✍فصلنامه صدرا، حسین سوزنچی عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع) به مناسبت پنجمین سالگرد انتشار فصلنامه صدرا درباره این نشریه یادداشتی را به نگارش درآورده که در ادامه آن را می خوانید.
بازتاب واپسین تحولات علوم انسانی اسلامی (بخش اول)
✅در جوامعی که علم در روالی طبیعی رشد میکند و مجلات واقعاً با یک رتبهبندی معقول دستهبندی میشوند، مجلات علمی بر سه گونهاند: مجلات علمی- پژوهشی، مجلات علمی - ترویجی و مجلات علمی – مروری.
در دسته اول مهمترین نوآوریهای علمی ارائه میشوند که محصول پژوهشهای نظری یا کاربردی هستند و دادهای بر دادههای علم میافزایند؛ در دسته دوم، دادههای علمیِ ارائهشده در مجامع علمی به زبانی عمومیتر در اختیار جامعه قرار میگیرند؛ و در دسته سوم، رشد سالیانه علم در عرصه مورد نظر مرور میشود. این دسته سوم نه محلی برای ارائه نظریات جدید است و نه مخاطبش عمومی و غیرتخصصی است، بلکه برای آن است که مخاطبِ خاص، از واپسین تحولات علم در آن عرصه تخصصی باخبر باشد و مروری است بر جدیدترین دستاوردهای علم در عرصه مورد نظر در سال یا نیمسال اخیر.
اما در جامعهای که دولتش نفتی است و نیازی به دانش برای ارتقای وضعیت خود و رفع مشکلات جامعه نمیبیند و دانشگاههای اصلیاش هم دولتی و نفتیاند و هزینههای هیئتعلمی و بودجههای پژوهشیشان بدون اینکه هیچ نیازی از نیازهای جامعه یا حکومت را برطرف کنند تأمین میشود، فقط یک هدف برای نگارش مقاله و نشر مجله جدی گرفته میشود: کسب امتیاز برای ارتقای اساتید و پژوهشگران!
درنتیجه از میان سه دسته مجله یادشده، تنها آن که امتیازآورتر است (مجلات علمی-پژوهشی) ارجوقرب مییابد؛ آن هم نه اینکه در آنها واقعاً یافتههای علمی جدیدی عرضه شود، بلکه صرفاً مقالات این اساتید و منسوبان آنها (دانشجویانی که رسالههایی را با راهنمایی این اساتید دفاع کردهاند، آن هم به شرط اینکه نام استاد را قبل از نام خود قرار دهند!) که ندرتاً حاوی مطلبی است که ارزش مطالعه داشته باشد، منتشر میگردند! معدود مقالات واقعاً ارزشمندی هم که توسط معدود اساتید و پژوهشگران دغدغهمند انتشار مییابند، در هیاهوی این مقالات بیخاصیت گم میشوند.
طبیعی است که در چنین فضایی و به لحاظ صوری، نه مجلات علمی- ترویجی ارجوقربی دارند و نه مجلات علمی- مروری؛ زیرا نه یافته واقعاً علمیای در کار است که به بازنشر آن به زبان ساده و یا گزارش فصلی از رشد علم نیاز باشد، و نه مقالات چنین مجلاتی امتیاز چندانی دارند که در راستای ارتقای اعضای هیئتعلمی به کار آیند.
2. در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، درمجموع و با اندکی تسامح میتوان دو قبله آمال برای اندیشهورزان و مدعیان دانشجویی در جامعه ما یافت که افراد امید دارند با رجوع به آن پاسخی برای مسائل روز فراهم آورند: یکی غرب و اندیشههای غربیان و دستاوردهای علمی آنان؛ و دیگری تعالیم اسلام و میراث تمدنی مسلمانان.
به تَبَعِ این، با اندکی تسامح میتوان عموم اندیشهوران جامعه ما را در یک طیف قرار داد که با توجه به اینکه کدام منبع را برای یافتن پاسخهای خود غنیتر میدانند، میتوان یک سر آن را اسلامگرایان دانست و سر دیگر را غربگرایان (گرچه باید جای اغلب افراد را در این عرصه، در میانههای این طیف دید، اما صرفاً برای سهولت بحث، در ادامه از تعبیر اسلامگرایان و غربگرایان استفاده میکنم).
در مواجهه با مسائل روز، غربگرایان باید با دو معضل دستوپنجه نرم کنند و اسلامگرایان با سه معضل:
غربگرایان اولاً باید بکوشند مطالب غربیان را درست بفهمند (نه صرفاً با منابع دستدوم و…) و ثانیاً بتوانند مسائل جامعه ما را بر اساس آرای آنان و البته متناسب با آنچه در اینجا – و نه در آنجا – میگذرد، بازخوانی کنند؛
اما اسلامگرایان نهتنها باید بکوشند تعالیم اسلام و میراث دانشمندان مسلمان را درست بفهمند (باز نه صرفاً با منابع دستدوم و…) بلکه باید هم زمانه مدرن و هم تحولاتی را که مدرنیته در جامعه ما پدید آورده بهخوبی بفهمند و سپس مسائل جامعه ما را بر اساس آن تعالیم، و البته متناسب با این زمان – و نه آن زمان – بازخوانی کنند.
#سوزنچی|#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
eitaa.com/philtheo
.
بازتاب واپسین تحولات علوم انسانی اسلامی (بخش دوم)
٫
3 بخواهیم یا نخواهیم، با این نوع بسط کمی که در دانشگاههای کشور ایجاد کردهایم و در این بسط تنها و تنها طبقهبندی و الگوهای علمی غربی را پیش دیدگان خود گذاشتهایم، طبیعی است که روزبهروز بر قدرت اجتماعی جانب غربگرای این طیف میافزاییم؛ هرچند ازآنجاکه دانشگاههای جامعه ما دولتی و نفتیاند، اساتید و پژوهشگرانی که این دانشگاهها تربیت کردهاند، اقدامی جدی در پیشبرد علم غربی و یا تطبیق آن متناسب با جامعه ما انجام ندادهاند
حوزههای علمیه نیز همان مقدار که بودهاند هنوز نتوانسته و یا نخواستهاند خود را متناسب با وضعیت و نیازهای روز بازسازی کنند؛ بگذریم که با نظام آموزش اجباری مدرن در مدارس عمومی و تشویق ضمنی تمامی جوانان نخبه کشور به سوی تحصیل در دانشگاه، عملاً روند ارسال نخبه به حوزهها را نیز دچار چالش جدی کردهایم (متقاضی و ورودی دانشگاهها هر سال حدود یک میلیون نفر است، اما همین آمار در حوزه به زحمت به یکصدم آن، یعنی ده هزار نفر میرسد). در چنین فضایی اصلاح چندان معنادار نخواهد بود!
شاید پدید آمدن این وضعیت بدان سبب است که هنوز امید اصلی در جریان اسلامگرا، امید به فعالیتهای پراکنده افرادی است که از روی دغدغه به فعالیت علمی مشغولاند، نه در پروژههای علمیِ کذا و کذا.
۴٫ اگر بخواهیم مسیر علمی در کشور جدی شود، شاید یکی از گامهای اولیه این است که نشریات علمی- مروری جدی گرفته شوند؛ آن هم علمی- مروریِ واقعی.
در فضایی که نشریات علمی – پژوهشی واقعی وجود ندارند، کار چنین نشریهای آن میشود که بگردد و فعالیتهای پراکندهای را که به نظر میرسد در مسیر تولید علم رخ داده، به جامعه علمی (یا بهتر بگویم به معدود افراد دیگری که دغدغه واقعاً علمی دارند) معرفی کند.
به نظر میرسد در طیف غربگرای کشور، این کار چند سال پیش با ماهنامه مهرنامه آغاز گشت و البته انصاف این است که بهتدریج از آن قوت اولیهاش کاسته شد؛ شاید تا حدی بدین سبب که مبنای کار خود را بر «ماهنامه» بودن گذاشتند و دغدغه ترویجیشان بر دغدغه مروری غلبه کرد؛ و شاید بدین سبب که مطالبی که جریان غربگرای کشور برای عرضه داشت، کمکم ته کشید!
به نظر میرسد فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا نیز با دو سه سال تأخیر تصمیم گرفته این وظیفه را در طیف اسلامگرای کشور بر عهده گیرد و تاکنون کوشیده در افق «فصلنامه» که مخاطبی تخصصیتر دارد، قدمهایی در این زمینه بردارد.
امید است که غلبه فضای غیرعلمی ارتقامحور، این دوستان را از ادامه این مسیر ناامید نسازد و دو جریان غربگرا و اسلامگرا نیز به جای مقابله منفی، تبادل آرا را در فضای گفتوگوهای حقیقتمحور جدی بگیرند.
#سوزنچی|#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
eitaa.com/philtheo