#حکایت
🔵تنها باید به او اعتماد کرد
🔸️پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح میداد که چگونه همهچیز ایراد دارد… مدرسه، خانواده، دوستان و… مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.
روغن چطور؟ نه! و حالا دو تا تخممرغ. نه مادربزرگ! آرد چی؟ از آرد خوشت میآید؟ جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همهشان به هم میخورَد😒🤢.
بله، همه این چیزها به تنهایی بد بهنظر میرسند اما وقتی بهدرستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست میشود. #خداوند هم بههمین ترتیب عمل میکند. خیلی از اوقات تعجب میکنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم اما او میداند که وقتی همه این سختیها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است. ما تنها باید به او اعتماد کنیم، در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوقالعاده می رسند
#خدا #داستانک #پند #داستان_آموزنده #نصیحت
#حکمت_الهی #اعتماد #صبر
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#داستان
🔸️روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد.
گنجشک هر روز با خدا راز و نیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این راز و نیاز هر روزه
خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت
و گنجشك با خدا هیچ نگفت!
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید،
من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در
خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
" فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
" با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
" گنجشك گفت:
" لانه كوچكی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟
چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود؟
و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست.
سكوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:
" ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند.
آنگاه تو از كمین مار پر گشودی. " گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم
و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود.
ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد.
#حکایت #تلنگر #داستانک #پرنده #حکمت_الهی
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#داستان
🔸️دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند.یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست.
هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت،آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند،اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد.
ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود.لذا پس از مدتی از او پرسید...
- چرا ماهی ها به این بزرگی را به دریا پرت می کنی؟
مرد جواب داد:آخر تابه من کوچک است!
گاهی ما نیز همانند همان مرد،شانس های بزرگ،شغل های بزرگ،رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم.چون ایمانمان کم است.
ما به یک مرد که تنها نیازش تهیه یک تابه بزرگتر بود می خندیم،اما نمی دانیم که تنها نیاز ما نیز، آنست که ایمانمان را افزایش دهیم.
خداوند هیچگاه چیزی را که شایسته آن نباشی به تو نمی دهد .
این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی.
هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست.
💠به یاد داشته باش:به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است
ـ به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است.
#حکایت #تلنگر #خدا #مشکلات #توکل #اعتماد #ایمان #ماهیگیر #ماهی #تابه #حکمت_الهی
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#داستان ۱
🔸️ آهنگری را میگوید که پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.
سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش چیزی درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده».
آهنگر بلافاصله پاسخ نداد: او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمیفهمید چه بر سر زندگیاش آمده.اما نمیخواست دوستش را بیپاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که میخواست یافت. این پاسخ آهنگر بود:
«در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم...
#تلنگر #حکایت #مشکلات #سختی #حکمت_الهی #آهنگر #فولاد
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#ادامه
#داستان ۲
... بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست».
آهنگر مدتی سکوت کرد، سیگاری روشن کرد و ادامه داد:«گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد»
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:«میدانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو میبرد. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد. اما تنها چیزی که میخواهم، این است : «خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو میخواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که میپسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن.
#تلنگر #حکایت #مشکلات #سختی #حکمت_الهی #آهنگر #فولاد
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔹 داستان حضرت موسی (ع) و شکافتن دریا 🔹
حضرت موسی (ع) یکی از پیامبران بزرگ خدا بود که برای هدایت قوم بنیاسرائیل فرستاده شد. در زمان او، فرعون پادشاه ظالم مصر بود که ادعای خدایی میکرد و بنیاسرائیل را به بردگی و ظلم کشیده بود.
🔹 خداوند به حضرت موسی (ع) فرمان داد که به سوی فرعون برود و او را به یکتاپرستی دعوت کند. اما فرعون نهتنها ایمان نیاورد، بلکه تصمیم گرفت که موسی و پیروانش را نابود کند.
---
### 🏃🏻 فرار بنیاسرائیل و تعقیب فرعون
🔹 پس از وقوع معجزات الهی، موسی (ع) و قومش از مصر خارج شدند، اما فرعون و لشکریانش آنها را تعقیب کردند.
🔹 وقتی حضرت موسی (ع) و قومش به کنار دریای سرخ رسیدند، راهی برای فرار نداشتند. قوم بنیاسرائیل وحشتزده شدند و گفتند:
🗣 "موسی! ما گرفتار شدیم! دیگر راهی برای نجات نیست!"
🔹 اما حضرت موسی (ع) با ایمان کامل پاسخ داد:
🗣 "هرگز! پروردگارم با من است و راه نجات را به ما نشان خواهد داد!"
---
### 🌊 شکافتن دریا و غرق شدن فرعون
🔹 در این لحظه، خداوند به موسی (ع) وحی کرد که عصای خود را به دریا بزند.
🔹 به محض اینکه حضرت موسی (ع) عصا را بر دریا زد، آبها از هم شکافته شدند و مسیری خشک برای عبور قوم بنیاسرائیل ایجاد شد!
✨ آنها با شگفتی و شتاب از دریا عبور کردند، درحالیکه دیوارهای بلند آب در دو طرفشان قرار داشت.
🔹 فرعون و لشکریانش نیز به دنبال آنها وارد مسیر شدند، اما وقتی آخرین نفرات بنیاسرائیل از دریا عبور کردند، آبها ناگهان به هم بازگشتند و فرعون و لشکریانش را غرق کردند!
🔹 در لحظات آخر، فرعون که دیگر چارهای نداشت، گفت:
🗣 "اکنون ایمان آوردم که خدایی جز خدای موسی نیست!"
🔹 اما دیگر دیر شده بود و خداوند ایمان او را نپذیرفت.
📖 خداوند در قرآن میفرماید:
"امروز بدنت را نجات میدهیم تا برای آیندگان عبرتی باشد، ولی بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلاند!"
📌 (سوره یونس، آیه ۹۲)
---
### 🌟 درسهای این داستان:
✅ توکل و ایمان به خدا حتی در سختترین شرایط، راه نجات را نشان میدهد. 🤲✨
✅ ظلم و تکبر، سرانجامی جز نابودی ندارد. ⚖️🔥
✅ معجزات الهی، فراتر از درک انسان هستند. 🌊
📖 منابع:
📌 قرآن کریم – سوره یونس، آیه ۹۲
📌 قصص الأنبیاء، ابن کثیر
📌 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
---
#حضرت_موسی #شکافتن_دریا #معجزه_الهی #ایمان_و_توکل #ظلم_نابود_میشود #درس_زندگی #داستان_انبیاء #قرآن #عبرت #حکمت_الهی
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/phoenixnest
🔹 داستان حضرت موسی (ع) و شکافتن دریا 🔹
حضرت موسی (ع) یکی از پیامبران بزرگ خدا بود که برای هدایت قوم بنیاسرائیل فرستاده شد. در زمان او، فرعون پادشاه ظالم مصر بود که ادعای خدایی میکرد و بنیاسرائیل را به بردگی و ظلم کشیده بود.
🔹 خداوند به حضرت موسی (ع) فرمان داد که به سوی فرعون برود و او را به یکتاپرستی دعوت کند. اما فرعون نهتنها ایمان نیاورد، بلکه تصمیم گرفت که موسی و پیروانش را نابود کند.
---
### 🏃🏻 فرار بنیاسرائیل و تعقیب فرعون
🔹 پس از وقوع معجزات الهی، موسی (ع) و قومش از مصر خارج شدند، اما فرعون و لشکریانش آنها را تعقیب کردند.
🔹 وقتی حضرت موسی (ع) و قومش به کنار دریای سرخ رسیدند، راهی برای فرار نداشتند. قوم بنیاسرائیل وحشتزده شدند و گفتند:
🗣 "موسی! ما گرفتار شدیم! دیگر راهی برای نجات نیست!"
🔹 اما حضرت موسی (ع) با ایمان کامل پاسخ داد:
🗣 "هرگز! پروردگارم با من است و راه نجات را به ما نشان خواهد داد!"
---
### 🌊 شکافتن دریا و غرق شدن فرعون
🔹 در این لحظه، خداوند به موسی (ع) وحی کرد که عصای خود را به دریا بزند.
🔹 به محض اینکه حضرت موسی (ع) عصا را بر دریا زد، آبها از هم شکافته شدند و مسیری خشک برای عبور قوم بنیاسرائیل ایجاد شد!
✨ آنها با شگفتی و شتاب از دریا عبور کردند، درحالیکه دیوارهای بلند آب در دو طرفشان قرار داشت.
🔹 فرعون و لشکریانش نیز به دنبال آنها وارد مسیر شدند، اما وقتی آخرین نفرات بنیاسرائیل از دریا عبور کردند، آبها ناگهان به هم بازگشتند و فرعون و لشکریانش را غرق کردند!
🔹 در لحظات آخر، فرعون که دیگر چارهای نداشت، گفت:
🗣 "اکنون ایمان آوردم که خدایی جز خدای موسی نیست!"
🔹 اما دیگر دیر شده بود و خداوند ایمان او را نپذیرفت.
📖 خداوند در قرآن میفرماید:
"امروز بدنت را نجات میدهیم تا برای آیندگان عبرتی باشد، ولی بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلاند!"
📌 (سوره یونس، آیه ۹۲)
---
### 🌟 درسهای این داستان:
✅ توکل و ایمان به خدا حتی در سختترین شرایط، راه نجات را نشان میدهد. 🤲✨
✅ ظلم و تکبر، سرانجامی جز نابودی ندارد. ⚖️🔥
✅ معجزات الهی، فراتر از درک انسان هستند. 🌊
📖 منابع:
📌 قرآن کریم – سوره یونس، آیه ۹۲
📌 قصص الأنبیاء، ابن کثیر
📌 تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
---
#حضرت_موسی #شکافتن_دریا #معجزه_الهی #ایمان_و_توکل #ظلم_نابود_میشود #درس_زندگی #داستان_انبیاء #قرآن #عبرت #حکمت_الهی
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/phoenixnest