eitaa logo
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
104 دنبال‌کننده
472 عکس
38 ویدیو
0 فایل
ناشناس: https://daigo.ir/secret/61740839862 ناشناس دوم اگه دایگو نیاورد: https://harfeto.timefriend.net/17647742862820
مشاهده در ایتا
دانلود
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
واه واه بذار فکر کنم ببینم تسنیم راجب الهه چی گفته بود؟😔🎀
داداش چقد دقیق *اینکه ماه تولد تو و تسنیم و من تو یه فال هست💀 **برای بار صدم به استرولوژی ایمان آوردم
🌟⋆.˚༄ 𝘄𝗵𝗮𝘁 𝗶𝘀 𝘀𝗶𝗴𝗻𝗶𝗳𝗶𝗰𝗮𝗻𝘁 𝘀𝗼𝗼𝗻 تورس. لئو. اسکورپیو. آکواریس تو نمی‌تونی از چیزی که باعث تصمیم‌های عجولانه‌ت میشه فرار کنی. هرچی بیشتر دنبال ناشناخته‌ها بری، واقعیت برمیگردونتت سر جات. این پیامدها میمونن تا وقتی که معنی واقعیشو بپذیری. تو هی خودتو توی این شرایط میذاری چون حس می‌کنی باید ثابت کنی “حرفت” درسته تا دیده بشی. اینم بیشتر به خاطر زخم‌ها یا تجربه‌های گذشته‌ست که باعث شده فکر کنی همیشه باید مسئولیت پذیر باشی… ولی حتی وقتی این کارو می‌کنی، باز هم دلت آروم نمیگیره. گاهی حس میکنی قربانی وجود یکی دیگه‌ای و انگار زیادی مقاومی در برابر چیزی که باید حواست بهش باشه. اما این یه تله‌ست، چون اونایی که باعث میشن خودتو کمتر حس کنی، درواقع خودشون دارن به خودشون آسیب میزنن. همه‌چی برات پررنگ به نظر میاد چون مرکز رفتارت همینه، مدام بهت میگه آگاه باش. ولی تو بیشتر دنبال چیزی هستی که بهش امید داری، نه حقیقتی که می‌تونه به نفعت باشه، حتی اگه سخت باشه بپذیریش. مشکل اصلی این نیست که واقعیت چیه، مشکل اینه که باید تغییر رو بپذیری. چون اگه هی دنبال توقعاتی باشی که فکر می‌کردی خوشحالت میکنه، تهش می‌بینی فقط سعی کردی مورد تایید بقیه باشی، درحالیکه آخرش انتخابت نکردن. باید همه‌چی رو دوباره مرور کنی، چون هرچی بیشتر تو همون موقعیتی بمونی که یه روز “انتخابت نکردن”، بیشتر ی‌فهمی که فقط به خاطر راحتی اونجایی، نه از روی نیت واقعی خودت. این بار یه قدم به جلو بردار و قشقرق و هرج‌ومرجی که همیشه خلا‌ت رو پر می‌کنه، بذار کنار. اولویتت باید “زنده موندن” باشه. تو به خودت ثابت کردی میتونی روی پای خودت وایسی، بدون نیاز به کسی. “رها کردن” خودخواهی نیست، اولین انتخابته برای آرامش.
امسال من میمیرم
مطمئن باشید
*گزینه دوم: تيمارستان
🌟⋆.˚༄ 𝘄𝗵𝗮𝘁 𝗶𝘀 𝘀𝗶𝗴𝗻𝗶𝗳𝗶𝗰𝗮𝗻𝘁 𝘀𝗼𝗼𝗻 جمنای. ویرگو. سجتریس. پایسیز تو و کسی که همیشه یه گوشه‌ی ذهنت هست، یه جورایی گیر کردین… چون هردوتاتون داری از چیزی فرار می‌کنین که باعث میشه دوباره همون مشکل تکرار بشه این فاصله بینتون فقط باعث میشه ترس‌هاتون بیشتر بشه، چه ترس از تنها موندن باشه چه حس کافی نبودن. هردوتون هی عقب میکشین و میرید سمت آدمای دیگه چون نمیخواین ثابت کنین که ارزشمندین ولی همین کار باعث شده یه جور دلخوری و ناراحتی جمع بشه و آخرش به خشم تبدیل بشه. تو میدونی از اول این مسیر اشتباه بوده، اونم میدونه چیکار باید میکردین که اینجوری نشه. اما به‌جای اینکه حقیقت رو دنبال کنین، بیشتر دنبال نظر و تأثیر بقیه رفتین. بینتون عشق هست ، ولی زخم‌های قدیمی باعث شده نتونین درست به هم وصل بشین. تنها راهش اینه که پیامدش رو قبول کنین، چون ادامه پیدا میکنه تا وقتی یکیتون مجبور بشه یه چیزی رو قربانی کنه. هردوتون میدونین چی میتونین از این رابطه به دست بیارین، فقط گذاشتین منفی‌ها غالب بشن. همه‌چی بینتون یا خیلی داغه یا خیلی سرد، واسه همین بیشتر دنبال خواسته‌هاتون میرید تا اینکه واقعا به احساستون برای همدیگه توجه کنین. این باعث شده به سکوت همدیگه اعتیاد پیدا کنین، درحالی‌که نتیجه‌ش فقط سمی شدن رابطه‌ست. آخرش باید قبول کنین که هردوتون مقصرین. توی دلتون میدونین که هی دارین همدیگه رو توی آدمای دیگه پیدا میکنین، ولی فقط یه راهِ موقتیه. به زودی یه مکالمه بینتون اتفاق میفته، حتی قبل از اینکه بخواین ولش کنین… چون این ناآگاهی و کشش نمیذاره همدیگه رو رها کنین. سخته، ولی این همون چیزیه که هردوتون انتخاب کردین و باعث میشه بالاخره با احساسات واقعیتون روبه‌رو بشین.
هدایت شده از شماره "۱"
خواستم بالا برم، از این دنیا به جایی والا برم اما زیبایی دنیا کورم کرد، اسیر و از آنجا دورم کرد ماندم در این دنیا به زور تا زمانی که فرا خواندند، من را به گور