشنهاد فیلم متناسب آیه ۹ سوره دخان: بالا رو نگاه نکن (Don't Look Up)
روز 6⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی می‌کنیم و چقدر بازی لذت‌بخش است. در بازی: - من هدف را تعیین می‌کنم. - هر گاه خواستم قانون و آیین‌نامه، مطابق تمایلاتم اضافه می‌کنم. - با هر کسی خواستم هم‌تیمی می‌شوم. - هر وقت خواستم، تیمم را عوض می‌کنم. - هر وقت خسته شدم، بازی را تمام می‌کنم. - هر جایزه‌ای خواستیم برای برنده تعیین می‌کنیم. - و ... خلاصه خودمان بازی را تعیین می‌کنیم و خودمان امور را از هم جدا می‌کنیم و برای هر چیزی، جایی تعیین می‌کنیم. ربِّ بازی ما هستیم و زنده کننده و میراننده بازی، ما هستیم. در بازی، فراموش می‌کنیم که رب‌ای هست و تقدیری و انزالی و رسولی. پس خودمان اداره می‌سازیم. خودمان مجموعه فرهنگی تولید می‌کنیم. خودمان برای روند رشد دیگران، برنامه ارایه می‌دهیم و مقصد و راه تعیین می‌کنیم. هر کسی زودتر به میز برسه، بُرده! بدو! خیلی عالی و لذت‌بخش است! وقتی از بازی لذت ببری، دیگر از بازی جدا نخواهی شد! حقیقت سهمگین است، اما تو در بازی رها هستی و هر دروغی را می‌توانی بپذیری! کسی که دل به بازی داد، دیگر راهی برای هدایتش نیست! باید منتظر روزی ماند که آسمان با دودی آشکار، برسد! باید همه‌ی مردم را از همه سو، دربر بگیرد! نباید هیچ راه فراری قرار دهد تا دیگر بازی، ممکن نباشد! اما این عذابی دردناک خواهد بود... تنها در این لحظه است که می‌فهمیم وجود دارد و عالم رب‌ای دارد! پس فریاد می‌زنیم که: ای ربِّ ما! این عذاب را از ما دور كن؛ ما مؤمنیم‌! اما آیا دل به رب و تقدیر او داده‌ایم یا هنوز هم تنها به دنبال فرار از ربوبیت رب هستیم؟
روز 7⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💧عده‌ای از حقیقت دورند! حالشان خوب نیست! گاه و بی‌گاه، قطره‌ای اشک از کنار چشم‌شان می‌چکد. آن‌ها حس می‌کنند که نمی‌دانند. حس می‌کنند که اهل یقین نیستند. حس می‌کنند که جز ظن، چیزی در دست ندارند؛ اما از این حال و هوا، راضی نیستند؛ به خود دروغ نمی‌گویند و می‌دانند که در تاریکی قرار دارند و از این بازی‌های کودکانه، چیزی عایدشان نمی‌شود. بسیاری از خطاهای این گروه، از سر جهل است، و اشک چشمانشان، گواه صدقشان. 🔥 اما عده‌ای در شک هستند و خوش‌اند! بازی می‌کنند و لذت می‌برند! و فراوان به دنبال تفریح! 🔸آیا مشکل این گروه، و خطاهای این گروه، حاصل ندانستن است؟ 🔸 آیا اگر بدانند، برای آن‌ها سودی دارد؟ خیر... اینان نیستند که با دیدن حقیقت، تغییر کنند! تذکر، برای این گروه، هیچ گاه سودی نداشته! باور نمی‌کنید؟! بگذارید داستان‌شان را برایتان بگویم: 🔆رسول خداوند، به سوی این مردم آمد! آن‌که نه خود نقصی داشت و نه رفتار غلطی می‌کرد و نه ناحق می‌گفت! رسول خدا بود، آن هم رسولی آشکار! آن‌ها با این رسول، چه کردند ؟ رسالت آشکار بود! علم او آشکار بود! جسارت و شجاعت این رسول و مخالفتش با افکار و رفتار و فرهنگ قوم، آشکار بود! آن‌ها با این رسول، چه کردند ؟ 🔥سخنی گفتند تا حقی را که درک کرده بودند، بپوشانند! 🔹او عالم بود! پس گفتند: از دیگری آموخته! 🔹او بسیار شجاع بود و از زندگی و حیاتی سخن می‌گفت که ناممکن به نظر می‌رسید! پس گفتند: او مجنون است!
😔ما هم این‌چنین هستیم! اگر کسی زندگی و افکار متفاوتی را با تمام شجاعت ارایه دهد، او را مجنون می‌خوانیم تا مبادا دست‌مان برای خودمان رو شود! مبادا دست‌مان رو شود که نه آنچنان علمی داریم و نه آنچنان شجاعتی! پس می‌گوییم: «چند کلمه یاد گرفته و سرش بوی قرمه‌سبزی می‌دهد!»
روز 8⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رب عالم، کسی است که روند عالم را تعیین می‌کند؛ او، راه و بی‌راه عالم را آباد و خراب می‌کند و جایگاه هر چیزی را تعیین می‌کند. حال اگر کسی بر خلاف مسیر این رب باشد، چه سرنوشتی دارد؟ مگس‌هایی که راه خروج را نمی‌شناسند، دیده‌اید؟ مکرر به شیشه می‌خورند! کسی که بر علیه تقدیر و رب عالم باشد، هر لحظه در عذابی خواهد بود. اما رب عالم، اندک مدتی، عذاب را از آن‌ها دور کرده است. ما در آینده عذاب نخواهیم شد! بلکه همین اکنون، این نحو زندگی، پر از عذاب است! پر از عذاب! اما رب عالم، عذاب را مدتی کنار می‌زند. ما می‌پرسیم که «پس چرا کافران خوش‌اند؟» ما احساس می‌کنیم که آن‌ها از مشکلات، رها شده‌اند؛ ما حرص می‌خوریم و ناراحت می‌شویم که «چرا بر من ظلم کرد؟» چون به آخرت ایمان نداریم! اما آن‌ها که به آخرت ایمان دارند، می‌دانند که آن‌ها باز خواهند گشت! بازخواهند گشت، روزی که خداوند، قهر و تندی را آغاز کند! آن تندیِ خشن و بزرگ! در آن روز خداوند، انتقام‌گیرنده است!
روز 9⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این سوره، داستان نزول چیزی در شبی مبارک، بیان می‌شود. شبی که امرهای حکیم در آن جدا می‌شود؛ که اگر دل به آن‌ها بدیم، هشداری برای ما دارند. اما چگونه انسان‌ها از یکدیگر جدا می‌شوند؟ خداوند نمونه‌هایی از تاریخ برای ما نقل می‌کند. آزمایشی برای قوم فرعون آمد تا جایگاه آن‌ها را مشخص کند و جدا کننده‌ی حکیمی باشد برای آن‌ها. برای آن‌ها، رسولی آمد؛ رسولی کریم. آن رسول چه می‌خواست؟ «بنده‌های خدا را به من بازگردان!» که من برای شما رسولی امین هستم! گویا حضرت موسی آمده است که بندگان خدا را از فرعونیان جدا کند.
روز 0⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذاب و اسم منتقم، در پرده برده شده! وقتی یکی از اسماء الله، در پرده باشد، نور الله نیز، از وجهی در پرده است و تاریکی خاصی عالم را فرامی‌گیرد. در این عالم، گویا می‌توان بر علیه خداوند، قیام کرد! گویا خداوند خود خواسته که بتوان علیه او قیام کرد، تا افراد و روحیات مختلف، در این تاریکی از یکدیگر جدا شوند. برای تحقق این امر، رسولان ارسال می‌شوند. حضرت موسی رو به فرعون و فرعونیان ایستاد و فرمود: برخداوند، برتری نجویید! سخن موسی (ع) همراه با سلطانی آشکار بود. معجزه‌ای که هر کس که طالب درک بود، می‌فهمید که او از جانب خدایی مقتدر و قادر آمده است. اما آن خدا، در عین نشان‌دادن سلطان، گویا اجازه می‌دهد که بر امر او تسلط پیدا کنند! گویا دست‌ها بالای دست خداوند می‌آیند! پس قوم، که دست خود را باز دید، بر علیه موسی شوریده و او را انکار کردند و شاید حتی قصد سنگسار حضرت را داشتند. عجیب نیست!؟ رسولِ الله را می‌توان سنگسار کرد! می‌توان انکار کرد! این آیات، انذار عظیمی دارد! خداوند اجازه می‌دهد که بر علیه‌ش قیام کنیم! او می‌گذارد که امرش را انکار کنیم! می‌توانیم تقدیر او را ندید بگیریم و به زندگی خود ادامه دهیم! شما بدون اجازه‌ی مدیر مدرسه، ساعات کلاس‌ها و معلم‌ها را عوض نخواهید کرد؛ اما بدون اطلاع از تقدیر الهی، دست به تغییر عالم می‌زنید! پس هشدار می‌دهم! هشدار می‌دهم! بر خداوند، برتری نجویید! او اجازه می‌دهد که کار خود را علیه او به پیش ببرید و احساس موفقیت کنید! کفر خود را در لباس تدبیر، آرایش نکنید! سخنِ آشکاری بیان می‌کنم! پذیرش ربوبیت خداوند، آن هنگام که دخان برآید، چه سودی دارد؟! هشدار می‌دهم! بر خداوند برتری نجویید! بندگان خداوند را رها کنید! و پناه می‌برم به ربِّ خودم و ربِّ شما، که به من تهمت زده و یا انکارم کنید...
روز 1⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی صحنه را بهتر تصور کنیم: آغاز داستان، بسیار حماسی است. حضرت موسی با اقتدار و سلطانی آشکار، در برابر فرعونیان حاضر می‌شود! کف همه می‌برد! همه مبهوت می‌شوند که او رسول خداست و اقتدار الهی را در چشم‌ها زنده می‌کند. اما... بعد از ارایه‌ی سلطان، دیگر خبری از اقتدار نیست. آرام آرام، حضرت موسی انسانی می‌شود شبیه دیگر مردم. تحت ظلم و ستم فرعون. فرعون قوم بنی‌اسرائیل را تحویل نمی‌دهد؛ کاری از دست موسی و قوم، بر نمی‌آید؛ ظلم فرعونیان ادامه می‌یابد. خدای موسی کو؟ آرام آرام، حتی بنی‌اسرائیل هم معترض می‌شوند! داستان چنان پیش می‌رود که حضرت موسی می‌گوید: «اگر‌ همراه من ایمان نمی‌آورید، لااقل مرا رها کنید!» چرا حضرت موسی، چنین تنها و ناتوان به نظر می‌رسد؟ چرا ید بیضایی نمی‌کند و ظلم را از بین نمی‌برد؟ چرا خدای موسی کاری نمی‌کند؟ خدای موسی کو؟ حضرت موسی دست به مناجات بلند می‌کند که «آنان قومی گنه پیشه هستند!» اما اسم منتقم الهی، آنچنان تمایل به ظهور ندارد! اسم منتقم در پرده است. باید فرعونیان بر مومنین و موسی بتازند؛ گویا خدای موسی، نیست! در این تاریکی، انسان‌ها جدا می‌شوند.