eitaa logo
پژوهشکده فلسفه و کلام
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
79 ویدیو
155 فایل
پایکاه اینترنتی: http://phil.theo.isca.ac.ir صفحه اختصاصی آپارات: http://www.aparat.com/phil.theo ارتباط با مدیر کانال: @Znsadr
مشاهده در ایتا
دانلود
وی در ادامه به پیامد‌های این جریان اشاره کرد و گفت: تمدن اسلامی که ما می‌شناسیم و وارث آن هستیم، چند پایه دارد. یک پایه‌اش قرآن و وحی است؛ یک پایه‌اش تفسیری است که فلاسفه و متکلمان از وحی ارائه کرده‌اند؛ یک پایه‌اش هم کاری است که عرفا در خصوص این سنت وحیانی انجام داده‌اند. در واقع ما وارث وحیی هستیم که از طریق فقها، عرفا و فلاسفه تفسیر شده است. هرکدام از این سه رویکرد، نقاط قوت و ضعف دارند. بنده معتقدم هر جریانی بخواهد یکی از این سه پایه را حذف کند و کنار بگذارد، یکی از پایه‌های تمدن اسلامی را کنار گذاشته است. اسلامی هشدار داد: اگر پروژه مکتب تفکیک به سرانجام برسد و موفق شود که نمی‌شود، اسلام و تشیعی عرضه خواهد شد که در آن نه عرفان است و نه فلسفه. یعنی یک نوع تفکر شبیه به وهابیت ترویج می‌شود؛ یک نوع ظاهرگرایی، صورت‌گرایی و اخباری‌گری که بدتر از اخباری‌گری سنتی است؛ چراکه اخباری‌گری سنتی صرفاً به تمسک به اخبار در فروعات فقهی معتقد بود، اما این‌ها این رویکرد را به حوزه عقاید هم تسری داده‌اند. وی در پایان اظهار کرد: پیروان این جریان همواره خود را پشت سر اهل‌بیت‌(ع) پنهان می‌کردند. تفکیکی‌ها به صراحت می‌گویند آیا سخن امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برای ما حجت است و اعتبار دارد یا سخن ارسطو؟ آیا معارف ناب وحیانی برتر است یا معارف مخدوش انسانی؟ پاسخ ما این است که معارف ناب وحیانی برتر است، اما شما معارف ناب را به ما نشان بدهید. معارف وحیانی به دلیل گذر از کانال تفسیر من و شما آشفته می‌شود. تفکیکیان به صراحت می‌گویند ما عین اسلام هستیم و هرکس با ما مخالفت کند، در مسیر بنی‌امیه و بنی‌عباس قرار دارد. این‌گونه شعار دادن جاذبه عمومی دارد، هرچند درنهایت به دین آسیب می‌زند. @philtheo |
آيا ويرايش زباني و ساختاري آثار ديگران مجاز است؟ سيد حسن اسلامي‌اردكاني* دكارت جمله معروفي درباره برابري عقل انسان‌ها دارد كه بارها به آن استناد شده است. اين جمله در آغاز رساله كوتاه «گفتار در روش راه بردن عقل» آمده است. سال‌ها پيش اين جمله را از كتاب سير حكمت در اروپا يادداشت كرده بودم. به تازگي خواستم اين جمله را از خود اين رساله كه به شكل مستقلي منتشر شده است، نقل كنم كه متوجه شدم نوشته اين دو متن اندكي متفاوت است. در سير حكمت در اروپا عبارت اين‌گونه است: «ميان مردم عقل از هر چيز بهتر تقسيم شده است؛ چه هر كس بهره خود را از آن چنان تمام ميداند كه مردماني كه در هر چيز بسيار دير پسندند، از عقل بيش از آنكه دارند آرزو نمي‌كنند.» (سير حكمت در اروپا از زمان باستان تا مأئه هفدهم مذيل به ترجمه گفتار دكارت فيلسوف فرانسوي، محمدعلي فروغي، تهران: زوار، ١٣٦٠، ج١، ص٢١٣.) همين عبارت در اين رساله كه به همت انتشارات علمي و فرهنگي و پيش‌تر نشر مهر دامون (١٣٨٥) منتشر شده به اين شكل دگرگون و اصلاح شده است: «ميان مردم، عقل از هر چيز بهتر تقسيم شده است، زيرا هر كس بهره خود را از آن چنان تمام مي‌داند كه مردماني كه در هر چيز ديگر بسيار ديرپسندند، از عقل بيش از آنكه دارند آرزو نمي‌كنند.» (گفتار در روش راه بردن عقل، رنه دكارت، ترجمه محمد علي فروغي، تهران، علمي و فرهنگي، ١٣٩٤، ص١) در اينجا ناشر دست به ويرايش زباني و ساختاري نوشته فروغي زده است و «چه» را به «زيرا» تبديل كرده است و بدين ترتيب، حال و هواي اين متن را كه قديمي بود و مي‌توانست براي خواننده امروزي گنگ بنمايد، مدرن كرده است. در ادامه نيز فروغي نوشته بوده است «چه ذهن نيكو داشتن كافي نيست»، اما اين عبارت چنين دگرگون شده است «زيرا ذهن نيكو داشتن كافي نيست». گويي ويراستار طبق يك دستورالعمل ويرايشي همه «چه»‌ها را به «زيرا» تبديل كرده است. باز در توضيح جمله بالا، فروغي خود در پانوشت مطلبي آورده است كه اين‌گونه آغاز مي‌شود «در بادي نظر اين مدعا غريب مي‌نمايد» اما در متن جديد اين‌گونه جمله آغاز مي‌شود «در بادي امر اين مدعا غريب مي‌نمايد». ويرايش همه نوشته‌ها مجاز و كاري است ستودني. اما حكم انواع ويرايش متفاوت است. انجام ويرايش فني و صوري بر همه نوشته‌ها ظاهرا مجاز است و اين كار به بهتر خواندن متن ياري مي‌رساند. در اين نوع ويرايش صرفا علائم نگارشي افزوده و اغلاط املايي اصلاح مي‌شود و بيش از آن ويراستار متن را دستكاري نمي‌كند. اما در ويرايش زباني و ساختاري، ويراستار در متن تصرف مي‌كند، برخي واژه‌ها را حذف و برخي را به‌روز مي‌كند و واژه‌اي جايگزين واژه ديگري مي‌كند و گاه ساختار نوشته را دگرگون مي‌كند و جملات مركب را مي‌شكند يا جملات ساده را در هم مي‌آميزد و متني متفاوت به دست مي‌دهد. در صورتي كه نويسنده متني زنده باشد و خودش اقدام به اين كار كند يا با موافقت او اين كار صورت گيرد، حرفي نيست. اما اگر مولف از دنيا رفته باشد و سال‌ها از نشر آن متن گذشته باشد، آيا ديگران حق دارند كه در آن چنين تصرفي كنند، حتي در حد تغيير يك واژه؟ براي مثال، آيا كسي حق دارد مفاتيح الجنان مرحوم شيخ عباس قمي را بردارد و به دليل كهنه بودن برخي تعبيرات آنها را ويرايش كند و متني زيبا در حد نوشته‌هاي ابراهيم گلستان به دست بدهد؟ فراموش نكنيم كه فروغي خود يكي از استادان درست‌نويسي و استوارنويسي بوده و اگر به جاي زيرا از «چه» استفاده كرده است، شايد در آن زمان اين قيد گوياتر بوده و شايد فروغي خود به اين نكته عنايت و توجه داشته است. حال آيا ما حق داريم فضاي خاص فروغي را با برخي دستورالعمل‌هاي امروزين نگارش به هم بزنيم و متني متفاوت به دست بدهيم؟ در اينجا نمي‌خواهم حكم نهايي صادر كنم. اما تصور مي‌كنم اين‌گونه دستكاري‌ها حتي اگر جزيي باشد، در درازمدت اعتماد به نوشته‌هاي ويرايش شده و جديدالانتشار را مي‌كاهد و محققان ترجيح مي‌دهند كه در اين گونه موارد به همان نسخه‌هاي ويرايش نشده مراجعه كنند. من الان در حال نوشتن متني هستم و مي‌خواهم همين جمله دكارت را نقل كنم و مانده‌ام كه به كدام نوشته استناد كنم؛ به آن نوشته قديمي ويرايش نشده نشر زوار يا متن ويراسته و شيك، اما دستكاري شده، انتشارات علمي و فرهنگي! پي‌نوشت: در كتاب اخلاق و آيين نقد كتاب (موسسه خانه كتاب، ١٣٩١) نمونه‌هاي متعددي از اين‌گونه دستكاري‌هاي متون قديمي كه گاه گسترده بوده است، آورده‌ام كه توجه به آنها بد نيست. *پژوهشگر و استاد فلسفه @philtheo
✍گفتمان تفكيكي‌ها، گفتمان ارعاب و مرعوب كردن است. 🈯️محسن آزموده ✅هجمه عليه فلسفه، چنان كه در گفت وگوي حاضر تاكيد مي شود، عمري به درازناي خود اين شاخه از معرفت بشري دارد، به دلايل و انحاي گوناگون. داستان فلسفه در فرهنگ و تمدن ما نيز از اين مخالفت ها و ستيزها مبرا نبوده است. مكتب تفكيك، جرياني معرفتي در يك صد سال اخير است كه با ادعاي تمايزگذاري ميان فلسفه و عرفان و دين به مخالفت صريح با فلسفه مي پردازد و آن را دست كم در شناخت معارف ديني ناتوان مي داند. به روايت استاد محمدرضا حكيمي، انديشمند معاصر ايراني و از پيروان اين مكتب، سرسلسه دار تفكيكي ها محمدمهدي غروي اصفهاني، مشهور به ميرزا مهدي اصفهاني از فقهاي اصولي معاصر شيعه است و نام هايي چون شيخ مجتبي قزويني، سيدموسي زرآبادي، ميرزا جواد تهراني، شيخ محمود حلبي و... از پيروان اين مكتب هستند. تفكيكي ها چه مي گويند؟ علت مخالفت شان با فلسفه چيست؟ چه دلايلي براي ادعاي خود عرضه مي كنند؟ آيا امروز نيز در ميان ما حضور دارند؟ نسبت تفكيكي هاي جديد با نسل هاي پيشين در چيست؟ سيدحسن اسلامي اردكاني، استاد تمام فلسفه و مدير گروه فلسفه اخلاق دانشگاه اديان و مذاهب، سال هاست كه به نقد و رويارويي با انديشه هاي تفكيكي مشغول است و اخيرا نيز مجموعه اي از مقالات و گفتارهايش در اين زمينه در كتابي با عنوان «سوداي تفكيك» از سوي نشر كرگدن منتشر شده است. به همين مناسبت كوشيديم پرسش هاي فوق را با او در ميان بگذاريم. ادامه در سایت پژوهشکده مطالعه کنید http://yon.ir/O3LRq ||