شاید اولین سهم مسلمین مدینه از بیتالمال، در حکومت جدید سقیفه هیزم بود. گفتند که به قدر مصرف چند هفتهتان مقابل بیت نیمسوخته علی تپهای از هیزم هست. هرکس به قدر احتیاج اهل و عیالش کمی بردارد. گویی مقدر شده بود که آن شعله، بهجان تکتک خانههای نامرد مدینه بیفتد ...
📝《فاطمه خلیل زاد》
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ زهراجان! تقصیر دست بسته ی من شد حلال کن.....😭
از همه ی ذاکرین اهل بیت قبول باشه
و از همسرم که افتخار نوکری این آستان رو دارن.خوشا به سعادتتون🍀
#فاطمیه
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
شتر دیدی ندیدی
این بستر، نزدیک به پنجاه روز نزدیکترین موجود زمینی به من بوده. اما آرام آرام باید برچیده شود و من به لحظاتی فکر میکنم که در یوم الحساب علیه م گواهی میدهد، یومئذٍ تُحَدِّثُ أخبارُها.....لحظاتی که ناامیدی ها، دلتنگی ها، دلخوری ها و بدبینی هایم را گزارش می کند.
سعی کردم دَمَش را ببینم، گاهی دعاو مناجاتی رویش خواندم و استغفاری کردم. قول دادم با نرم کننده ی لباس بشویمش شاید کمی دلش نرم شود و گزارش خوب رد کند.
#روایت_های_یک_فعال_خانه_نشین
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
آن روز مهمان داشتم و در تکاپوی طبخ غذا و مرتب کردن خانه، حرف هایت را خوب گوش نکردم....گفتی: دخترم خیلی خودت را خسته نکن، برای مهمان هیچ چیز گواراتر از "روی گشاده و لبخند روی لب" نیست.
جایت خالی پدر... الان همه ی بندگان خدا را مهمان می بینم، مهمان های دنیا... رویم گشاده است و لبم خندان، به حرف هایت گوش میدهم. شاید حداقل در خواب هایم برگردی.😭😭
باصلوات و فاتحه یاد کنیم از درگذشتگانی که چشم شان به ماست.
#پنجشنبه_نوشت
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
همین طور که سفره ی یلدا پهن میشه یادی کنم از مجاهدان جنگ نرم، علی الخصوص عزیزانم در نورالهدی که امسال یلدا رو دور از خانواده و در سفر هستن. خداقوت رفقا قبول باشه❤️(میزبان محترم لطف کردن سانس امشب رو به گروه استراحت دادن. امیدوارم بچه ها بعداز سه اجرای دیروز و دو اجرای امروز، دورهمدیگه دلشون شاد باشه.)
الهی که همه ی رزمندگان و سربازان وطن در عافیت و صحت باشن.
#نورالهدی
#یلدا
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
ترک دارد
دلم
همچون انارِ آخرِ پاییز
همه شبهایِ دلتنگی
بدونِ تو
شبِ یلداست...
دی ماه از همان شب اول لبریز از یاد شهید ارباً اربای فرودگاه بغداد است😭😭😭
#حاج_قاسم
#یلدا
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
گفتیم حالا شب یلداست،😃
دور هم باشیم،😇
عکسی باشد و شعری و بگو بخندی... 😄
جایتان خالی،
غذا که با غرولند های زهرا و بهانه های گاه و بیگاه فاطمه، 😬 دو سه ساعتی طول کشید و دست اخر به خودم که امدم دیدم،
پیاز های خورشت سوخته و برنج هم قسمت بالایی اش زنده مانده و قسمت پایینی هم شفته شده،😐
قدرت خداااا،
در همان حین که یک دستم به نی نی لای لای بود یک دستم به ملاقه و یکی هم قرص له شده را از دست دختر بزرگم میگرفت، یکی هم ظرف ها را میشست،
درب به صدا درامد و مرد خانه با میوه و کیک رسید، 😃
بماند که دو تولد بدون کیک پشت سر گذاشته بودیم و خبری از کیک نبود، 😐
راسش را بخواهید کمی به یلدا خانم حسودیم شد😒
به ذوق کیک سرمه و رژ چپندر چاری کشیدم و میوه ها را شستم، 🤓
در بدو گرفتنِ عکس اول گلاب به رویتان،
پوشک اولی کثیف شد،
و قبل از عکس گرفتن دست به آب شدم، 😕
و در حین گرفتن عکس اولی و دومی،
پوشک دومی هم... ☹️
خلاصه حالا که عکس ها را میبینم،
همه شان کج و کوله درامده،
با چشم های بسته و دهان باز و درحال حرکت،
خواستم بگویم زندگی واقعی این است،
بنا نیست همیشه همه چیز سر جایش باشد،
گاهی همان عکس های کج و کوله ی واقعی زندگیمان خاطره ست و درسی برای بچه هایمان،
به خواهرم گفتم اگر عکس هایم بی عیب بود...
یقین بدان جایی در حق کسی کم گذاشته ام تا عکس هایم کامل و بی نقص باشد...
یلدایتان مبارک🌹
📝سمیه ترکی
#یلدا
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
وقتی همه چیز طبق پیش بینی و میلم پیش می رود، یک فاز "خواجه عبدالله انصاری" طوری برمیدارم و واقعا امر برایم مشتبه می شود که به حول و قوه ی الهی و صدالبته با مجاهدت ها و مبارزه با نفس هایم😎، الحمدلله دیگر ریشه ی رذایل و سیاهی ها را دارم میکَنم. اما.... امان از وقتی که اتفاقی خلاف پیش بینی و عمیقا مخالف میلم پیش بیاید... اووووف یک جوری "آن روی سگ"م بالا می آید که انگار نه انگار که این "هاپو" روی دیگر همان عارف واصل بالله است.
دوست دارم وقتی باد مخالف می وزد مچ نفسم را بگیرم و سرجایش بنشانم و بگویم: هیییییس!!!!! حالا خودت را شناختی؟ تو اینی؟
" ان النَّفس لامّارةٌ بالسوء الا ما رحم ربی.نفس بسیار به بدی ها امر میکند،مگر آنچه را پروردگارم رحم کند."
نفس جان! مواقعی که فاز خواجه عبدالله برمی داشتی، خدا رحم کرده بود وگرنه تکلیف تو معلوم است.اما از یک چیز می ترسم: وسط این مچ گیری وقتی آیه ی بالا را برای نفسم میخوانم باز فکر نکند خواجه عبدالله است؟!😫
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅من مست و خراب
تو باده ی ناب
✴️لحظاتی دلنشین از حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده شهید مسیحی آرمن آودیسیان ۹۶/۱۰/۱۳
#رهبری
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
اطرافیان گفتند یک نفس عمیق کشیدی و آسمانی شدی پدر. درست مثل بوییدن یک گل. اما من سخت بیم ناک این لحظه ام...
أبکی لِخروج نفسی
گریه میکنم برای بیرون رفتن جان از بدنم.
با صلوات و فاتحه یاد کنیم از درگذشتگانی که چشمشان به ماست.
#دعا_ابو_حمزه_ثمالی
#پنجشنبه_نوشت
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
شیر دختر بنیکلاب.
دختر پهلوان کلبی.
تنها دختر عرب که در کوچه و بازار، شمشیر به کمر حمایل میکرد و پوتین رزم میپوشید و بندها را سفت میکرد. سرش را بالا میگرفت و به پسران مدعی قبیله میگفت زکی!
شمشیرزنیاش به حدی جذاب و ماهرانه بود که به تنهایی میتواند سوژه صدقسمت the woman king باشد برای اکران نتفلیکس.
آوازه تیراندازی بانو تا روم و آتن رفته بود. در حد کریسکایل و عبدالرسول زرّین. واقعا رفته بود! گوش و دماغ ملخ در حال پرواز را از ده فرسخی روی هوا به هم میدوخت. واقعا دوخته بود!
یگانه اسب سوار ماهر بنیکلب و طوایف اطراف.
مغز متفکر هوشمند جنگهای میانقبیلهای عرب، در حد اتاقفکر پنتاگون و هاکریا.
نفر اول لیست top 10 arabian girls.
رد کننده خواستگاری پهلوانان یال و کوپالدار قبایل عرب.
غرّندهی بر فرستاده معاویه برای خواستگاری. دختری در آستانه تجردقطعی خودخواسته!
به وقتش اما، فاتح قلعه محکم قلب علی؛ علی فاتح خیبر. به وقتش، همسر سرور خلایق جهان. همسر علی.
اول مشقکننده و مربی رزم و شمشیرزنی به جناب عباس عزیز. شیرزن عباسزای عباسپرور.
مسیری را که امروز زن فمینیست موجچهارمی در واشنگتن و لوکزامبورگ در آرزوی طیکردنش است، او هزارسال پیش با آموزههای اسلام، در بیابانهای حجاز آسفالت کرده.
فاطمهکلابیه؛ حضرت امالبنین خودمان.
صاحب هزاروچهارصدساله «سفرههای امالبنین» زنان طایفه شیعه، از جبلعامل تا خراسان.
الگوی بیبدیل مادرشهید های جبهه مقاومت از خوزستان تا کرانه باختری.
یگانه حاجتدهنده فقهای شیعه در قعر مشکلات لاینحل علمی و اجتهادی.
ذکر روی بازوبند دختران تیرانداز المپیکی.
با هزاران عنوان افتخاری دیگر و مدالهای طلایی روی سینه. چه چیزی او را در تاریخ ماندگار کرد؟ نه شمشیر و کمان و خنجر؛ و نه عنان اسبعربی. با همه این جلال و جبروت، او خودش را کنیز بچههای فاطمه کرد. زنی که چشم تمام اشراف اصیل عرب به دنبال تصاحب او و نشاندنش بر محملهای طلاکوب و زینتبسته بود، نوکر تماموقت بچههای فاطمه شد و با افتخار گفت خودم و چهار شیرمردِ زاییدهام فدای یک لبخند نوههای پیغمبر. و راز ماندگاری در بطن تاریخ را اینگونه فاش کرد و ماند و ماند و خواهد ماند!
پایندهباد سلطنت بیزوال تو.
📝فاطمه خلیل زاد
#ام_البنین
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جملاتی که برای مقدمه به شعرا اضافه میکنه برام جالبه.😊😍
#میلاد_حضرت_زهرا
#شعر_خوانی_پسرم_محمد_حسن
#روز_مادر
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
این روزها تصمیم گرفتم کمتراز قبل گوشی دست بگیرم، گروه ها و کانال ها رو سبک کردم و اغلب تنها به بهانه ی مونولوگ سمت گوشی میرم.
این اتفاق بیشتر از سبک شدن فضای " ایتا" منجر به احساس سبکی در خودم شده. حس میکنم چیزی در حدود چهارکیلو و صدو پنجاه گرم وزن دارم😄😄 یه وضع عجیب و غریبی. انگار روی پلوتون زندگی میکنم با جاذبه ی۰/۰۶ جاذبه ی زمین.
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
خاک را خونِ شهید «تربت» میکند
وَرنَه همان پستترین چیزِ جهان است!
کویر بیآب را خونِ شهید «کربلا» میکند
ورنه همان غاضریه داغ قلمرو وحوش است.
قبرستان شهر را، خونِ شهید «گلـزار» میکند
ورنه همان خوفگاه متروکه است!
منطقه جنگی را خونِ شهید «میعادگاه راهیان نور» میکند
ورنه مشتی پارهآهن و تانک اوراقی است
فرودگاه بغداد را خون شهید «زیارتگاه عشاق» میکند
ورنه همان محل پرش و نشست طیارات است
و خون را؛ خون نجس را؛
محبت حسین «خون شهید» میکند!
قرابت با حسین نه تنها تو را مبارک میکند
بلکه هرآنچه را که زین پس، ربط و تماسی با تو داشته باشد، مبارک خواهد ساخت.
او عدد پشت تمام صفرهای بیارزش عالم است.
او ارزشدهنده به تمام هستی است!
📝یکی از مخاطبین مونولوگ
#حاج_قاسم
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
🔹زمین قائم به کوه هاست، والجبال اوتادا...و تو حاج قاسم در حافظه ی دماوند، از افسانه های رستم که بگذریم، باصلابت ترین یل این سرزمین کهنی.المومن کالجبل الراسخ.
🔹🔹چرخش کره ی زمین به دستان قلم شده ی ابالفضل بود و پس از او زمین دست به دست شد تا رسید به دستان تو .وقتی دستت جداشد، زمین در فرودگاه بغداد "کاسه ی چه کنم چه کنم" به دست گرفته بود و ندبه میکرد برایت: تا کجا مادر گیتی چوتو فرزند بزاید.
🔹🔹🔹امروز با پریشانی حساب کتاب میکردم که چه بلایی باید سرِ چرخش کرات بیاوریم، تا کره ی زمین برعکس بچرخد، شااااید برگردیم به سیزده دی ماه ۹۸....
رسیده بودم به استاتیک که چهره ی آرام و مطمئن حضرت آقا درست وسط صفحات کتاب نقش بست، فرمول ها انگار به صدا درامده بودند:
"حاج قاسم هم شجاع بود، هم باتدبیر.... ما امروز در کشور مردان شجاع و با تدبیر کم نداریم!*"
☀️همین قدر امیدوار کننده، همین قدر تکلیف روشن کن،همین قدر" مرثیه جای خود، حماسه جای خود" و....
*فرمایشات رهبری در سالگرد شهادت حاج قاسم، سال ۹۹
#حاج_قاسم
#پادکست_تئاتر_صاحبه
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
شام خوراک داشتیم.
آبکی شده بود.
زیرچشمی می پاییدمت.
اول از همه برای خودت کشیدی.
ملاقه را از همان آبکی های سطح قابلمه پرکردی.
بعد برای پر کردن کاسه های ما و پدر،ملاقه را میکشیدی ته قابلمه تااز جای پرملات خوراک نصیبمان شود.
رفتی آبلیمو بیاوری
قاشق چرخاندم توی کاسه ات
تمام آب اضافی غذا را کشیده بودی برای خودت تا ما یک خوراک لذیذ بخوریم.
هروقت می خواستیم پسته بخوریم میگفتی:تازه مسواک زدم مامان جان.
میوه های نوبرانه را دوست نداشتی.
از هرچه ما دوست داشتیم گذشتی و میگفتی: مامان جان باور کن دوست ندارم،شما بخورین.
***********************************
مامان جان! پنجشنبه ست،بوی حلوایی که پختم تا مجتمع بغلی رسیده. با همان دستور مادر بزرگ درست کردم.حلوا که دوست داشتی عزیزدلم😭😭😭😭
📝مژده سعادت
مخاطب مونولوگ
🔅با صلوات و فاتحه یاد کنیم از درگذشتگانی که چشمشان به ماست، و این هفته به خصوص شهدای کرمان😭 که چشم ما به عنایت آن هاست.
#پنجشنبه_نوشت
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت میخوام به دشمن یه چیزی بگم اما لازمه که نارنجکم تو دستم باشه☺️😍
#شعر_خوانی_پسرم_محمد_حسن
#کرمان
#انتقام
#حاج_قاسم
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
"یوم الانتقام" را از گوشی همراهم پخش میکنم تا پسرک را برای مدرسه بیدار کنم.
چشم هایش را باز میکند.
قبل از " سلام مامان صبح بخیر" توی رختخواب همراه ابوذر روحی دم میگیرد:
"من تهرانی و احمدی روشنم."
دلم قنج میرود.
ارده شیره را بااکراه و به حرمت من که صدبار گفته ام خیلی قوت دارد و غذای پهلوان هاست می خورد.
کوله پشتی را روی کتف های کودکانه اش می اندازد و میگوید:
"مامان بعداز ظهر که بیام قصه ی "زال و رودابه " را برای خاله جونی می نویسم و هدیه می دهم. آخه طفلکی از نقاشی ها بدقیافه ترین دیو گیرش آمد، اکوان دیو ."
میخندم. میگویم حالا برو، دیرت می شود.
توی راه پله ها برمی گردد:
مامان ولی بهترینشان همان "دیو سفید" بود که خودت خریدی ازم. دیگه واقعنی خداحافط.😊
✅حرفم با دشمن است که سر قضایای ززا کمی از هوشش تعریف کردیم که نقشه ی حساب شده ای کشیده بود. اما این بار...... مرد ناحسابی برای این بچه ها "بمب گذاری" کردی ؟؟؟؟ این ها شاهنامه را نقاشی می کنند و توی هیئت هفتگی خانوادگی به خاله و عمه شان می فروشند، کاردستی شان تابوت شهید است. ماکت سنگ قبر حاج قاسم را با کاغذ درست می کنند می دهند به ما که بگذاریم توی سجاده. کمی فکرکنی می فهمی این بار بدجور به کاهدان زده ای!!
#پاسخ_سخت
#کرمان
#حاج_قاسم
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
امشب تاتی تاتی رفتم حرم 😍😍
این دوران بیماری و خانه نشینی یک دید جدید از زندگی بهم داده. مشکلاتی که قبلا به نظرم هر انسانی رو می تونست از پا دراره، الان درنظرم بسیار کوچیکن.
هر مشکلی رو تصور می کنم باخودم می گم در عوض شبانه روز توی بستر بیماری که نیستم، حل میشه ان شاءالله😍😊( گرچه هنوز تا بهبودی کامل فاصله دارم.)
به نیابت از شهدای کرمان و همه ی اعضای کانال زیارت کردم. قبولتون باشه❤️
✨اللهم و رضاک و الدّار الاخره
✨✨اللهم انی اسئلک أَن تَختم لی بالسعاده
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor
صدای اذان می آید،
کی ظهر شد و زمان چطور گذشت نمیدانم،
فرصتی گیر میاورم و وضو میگیرم،
فاطمه اب میخواهد تا وضو بگیرد،
میدهم،
از میان اسباب بازی ها جایی باز میکنم،
برای خودم و فاطمه مهر میگذارم،
باید تا زهرا کمی آرام است قامت ببندم،
الله اکبر،
فاطمه میرود و چادرش را می آورد،
گریه میکند که برایم بپوشان،
باید قبل از نماز چادرش را میپوشیدم،
آنقدر هول بودم تا زهرا ساکت است نماز بخوانم یادم رفت...
گرچه در بین نماز هم چندین بار چادرش را درمی آورد و دوباره گریه میکند تا براش بپوشم،
دوباره بهانه میگیرد واین بار گیره ی چادرم را میخواهد،
گیره را به چادرش میزنم و چادرم را با دست میگیرم...
پشت سرم هم صدایم میکند،
ناخوداگاه جوابش را میدهم...
نمازم باطل میشود،
استغفرللهی میگویم و دوباره قامت میبندم...
با اینکه مهر براش گذاشته ام جای سجده ام مینشیند و روی مهرم سجده میکند،
کمی جا به جایش میکنم تا مهر را پیدا کنم و به سجده بروم،
صدای گریه اش بلند میشود،
از گریه ی او زهرا هم به گریه می افتد،
تا اخر با وجود صدای گریه ی هر دو از نمازم چیزی نمیفهمم...
بعد از نماز با خودم میگویم این چه نمازی بود که خواندی...؟!
با خودم تکرار میکنم...
جهاد فرزند آوری...
جهاد فرزند آوری...
در بیانات آقا جستجو میکنم...
«فرزندآوری یکی از مهم ترین مجاهدت های زنان و وظایف آنان است؛ چون فرزندآوری در حقیقت هنر زن است؛ اوست که زحماتش را تحمل می کند، اوست که خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است.
صبرش را به آن ها داده، احساساتش را به آن ها داده است. اگر چنانچه ما این ها را در جامعه به دست فراموشی نسپریم؛ آن وقت پیشرفت خواهیم کرد. (بیانات در دیدار جمعی از مداحان،۱۳۹۲/۲/۱)
آری گاهی در میدان جنگ باید دوان دوان نماز بخوانی،
گاهی با لباس خونی...
گاهی نشسته...
گاهی...
📝سمیه ترکی
#فزرند_آوری
#مونولوگ
https://eitaa.com/physicist_actor