eitaa logo
سبک زندگی اسلامی
19.5هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
838 ویدیو
23 فایل
کانال آموزشی موسسه فرهنگی سریر ققنوس ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ارتباط برای: ✔️تنظیم وقت #مشاوره و #تست ها ✔️ فروش فایل و کتاب ✔️همکاری اشتغال ادمین👇 @Phoenixadmin 🔴نقل مطالب بدون آدرس و لینک و نام مولف،جایز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 اگر فردا آخرین روز دنیا باشد... 🔸اگر فردا آخرین روز دنیا باشد، تمام خطوط تلفن دنیا پر می‌شود از جمله‌هایی مثل «همیشه دوست داشتم»، «مرا ببخش» و… 🔹هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند، حاضرند کل دارایی‌شان را بدهند تا وقت دیدن طرفشان را لحظه‌ای داشته باشند. 🔸خیلی‌ها پشیمان می‌شوند که چرا خیانت کردند. خیلی‌ها دنبال گرفتن یک بخشش ساده می‌روند. 🔹کاشکی هر روز، با فکر آنکه انگار روز آخر است، ما انسان‌ها قدر لحظات زندگی را بیشتر و بهتر می‌فهمیدیم. کاشکی به‌جای لج‌بازی و غرور، لحظاتمان را در کنار عزیزان دلمان با عشق سپری می‌کردیم! 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟ 🔹درسته که متاسفانه ‏اغلب فقط به خروجی نهایی توجه می‌شه، ‏اما فرق هست بین کسی که خودش مسیرشو ساخته ‏و براش زحمت کشیده ‏تا کسی که همه چی براش مهیا بوده! 🔸‏باید ببینیم هرکسی ‏جدا از امکانات خانوادگی‌اش چه کسیه ‏و چه قدر حرف برای گفتن داره! 🔹اصلا باید یک کار جدی روی این موضوع بشه ‏تا آدما ارزش بیشتری برای خودشون ‏و تلاش و زحمتشون قائل بشن ‏و با مقایسه‌های بی‌ربط ‏ارزش دستاوردهاشونو کم تلقی نکنن! ‏ 🔸فکر نکنن چون فلانی در فلان جایگاهه‌، ‏اون‌ها هم باید به اون موقعیت برسن، این‌طوری یادشون می‌ره چه قدر خودشون هستن...! 💢 ‏ نابه‌جا ‏فقط باعث می‌شه تا دستاوردهایی که ‏برای رسیدن بهشون جون کندی، ‏در ذهن خودت هم بی‌ارزش بشن. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌چیزی که عوض داره، گله نداره! 🔹زن مشغول درست‌کردن تخم‌مرغ برای صبحانه بود. 🔸شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز. 🔹وای خدای من، خیلی درست کردی. حالا برش گردون. زود باش، شعله رو کم کن، باید بیشتر کره بریزی. 🔸وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟ دارن می‌سوزن، مواظب باش، گفتم مواظب باش، هیچ‌وقت موقع غذاپختن به حرف‌های من گوش نمی‌کنی. 🔹برشون گردون، زود باش، دیوونه شدی؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی! نمک بزن. شعله رو… 🔸زن به او زل زد و بعد با صدای بلند گفت: ای بابا، دیوونم کردی! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم‌مرغ ساده درست کنم؟ 🔹مرد سر میز غذاخوری نشست، نفس عمیقی کشید، مکثی کرد و به آرامی گفت: فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می‌کنم، چه حالی دارم! (': 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 قسمتی از درآمدت را با امام زمان(عج) معامله کن! 🔹وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب رو پرسیدم. 🔸فروشنده گفت: موز ۱۶ تومن و سیب ۱۰ تومن. 🔹گفتم: از هر کدوم دو کیلو به من بده. 🔸پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمدآقا سیب چند؟ 🔹میوه‌فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومن! 🔸نگاه تعجب‌زده‌ام رو به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش منو به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. 🔹پیرزن گفت: محمدآقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همه‌شون سیب رو ده‌دوازده تومن می‌دن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! 🔸محمدآقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و اونو راهی کرد. 🔹سپس رو به من کرد و گفت: این پیرزن به‌تازگی پسر و عروسش رو تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ یتیم! من چند بار خواستم بهش کمک کنم و میوه‌ مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. 🔸به همین خاطر هیچ‌وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. 🔹راستش رو بخوای من به هرکسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. 💔دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. ❣دلم می‌خواست روی میوه‌فروش رو ببوسم. میوه‌ها رو خریدم. سوار ماشین شدم و زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان(عج) خجل بودم. ✅با خودم می‌گفتم: ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم رو با امام زمانم معامله می‌کردم. (عج) 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 حکمت ندانستن بعضی از مسائل! 🔹مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر! می‌خواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. 🔸سلیمان گفت: تحمل آن را نداری. 🔹اما مرد اصرار کرد. سلیمان پرسید: کدام زبان؟ 🔸جواب داد: زبان گربه‌ها! 🔹سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه‌ها را آموخت. روزی دید دو گربه با هم سخن می‌گفتند. 🔸یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی می‌میرم! 🔹دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا می‌میرد، آن‌گاه آن را می‌خوریم. 🔸مرد شنید و گفت: به خدا نمی‌گذارم خروسم را بخورید. 🔹و آن را فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ 🔸گفت: نه، صاحبش فروختش. اما گوسفند نر آن‌ها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. 🔹صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. 🔸گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ 🔹گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی‌دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن می‌خوریم! 🔸مرد شنید و به‌شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت: گربه‌ها می‌گویند امروز خواهم مرد! خواهش می‌کنم کاری بکن! 🔻پیامبر پاسخ داد: خداوند خواست خروس را فدای تو کند اما آن را فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن. ✅خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسان‌ها آن را درک نمی‌کنیم. او بلا را از ما دور می‌کند، و ما با نادانی خود آن را بازپس می‌خواهیم! ✅گاهی خدا با یک ضرر مالی می‌خواهد مالمان را فدای جان خودمان یا فرزندانمان کند، ولی ما نمی‌دانیم و ناشکری می‌کنیم. ✅چه خوب است در هر بلایی خدا را شکر کنیم. چه‌بسا بلای بزرگ‌تری در انتظار ما بوده است و خدا آن را دفع کرده است. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 برکت در مال! 🔹از بزرگى پرسیدند: برکت در مال یعنی چه؟ 🔸در پاسخ مثالی زد: گوسفند در سال یک‌بار زایمان می‌کند و هر بار هم یک بره به دنیا می‌آورد. 🔹سگ در سال دوبار زایمان می‌کند و هر بار هم حداقل شش‌هفت بچه. 🔸به‌طور طبیعی شما باید گله‌های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است ولی در واقع برعکس است. 🔹گله‌های گوسفند را می‌بینید که یک یا دو سگ در کنار آن‌هاست. 🔸خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت. 🔹مال حرام این‌گونه است. فزونی دارد ولی برکت ندارد. روی مفهوم «برکت در روزی» فکر کنیم. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌فرشته روزی 🔹از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی‌عابر کسب روزی می‌کنی؟ 🔸کاسب گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا می‌کند، چگونه فرشته روزی‌اش مرا گم می‌کند؟ 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 آدمی را آدمیت لازم است! 🔹کنار خیابون ایستاده بودم که دیدم یه عقب‌مونده ذهنی که ظاهر نامناسب و کثیفی داشت به هرکسی می‌رسه با زبون بی‌زبونی ازش می‌خواد دکمه بالای پیراهنش رو ببنده، اما چون ظاهر خوب و تمیزی نداشت همه ازش اکراه داشتن و فرار می‌کردن! 🔸دوسه تا سرهنگ راهنمایی‌ورانندگی با چند تا مامور وسط چهارراه ایستاده بودن و داشتن صحبت می‌کردن. 🔹یکی از اون‌ها معلوم بود نسبت به بقیه از لحاظ درجه ارجحیت داره چون خیلی بهش احترام می‌ذاشتن. 🔸این عقب‌مونده ذهنی رفت وسط خیابون و به اون‌ها نزدیک شد و از همون سرهنگی که ذکر کردم، خواست که دکمه‌اش رو ببنده! 🔹سرهنگ بی‌سیم دستش رو به یکی از همکارانش داد و با دقت دکمه پیراهن اون معلول ذهنی رو بست و بعد از پایان کارش وسط خیابون و جلوی اون همه همکار و مردم به اون عقب‌مونده ذهنی یه سلام نظامی داد و ادای احترام کرد! 🔸اون عقب‌مونده ذهنی که اصلا توقع این کار رو نداشت خندید و اون هم به روش خودش سلام داد و به‌طرف پیاده‌رو اومد. 🔹لبخند و احساس غروری که توی چهره‌اش بود رو هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. 🔸بعد از این قضیه با خودم گفتم: کاش اسم و مشخصات اون سرهنگ رو یادداشت می‌کردم تا با نام‌بردن ازش تقدیر کنم، اما احساس کردم اگر فقط به‌عنوان یک انسان ازش یاد کنم شایسته‌تر باشه. 🔹این کار جناب سرهنگ باعث شد اشک توی چشمام جمع بشه و ببینم انسان‌هایی با روح بزرگ چقدر زیادن. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 شغل و حقوق، کیفیت زندگی را تغییر نخواهند داد 🔹چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ‌التحصیلی، هر یک شغل‌های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت‌ها باهم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. 🔸آن‌ها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف‌هایشان هم شکایت از زندگی بود! 🔹استادشان حین صحبت آن‌ها قهوه آماده می‌کرد. او قهوه‌جوش را روی میز گذاشت و از دانشجو‌ها خواست که برای خود قهوه بریزند. 🔸روی میز لیوان‌های متفاوتی قرار داشت؛ شیشه‌ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان‌های دیگر. 🔹وقتی همه دانشجو‌ها قهوه‌هایشان را ریخته بودند و هریک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و بامهربانی گفت: بچه‌ها، ببینید؛ همه شما لیوان‌های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان‌های زمخت و ارزان‌قیمت روی میز مانده‌اند! 🔸دانشجو‌ها که از حرف‌های استاد شگفت‌زده شده بودند، ساکت ماندند و استاد حرف‌هایش را ادامه داد: در حقیقت چیزی که شما واقعاً می‌خواستید قهوه بود و نه لیوان، اما لیوان‌های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاهتان به لیوان‌های دیگران هم بود. 🔹زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف‌ها زندگی را تزیین می‌کنند، اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد. 🔸البته لیوان‌های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تأثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجهتان به لیوان باشد و چیز‌های باارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. 🔹پس از حالا به بعد تلاش کنید نگاهتان را از لیوان بردارید و در حالی که چشم‌هایتان را بسته‌اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📝 مواظب الماس‌های زتدگی‌ات باش 🔹بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو میفته. 🔸خم می‌شن تا گردو رو بردارن، یه‌هو الماسه میفته رو شیب زمین، قل می‌خوره و تو عمق چاهی فرومی‌ره. 🔹می‌دونی چی می‌مونه؟ ▫️یه آدم دهن‌باز... ▫️یه گردوی پوک... ▫️و یه دنیا حسرت... 🔹مواظب الماس‌های زندگی‌مون باشیم. شاید به‌دلیل اینکه صاحبش هستیم و بودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم. 🔸می‌دونی الماس‌های زندگی آدم چی هستن: پدر، مادر، همسر، فرزند، سلامتی، سرفرازی، خانواده، دوستان خوب، کار، عشق و... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌ 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 «اشتباه‌کردن» اشتباه نیست 🔹هروقت فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی، آدمی رو اشتباه‌ انتخاب کردی یا شرایط بدی رو داری تجربه می‌کنی و درد می‌کشی؛ فراموش نکن که هیچ‌وقت برای برگشت دیر نیست، حتی اگه برگشتن ۱۰ سال هم طول بکشه باید برگردی. نگو راه برگشت طولانی و تاریکه... 🔸طبیعتا همه‌‌ ما تو تصمیمات، انتخاب‌ها و مسیر زندگی اشتباه می‌کنیم؛ بعضی از این تصمیمات و مسیرها باعث درد و زجر توی زندگی‌مون می‌شن! 🔹گاهی این درد و رنج و مسیر سخت در نهایت باعث پیشرفت یا رسیدن به ایده‌آل برای ما می‌شه که تو این مورد پذیرش سختی راه و تلاشِ برای آینده منطقی و درست می‌تونه باشه؛ چون در نهایت می‌تونه باعث یه آینده روشن بشه. 🔸ولی بعضی تصمیمات، انتخاب‌ها و دردها باعث می‌شن ما تو زندگی این سیکل درد رو بدون فایده و هیچ آینده روشنی متحمل بشیم! دردی بی‌فایده که فقط باعث کاهش کیفیت زندگی‌مون می‌شه! 🔹هرجایی از مسیر و زندگی‌تون به این نتیجه رسیدین، اون درد و انتخاب رو سعی کنین از زندگی‌تون حذف کنین! 💢فراموش نکنین که «اشتباه‌کردن» اشتباه نيست، «دراشتباه‌ماندن» اشتباه است. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 اصل قورباغه‌ای🐸 🔹اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که ۲۰ کیلو چاق شده‌اید، نگران نمی‌شوید؟ 🔸البته که می‌شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می‌زنید و می‌گویید: الو، اورژانس؟ کمک، کمک، من چاق شده‌ام‌! 🔹اما اگر همین اتفاق به‌تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و… آیا باز هم همین عکس‌العمل را نشان می‌دهید؟ نه! با بی‌خیالی از کنارش می‌گذرید. ❗️برای کسانی که ورشکسته می‌شوند، اضافه‌وزن می‌آورند، طلاق می‌گیرند یا آخر ترم مشروط می‌شوند، این حوادث یک‌باره اتفاق نمی‌افتد. ❗️یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس می‌پرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟ ⚠️زندگی ماهیت انبارشوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می‌شود، مثل قطره‌های آب که صخره‌های سنگی را می‌فرساید. ⚠️اصل قورباغه‌ای به ما هشدار می‌دهد که مراقب شرایطی که به آن عادت می‌کنید، باشید! ⚠️ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم می‌روم؟ آیا من سالم‌تر، فهیم‌تر، با فرهنگ‌تر و عاقل‌تر از سال گذشته‌ام هستم؟ ⚠️و اگر پاسخ منفی است بی‌درنگ باید در کارهای خود تجدیدنظر کنیم. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌سکوتت را بشکن 🔸پدرم دلواپس آینده‌ خواهرم است، اما حتی یک‌بار هم اتفاق نیفتاده که باهم بنشینند و صحبت کنند. 🔹خواهرم نگران فشار خون پدرم است؛ اما حتی يک‌بار هم نشده خواسته‌هايش را به تعويق بيندازد تا پدر كمی احساس آرامش كند. 🔸مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمی‌برد، اما حتی یک‌بار هم نشده که با من درمورد خوشبختی‌ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال‌ می‌کند؟ 🔹من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار می‌شوم، اما حتی یک‌بار هم نشده که دستش را بگیرم، در کارها کمکش کنم و کمی به او آرامش بدهم. 💢ما از نسلِ آدم‌های بلاتکلیف هستیم. از یک‌طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می‌شود، از طرف دیگر، وقتی به هم می‌رسیم، سکوت می‌کنیم! راستی چرا؟؟؟!!!!! 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 شیشه ذهنت را تمیز کن 🔹زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند. 🔸صبح روز بعد، هنگامی که داشتند صبحانه می‌خوردند از پشت پنجره زن همسایه را دیدند كه لباس‌هایی را شسته و روی بند پهن می‌کند. 🔹زن گفت: ببین! لباس‌ها را خوب نشسته است. شاید نمی‌داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی‌اش خوب نیست! 🔸شوهر ساکت ماند و چیزی نگفت. 🔹مدتی گذشت و هر بار که خانم همسایه لباس‌ها را پهن می‌کرد، این گفت‌وگوی تكراری اتفاق می‌افتاد و زن از بی‌سلیقه بودن زن همسایه می‌گفت. 🔸یک ماه بعد، زن جوان از دیدن لباس‌های شسته‌شده همسایه که خیلی تمیز به نظر می‌رسید، شگفت‌زده شد. 🔹به شوهرش گفت: نگاه کن! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس‌ها را بشوید. 🔸شوهر پاسخ داد: صبح زود بیدار شدم و پنجره‌های خانه‌مان را تمیز کردم! 💢 زندگی هم همین‌طور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. 🔹قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و اول شیشه ذهن خودمان را پاک کنیم و در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌زندگی شبیه یک داستان است! 📝زندگی شاید شبیه به یک داستان است. گاهی زندگی داستان کوتاهی‌ست که سال‌ها خوانده می‌شود و همه از خواندنش می‌برند چون پر از حرف و درس است. هرچند که گاهی داستان‌های کوتاه هیچ حرفی برای گفتن ندارند به‌جز «به دنیا آمد... از رفت». ❗️گاهی داستان بلندی‌ست که بیهوده ادامه پیدا کرده تا یک پایان خوب برای آن پیدا شود که نمی‌شود. 🔰هر انسانی نویسنده داستان زندگی خودش است. به دنیا می‌آید و می‌کند به نوشتن داستان. 📖وسط نوشتن (وسط زندگی) کم‌حوصله می‌شود، عصبی می‌شود، شاد می‌شود، عاشق می‌شود، خوب و بد را می‌بیند و اگر باشد و فرصتش تمام نشود کم‌کم داستان زندگی را یاد می‌گیرد. ✂️گاهی شرایط زندگی و اجتماع نمی‌گذارد آنچه را دوست دارد بنویسد و زندگی کند، پس می‌کند به حذف‌کردن، به سانسورکردن فصل‌هایی از داستان . 🧮گاهی کسانی وارد داستان زندگی‌مان می‌شوند که مسیر داستان را عوض می‌کنند. را دست می‌گیرند و آن‌ها داستان زندگی‌مان را می‌نویسند. ✏️یادمان باشد زندگی‌مان را دست چه کسانی می‌دهیم. 📚کاش برای داستان زندگی‌مان یک پایان خوب پیدا کنیم و پایان داستان همانی باشد که‌ به خاطر آن به دنیا آمدیم و با خوشحالی و تلاش خودمان آن را به دست بیاوریم!✅ 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌تفاوت باغبان و رهگذران! 🔹باغبان پیری باغ زردآلویی کنار جاده ترانزیت داشت. 🔸روزی به پسرش که قصد رفتن به سربازی دارد پندی می‌دهد و می‌گوید: پسرم، هرساله در بهار وقتی درختان شکوفه می‌دهند و در تابستان میوه‌شان زرد شده و می‌رسد، رهگذران زیادی خودروی خود را متوقف کرده و با درختان من عکس یادگاری می‌گیرند. 🔹ولی دریغ از مسافری که در پاییز و زمستان بخواهد این درختان را یاد کند، جز پدرت که باغبان آن‌هاست. 🔸در زندگی دنیا هم دوستان آدمی چنین هستند. اکثر آن‌ها رهگذران جاده زندگی‌اند و هرگاه پولی یا جمالی بر تو بود که با آن بر آنان زینتی نقش بندد یا سودی رسد، به تو نزدیک می‌شوند و تبسم می‌نمایند و در آغوشت می‌کشند. 🔹آن‌گاه هرگز از آغوش آن‌ها حس حرارت بر وجود خود مکن که لحظه‌ای بیش کنار تو نخواهند ماند. 🔸اما والدین تو بسان باغبان عمر تو هستند که تو ثمره تلاش وجود آنان هستی. آنان هرگز در روزهای سرد و گرم زندگی از کنار تو دور نخواهند شد و بالاترین باغبان، خالق توست که بعد از مرگ آنان نیز همیشه همراه تو خواهد بود. 🔹دوستان عکس یادگاری‌ات را بشناس و بر آنان هرگز تکیه نکن! 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 یادمان رفته زندگی کنیم! 1⃣ﺍﻭﻝ ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ! 2⃣ﺑﻌﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﻣُﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺑﺮﻭﻡ! 3⃣ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ‌ﺩﺍﺭ ﺷﻮﻡ! 4⃣ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﻡ! 5⃣ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ! 6⃣ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ: ﺍﺻﻼ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ! ✅باید در مسیر رسیدن به هدف ها شاد بود و همزمان لذت برد! فکر اینکه شادی لزوما فقط در مقصد منتظر ماست،شادی و لذت مسیر را از ما میگیرد! 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 اگر زندگی بهتر می‌خواهی، خودت را تغییر بده نه دیگران را 🧔‍♂مردی برای مشاوره نزد من آمد. او پسر مؤمنی است. 🗣شروع به تعریف از زندگی‌اش می‌کند و می‌گوید: یک بار همسرش طلاق گرفته و ازدواج دوم کرده و اکنون زن دوم او هم از او طلاق می‌خواهد. می‌گویم: متوجه شدم! کفایت می‌کند. 🚘در خودرو یک چرخ شیارداری هست که به آن فولی می‌گویند و تسمه بر آن سوار می‌شود. اگر این فولی خراش برداشته و نامیزان شود هر تسمه‌ای بخواهد آن را بگرداند، به‌مرور رشته‌رشته شده و پاره می‌شود. 🚗اکنون نیز فولی تو ریش‌ریش شده و باید اصلاح شود، که اگر اصلاح نشود هر زنی که برای تسمه و گرداندن زندگی‌ات بر زندگی تو وارد شود، دیر یا زود عاصی شده و طلاق خواهد خواست. ✅تو باید خودت را اصلاح کنی تا زندگی‌ات اصلاح شود، چراکه تغییر همسر هیچ تغییری در زندگی تو ایجاد نخواهد کرد. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 اگر زندگی بهتر می‌خواهی، خودت را تغییر بده نه دیگران را 🧔‍♂مردی برای مشاوره نزد من آمد. او پسر مؤمنی است. 🗣شروع به تعریف از زندگی‌اش می‌کند و می‌گوید: یک بار همسرش طلاق گرفته و ازدواج دوم کرده و اکنون زن دوم او هم از او طلاق می‌خواهد. می‌گویم: متوجه شدم! کفایت می‌کند. 🚘در خودرو یک چرخ شیارداری هست که به آن فولی می‌گویند و تسمه بر آن سوار می‌شود. اگر این فولی خراش برداشته و نامیزان شود هر تسمه‌ای بخواهد آن را بگرداند، به‌مرور رشته‌رشته شده و پاره می‌شود. 🚗اکنون نیز فولی تو ریش‌ریش شده و باید اصلاح شود، که اگر اصلاح نشود هر زنی که برای تسمه و گرداندن زندگی‌ات بر زندگی تو وارد شود، دیر یا زود عاصی شده و طلاق خواهد خواست. ✅تو باید خودت را اصلاح کنی تا زندگی‌ات اصلاح شود، چراکه تغییر همسر هیچ تغییری در زندگی تو ایجاد نخواهد کرد. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟ 🔹درسته که متاسفانه ‏اغلب فقط به خروجی نهایی توجه می‌شه، ‏اما فرق هست بین کسی که خودش مسیرشو ساخته ‏و براش زحمت کشیده ‏تا کسی که همه چی براش مهیا بوده! 🔸‏باید ببینیم هرکسی ‏جدا از امکانات خانوادگی‌اش چه کسیه ‏و چه قدر حرف برای گفتن داره! 🔹اصلا باید یک کار جدی روی این موضوع بشه ‏تا آدما ارزش بیشتری برای خودشون ‏و تلاش و زحمتشون قائل بشن ‏و با مقایسه‌های بی‌ربط ‏ارزش دستاوردهاشونو کم تلقی نکنن! ‏ 🔸فکر نکنن چون فلانی در فلان جایگاهه‌، ‏اون‌ها هم باید به اون موقعیت برسن، این‌طوری یادشون می‌ره چه قدر خودشون هستن...! 💢 ‏ نابه‌جا ‏فقط باعث می‌شه تا دستاوردهایی که ‏برای رسیدن بهشون جون کندی، ‏در ذهن خودت هم بی‌ارزش بشن. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 نماز اول وقت و کار نیک در اول وقت هم اطاعت امر خداست! 🔹روزی پیرمردی به پسرش گفت: آفتابه و لگن برایم بیاور تا برای نماز وضو بسازم. 🔸پسر در اجرای امر پدر درنگ کرد و چَشم را گفت ولی خواستۀ پدر به تأخیر انداخت. پدر از او شاکی شد که چرا امر پدر به تأخیر افکندی؟ 🔹پسر گفت: پدرم! زمانی که مرا امر کردی هنوز به غروب آفتاب مانده بود. من در اطاعت امر تو درنگی نکردم که به تو ضرر رسد و نماز مغربت از اول وقت أدای آن بگذرد. 🔸پدر سکوت کرد تا جواب پسر به‌وقت بهتری بدهد‌. 🔹روزی پسر نان سنگک داغی خرید و سفره را برای صبحانه با پدر گشود. 🔸پدر نان سنگک در زیر سفره پنهان کرد و نان سنگکی که از روز قبل مانده بود را بر چراغ گرم ساخت و به پسر داد. 🔹پسر وقتی لقمه‌ای خورد، گفت: پدر، نان امروز را بده. این نان را داغ کرده‌ای و تازه نیست و بیات است. 🔸پدر گفت: نان گرم و نانی که گرم شده است هردو گرم هستند ولی اولی سردی بر خود ندیده و دومی سردی بر خود دیده و سپس گرم شده است. 🔹امر خدا و امر والدین بر فرزند هم به مَثَل آن مانَد. آن روز تو امر پدر اطاعت کردی و آفتابه و لگن آوردی ولی کلام پدر سرد و بیات نمودی و سپس داغ کردی. 🔸طعم و مزه‌اش بر من آن‌گاه بود که کلام من تا شنیدی همان دم، داغ‌داغ اجرا می‌کردی. 💢 بدان! نماز اول وقت و کار نیک در اول وقت هم اطاعت امر خداست و حکم نان داغ را دارد. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌سکوتت را بشکن 😔پدرم دلواپس آینده‌ خواهرم است، اما حتی یک‌بار هم اتفاق نیفتاده که باهم بنشینند و صحبت کنند. 🩸خواهرم نگران فشار خون پدرم است؛ اما حتی يک‌بار هم نشده خواسته‌هايش را به تعويق بيندازد تا پدر كمی احساس آرامش كند. 👩‍🦳مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمی‌برد، اما حتی یک‌بار هم نشده که با من درمورد خوشبختی‌ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال‌ می‌کند؟ 👩من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار می‌شوم، اما حتی یک‌بار هم نشده که دستش را بگیرم، در کارها کمکش کنم و کمی به او آرامش بدهم. 💢ما از نسلِ آدم‌های بلاتکلیف هستیم. از یک‌طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می‌شود، از طرف دیگر، وقتی به هم می‌رسیم، سکوت می‌کنیم! راستی چرا؟؟؟!!!!! 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌مراقبت بی چشم داشت از والدین! مردی چهار پسر داشت. هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!» برادران با خوش حالی نگه داری از پدر را به عهده او گذاشتند و رفتند. پس از مدتی پدر مُرد. شبی پسر در خواب دید که به او می گویند در فلان جا، صد دینار است، برو آن را بردار، اما بدان که در آن خیر و برکتی نیست! پسر سراغ پول ها نرفت. دو شب بعد هم همان خواب ها تکرار شد تا آن که در شب سوم خواب دید که می گویند، در فلان مکان یک درهم است. آن را بردار که پرخیر و برکت است! پسر صبح از خواب برخاست و همان جایی که خواب دیده بود، رفت و یک درهم را برداشت. در راه با آن دو ماهی خرید. هنگامی که شکم آن ها را پاره کرد، در شکم هر کدام یک دُر یافت. یکی از دُرها را به درگاه سلطان برد. پادشاه که از آن خوشش آمده بود، پول زیادی به پسر داد و گفت: اگر لنگه دیگر آن را بیاوری، پول بیش تری می گیری! پسر دُر دیگر را نیز به قصر شاه برد. سلطان با دیدن دُر به وعده اش عمل کرد و پسر به برکت احترام به پدرش از ثروت مندترین مردان روزگار شد. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 شیشه ذهنت را تمیز کن 🔹زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند. 🔸صبح روز بعد، هنگامی که داشتند صبحانه می‌خوردند از پشت پنجره زن همسایه را دیدند كه لباس‌هایی را شسته و روی بند پهن می‌کند. 🔹زن گفت: ببین! لباس‌ها را خوب نشسته است. شاید نمی‌داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی‌اش خوب نیست! 🔸شوهر ساکت ماند و چیزی نگفت. 🔹مدتی گذشت و هر بار که خانم همسایه لباس‌ها را پهن می‌کرد، این گفت‌وگوی تكراری اتفاق می‌افتاد و زن از بی‌سلیقه بودن زن همسایه می‌گفت. 🔸یک ماه بعد، زن جوان از دیدن لباس‌های شسته‌شده همسایه که خیلی تمیز به نظر می‌رسید، شگفت‌زده شد. 🔹به شوهرش گفت: نگاه کن! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس‌ها را بشوید. 🔸شوهر پاسخ داد: صبح زود بیدار شدم و پنجره‌های خانه‌مان را تمیز کردم! 💢 زندگی هم همین‌طور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. 🔹قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و اول شیشه ذهن خودمان را پاک کنیم و در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم. 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌 بزرگ‌ترین اشتباه آدم‌ها در رابطه‌هایشان 🔹شطرنج‌باز معروف در بازی شطرنج به یک آماتور باخت! 🔸همه تعجب کردند و علت را جویا شدند. 🔹او گفت: اصلاً در بازی با او نمی‌دانستم که آماتور است. با هر حرکتش دنبال نقشه‌ای که در سر داشت، بودم. 🔸گاهی بی‌خیال خود نقشه‌اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش‌بینی می‌کردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری می‌دیدم. تمرکز می‌کردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم. 🔹آن‌قدر در پی حرکت‌های او بودم که مهره‌های خودم را گم کردم. بعد که مات شدم فهمیدم حرکت‌های او از سر بی‌مهارتی بود! 🔸بازی را باختم اما درس بزرگی گرفتم؛ اینکه تمام حرکت‌ها از سر حیله نیست. آن‌قدر فریب دیده‌ایم و نقشه کشیده‌ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم می‌کنیم و می‌بازیم! 💢بزرگ‌ترین اشتباهی که ما آدم‌ها در رابطه‌هایمان می‌کنیم این است که نیمه می‌شنویم، یک‌چهارم می‌فهمیم، هیچی فکر نمی‌کنیم، و دو برابر واکنش نشان می‌دهیم. ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌ 💠 موسسه فرهنگی ققنوس https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7