آمد از قلب حرم ماه منور شده ای
کعبه ی با نفس عشق معطر شده ای
عاشقی واله و حیران حسین ابن علی
سوره ی کوثر قرآن حسین ابن علی
سیزده ساله ای از سلسه ی آل الله
دست پرورده ی دامان ابا عبدالله
چقدر سیرت نیکوی حسن را دارد
این پسر کیست چرا بوی حسن را دارد ؟
زده بر حرز علی جان مدد خود ، گرهی
پهلوان است و نپوشیده به پیکر زرهی
آمده نذر کند دست و سر و جانش را
تا که آرام کند جان پریشانش را
یاعلی گفت و خودش را به دل قوم رساند
رجزی خواند و دل لشکریان را لرزاند
گفت این مرد که تنها شده بابای من است
همه ی دین من است و همه دنیای من است
داده آغوش همین مرد سر و سامانم
پای تنهایی او تا یم خون می مانم
من همان زاده ی آن حضرت ضرب الاجلم
قاسم بن الحسنم وارث شیر جملم
پدرم گفته که جان تو به قربان حسین
پدرم بود خودش بی سر و سامان حسین
تا که نام از حسن آورد نفس بند آمد
بانگ تکبیر هم از عرش خداوند آمد
شیر مرد است و پی فتح و فتوح آمده است
لشکر از طرز نبردش به ستوه آمده است
از دم تیغ گذر داد حرامی ها را
یک به یک زد به زمین ازرق شامی ها را
دشمن از میسره تا میمنه حیران شده است
در دل معرکه او یک تنه طوفان شده است
ذکر یافاطمه میداد فقط نیرویش
نیست مردی که شود یک تنه رو در رویش
ناگهان فوج کماندار هدف را دیدند
شیر بی واهمه ی بیشه ی تَف را دیدند
آسمان تار شد از بارش بی وقفه ی تیر
دشت خونبار شد از بارش بی وقفه ی تیر
دوره کردند تنش را و سرش ریخته اند
جای سردار جمل بر پسرش ریخته اند
در دل معرکه اوقات دگرگون شده است
قمر فاطمه در هاله ای از خون شده است
با لبی تشنه، تنی خسته وصد چاک افتاد
کوچه تکرار شد و فاطمه بر خاک افتاد
سنگهایی که پیاپی به سر او میخورد
نیزه با نیت مسمار به پهلو میخورد
هرکسی سمت تنش نیزه ای انداخته است
سم مرکب به روی سینه ی او تاخته است
پیکر بی رمقش در دل لشکر تنهاست
میکشد پا به روی خاک و دمش یا زهراست
روی خاک است و به ندرت نفسی می آید
زده ام فالی و فریادرسی می آید
در دل گرد و غبار آمده از راه حسین
گریه در گریه از این ماتم جانکاه حسین ...
کرد او را بغل اما ، ز بغل میریزد
دارد از گوشه ی لبهاش عسل میریزد
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
خورشید تب دارد
روز رباب از اشک اصغر رنگ شب دارد
در بین آغوشش
ارباب عالم شیرخواری جان به لب دارد
یک کودک تشنه
کَز فرط شیرینی رُخش رنگ رطب دارد
چیزی نمی خواهد
طفلی که تنها قطره ی آبی طلب دارد
از شرم ششماهه
مانده عمو در علقمه، بس که ادب دارد
دارد کنار رود
از تشنگی جان می دهد اصغر، عجب دارد
بغض علی دارند
این قوم اگر با شیرخواری هم غضب دارد
با طفل میجنگند
کودک کشی شان ریشه در جهل عرب دارد
هرچند او طفل است
اما همین کافیست از حیدر نصب دارد
او یادمان داده
طفلی که در کرب و بلایش امتحان داده
او مرده بود اما...
هل من معین شاه، اصغر را توان داده
این گریه و زاری
باشد زبانی که خدا به بی زبان داده
در اصل با گریه
بر موذنه جای علی اکبر اذان داده
با دست بی جانش
تنهاییه ارباب عالم را نشان داده
ای حرمله بس کن
لعنت به دستی که به دستانت کمان داده
تیری زدی اما...
تیری که عباس دلاور را تکان داده
تیر تو سنگین بود
با دیدن آن کودک ششماهه جان داده
تیرت سه سر را زد
بابا، رباب، اصغر ، سه جان توامان داده
ارباب حیران است
آخر کمی نگذشته که تازه جوان داده
خون گلویش را
ارباب با گریه به دست آسمان داده
حلقوم پاشیده
خون میچکد از گوشه ی لبهای خشکیده
وای از دل مادر
آن لحظه ای که حنجر پاشیده را دیده
سر از بدن افتاد...
خیلی رباب از دیدن این صحنه ترسیده
حالا رباب است و
کابوس شبهایی که با چشمان خود دیده
سیراب شد یا نه؟
از شرم مولایش سوالش را نپرسیده
اما جوابش را
از خنده های حرمله در دشت فهمیده
هنگام غارت شد
جسم علی را یک نفر از خاک دزدیده
سر را به نی جا کرد
خورشید شش ماهه به روی نیزه تابیده
لالا علی اصغر
حالا سرت بر نیزه ها آرام خوابیده
#حسین_محسنات
محرم ۱۴۴۵
تیر ماه ۱۴۰۲
@pileyeparvaz
رفتی و غم های عالم بر سرم آوار شدم
زانوانم بی رمق شد چشمهایم تار شد
رفتی و من هم به دنبالت زمین خوردم ، زمین ...
زیر پاهای من ِ دل خسته ناهموار شد
کوهی از ماتم به روی شانه هایم جا گرفت
رفتی و بابای پیرت از جهان بیزار شد
عمه ها در بین خیمه مو پریشان می کنند
حال اهل خیمه هنگام وداعت زار شد
جسم تو از عالم ناسوت سیرابی نخواست
روحت از سیرابی لاهوت برخوردار شد
دست پیغمبر به دستت جام کوثر می دهد
بعثت ختم رسل در کربلا تکرار شد
من به قربان صدایت ای اذان گوی حرم
آن نماز بی ریایت ای اذان گوی حرم
آسمان مبهوت آن سیمای مهتابی توست
عرش حق لبریز از شوق شرفیابی توست
قدسیان خلد برین را ریسه بندان کرده اند
چشم در راه تو و فرمان اربابی توست
شوق پروازت مرا از خویش بی خود کرده است
زندگی شرمنده ی این حجم بی تابی توست
گام بر میداری و معراج می آید پدید
یک قدم برداشتی پایت به او ادنی رسید
این طرف تکرار بعثت آن طرف انکارهاست
در دل این قوم بهر کشتنت اصرارهاست
کاش میمردم نمی دیدم میان خاک و خون
گوهر نایاب من در دست بی مقدار هاست
لحظه ای تاخیر کردم . ارباً اربا کردنت
فاصله بین من و تو دشتی از نیزارهاست
پیکرت از هر طرف دارد دریده میشود
چون غزالی که اسیر گله ی کفتارهاست
چشمهایت لاله گون ، روی لبانت لخته خون
روی پهلوی تو جای سرخی مسمارهاست
کربلا را یک تنه کردی مدینه یا علی
پیکرت انگار ما بین در و دیوارهاست
پاره پاره اکبرم ، پاره جگر کردی مرا
تکه های پیکرت بازیچه منقارهاست
ناله از دل میکشم بالا سر جسمت ببین
گریه های من دلیل خنده ی بدکارهاست
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
بر خاک بودی و تنت آغشته در نیزه
شمشیر بود و سنگ بود و تیر و سر نیزه
میخورد بر پیشانیِ تو سنگ پشت سنگ
میشد فرو در پیکر تو نیزه در نیزه
آمد سنان و خیره شد در چشم پرخونت
تو بیشتر پا میزدی، او بیشتر نیزه
دیگر بس است از این تن بی جان چه میخواهی
ای خیره سر، ای خیره سر ، ای خیره سر،.. نیزه
آن دم که پاره پاره در گودال افتادی
عالم به تو تکیه زد و تو تکیه بر نیزه
زینب به روی تل تو را می دید و هی میگفت
آرام تر ای تیرها ، آرام تر نیزه ....
#حسین_محسنات
محرم ۱۴۴۵
تیر ماه ۱۴۰۲
@pileyeparvaz
اذان رسیده و رگهای حنجرت بر نی
چه محشری شده الله اکبرت بر نی
غروب شد و عروج نماز سرخت را
قیام بسته تمامیه لشکرت بر نی
غروب شد و خیام حرم در آتش سوخت
و خیره ماند دو چشمان خواهرت بر نی
درست لحظه ی غارت سری ز نی افتاد
نداشت طاقت دیدن برادرت بر نی
چقدر فاصله افتاده بین اعضایت
تنت به زیر سُم مرکب و سرت بر نی
غروب شد و هنوزم رباب بی تاب است
ولی به خواب فرو رفته اصغرت بر نی
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
جهان برای سری روی نیزه لک میزد
و صبر آدمیان را خدا محک میزد
سری که بر سر نیزه نشسته بود اما
عروج حنجر آن پله تا فلک میزد
سری که برق نگاهش ، کمان ابرویش
چه خوب تیر یقین را به قلب شک میزد
هجوم باد خزان وحشیانه، سلسه وار
خراش بر پر بی جان شاپرک میزد
درون چشم تری داشت موجی از سیلی
به زخم کهنه ی این کاروان نمک میزد
نگاه هرزه ی ابلیس های بی غیرت
به جسم نازک حوریه ناخنک می زد
ولی چگونه بگویم شده است بی معجر
زنی که عصمت او طعنه بر ملک می زد
زنی که با تن زخمی و روح زهرایش
برای کرب و بلا طرحی از فدک میزد
کتک نخورد عقیله که دم به دم زینب
به چوب خطبه ی خود فتنه را کتک میزد
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
هرجا که گام محکم او پا گذاشته
پا جای پای حیدر و زهرا گذاشته
او عاشق است و پیچ و خم راه عشق را
با سر دویده و همه را جا گذاشته
این کیست این شِگَرف که در اوج ماتمش
پرچم بلند کرده و غم را گذاشته
یک لحظه هم نکرد شکایت ز داغها
این داغ را به قلب بلایا گذاشته
زینب حریف فوج سپاه است از این جهت
او را حسین یک تنه تنها گذاشته
تصویر چشمهاش بجز "ما رَاَیت" نیست
چشمی که پا به عالم معنا گذاشته
تا روز حشر جلوه ی ایثار و عشق را
زینب برای ما به تماشا گذاشته
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
قلبی که در دنیا فرو رفته
هر لحظه ای یک سمت و سو رفته
چون مومنی که با حضور قلب
سمت نماز بی وضو رفته
دارد به خود مشغول می سازد
ما را زمین رنگ و رو رفته
دیگر کجا در فکر پروازیم
از جمع ما این آرزو رفته
روی سیاهی مانده و شرمی
دیریست از ما آبرو رفته
ما یوسفی گم گشته داریم و
از ما توان جستجو رفته
این صبح جمعه وعده ی ما بود
دیر آمدیم و باز او رفته ...
۲۹ ذی الحجه ۱۴۴۴
۲۷ تیر ۱۴۰۲
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
جهان محو تماشای قیام اربعینی هاست
نجف تا کربلا عرش معلای زمینی هاست
نجف تا کربلا ، تعریف راه عاشقی این است
عبای سبز عاشق انتهای راه خونین است
نجف تا کربلا یعنی برای جنگ قبراقیم
ولی فرمان دهد بهر شهادت سخت مشتاقیم
نجف تا کربلا یعنی بشر دنبال مقصود است
جهان چشم انتظار رویت مهدی موعود است
در این جاده نشانی از شکوه برج و بارو نیست
و این یعنی زمین لبریز از شوق دگرگونیست
همه با هر نژادی خادم سلطان خوبانند
نجف تا کربلا مستضعف و اشراف یکسانند
در این راهی که ایرانی برادر با عراقی هاست
کجا دلها اسیر مرزبندی های بی معناست
همه مانند هم ، پای پیاده ، روزها شب ها
توانی تازه میبخشد به زائر چای موکب ها
تمام خلق در این جاده حسی مشترک دارند
به روی لب دم یا لیتنا کنا معک دارند
در اینجا میشود تنهایی و احساسِ غربت ، گم
میان داد و فریاد ،هَلهِ بیکم ... هَلهِ بیکم
چه زیبا لحظه لحظه جان تشنه میشود سیراب
به لطف سادگیه بی ریایه مشک های آب
در اینجا بیت الاحزان جماعت کنج تنهایست
هزاران گریه مخفی در علمداری و سقاییست
هزاران گریه مخفی در لب خندان دخترهاست
هزاران گریه مخفی در نگاه پشت معجرهاست
برای خوردن نانی هزاران بار خواهش هست
در این جاده برای پیکر خسته نوازش هست
در اینجا از کسی جز حضرت ارباب نامی نیست
در اینجا خارجی می آید و بی احترامی نیست
به آن اندازه که فرق میان اوست با زینب
نجف تا کربلا میگوید عاشق آه یا زینب
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ_اربعین
قلبی که دنیا دوست شد ،دنیا ندارد
دنیا ندارد هر کسی مولا ندارد
در جای دیگر عبد شاهانی حقیر است
آنکه نشان نوکریت را ندارد
فرقی میان قلب عاشق با حرم نیست
دل جز برای دلبر خود جا ندارد
من با سلامی بر تو ، هرشب کربلایم
عمریست که پای دلم ویزا ندارد
چیزی از آن دنیا نمیدانم ولی این...
... دنیا برای کربلا همتا ندارد
در کربلا حتی گنه کاران عزیزند
این ویژگی را جنت الماوی ندارد
فهمیده ام از چای سرخ آن عراقی
مستی چای روضه را صهبا ندارد
در اربعین دیدم شکوه زائرانت
کم از شکوه محشر کبری ندارد
در راه درد آبله از یاد من رفت
دیدیم می آید زائری که پا ندارد ...
شعر و دکلمه : #حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
#غزه_مقتدر_مظلوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
در آسمان نشان تو میجویم
جایت درون قلب زمین پیداست
حال جهان بدون تو ناجور است
خورشید بی طلوع تو نازیباست
ای شور و حال اشک سحر خیزان
ای چشمه های شام و سحر جوشان
ای ابر خسته دل بکن از باران
شرمنده ی دو چشم ترت دریاست
غرقیم در سیاست روباهی
کابوسهای خواب سحرگاهی
از این زمین مرده چه میخواهی
اینجا سلوک عشق چه بی معناست
بیزارم از علوم مثلث ها
از آسمان تیره ی کرکس ها
از چهره ی نفاق مقدس ها
از مردمی که منطقشان دعواست
برگرد ای قرار زمین برگرد
رحمی به روزگار زمین برگرد
وارونه شد مدار زمین برگرد
دنیای پست، بی تو عجب دنیاست
دنیا اگرچه مقتل جلادیست
جولانگه تفکر الحادیست
اما هنوز اسوه ی آزادیست
سروی که ایستاده ولی تنهاست
تا کی هراس پر زدن از زندان
ترس از هجوم فوج کمین گیران
باشد زمین برای زمین گیران
پرواز اشتراک کبوتر هاست
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز خانه ها همه بوی طعام می آید
ولی به جان پدر من گرسنه خوابیدم
بابا نبودی ببینی ....
#یا_رقیه 😔😭
#غزه_کربلاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غزه_نسل_کشی
یک عمر برای روضه ها باریدم
امروز به چشم خویش غم را دیدم
در غزه به پاست کربلایی دیگر
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
ای اسرائیل از چه سرگردانی
حَقّٰا که فقط حریف این طفلانی
رویای شهادت است خواب شب ما
ما را ز سر بریده می ترسانی
بس مرز میان کفر و دین باریک است
باروت جهان منتظر تحریک است
هرقدر شما ز صبح فردا دورید
هر لحظه طلوع شیعیان نزدیک است
از موذنه ها بانگ اذان می آید
هر لحظه نشان پشت نشان می آید
امروز اگر اراده ها برخیزند
فرداست که صاحب الزمان می آید
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
شهادت میدهم چیزی ز دینداری نمی دانم
سراپا غرق تردیدم، من آیا یک مسلمانم ؟
مسلمان نیست هرکس بی خبر باشد ز هم کیشش
حدیثی خوانده ام اینگونه سرگردان و حیرانم
دلم از آه مظلومی نمی سوزد ، نمی لرزد
خدایا تازه فهمیدم، پر از جهل است ایمانم
من آنم که نمی بینم زبیر و طلحه ی خود را
ولی در ادعایم بوذر و عمار و سلمانم
گهی هستم ز هرچه انقلابی انقلابی تر
و گاهی فتنه ای می سازم و بعدش پشیمانم
نکرده این نماز روبروی کعبه آبادم
نکرده مسجد الاقصی ویران گشته ویرانم
شده هر روز این دنیا غروب سرخ عاشورا
ولی من روضه را تنها برای گریه می خوانم
رسیده ناله ی هل من معین مهدی زهرا
ولی من در هوای ملک ری سر در گریبانم
کویرم خشک و بی پایان, اسیر فصل یخبندان
نشد این گریه ها باران , بر این جان بیابانم
منم آن شاخه ی زردی که این دوران نامردی
نیاورده کمی دردی به این اعضای انسانم
به چشم خویش میبینم به خاک و خون کشیدن را
سحر می سوزم و افطار عبد سفره ی نانم
نگاه من نمی بیند مسلمان فلسطین را
مسلمانم ولی محصور در عنوان ایرانم
مکرر امت اسلام واحد را نشان می داد
مکرر سوخت ، من شرمنده ی پیر جمارانم
چه زیبا گفت از مرگ یهود و موج بیداری
همان موج خروشانی که من یک قطره از آنم
شده عالم پر از فریاد و طغیان کرده استبداد
چرا در این همه غوغا سکوت افتاده در جانم
جهان در پیچ تاریخیست, من در پیچ گمراهی
نمی دانم که با حقم و یا در حزب شیطانم
گهی تند و گهی آهسته ام اما خدا داند
اگر سید علی فرمان دهد مانند طوفانم
خدا گفته است حجم با برائت میشود کامل
کمال دین خود را لعن اسرائیل می دانم
اگرچه دیر می گویم، پر از تکبیر می گویم
منم سرباز و امروز است خاک غزه میدانم
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
#غزه
#منتقم
وقت گل کردن خون شهدا نزدیک است
سوره ی فتح بخوان بیت خدا نزدیک است
قبله تا قبله قدم ها همگی معراجند
سعی بسیار نمائید ، صفا نزدیک است
باز خون در رگ اسلام بجوش آمده است
وقت جنگ است بیا خیبر ما نزدیک است
غزه امروز دگر دوزخ صهیون شده است
ای شیاطین زمان روز فنا نزدیک است
تیغ بردار که اسلام سپر میخواهد
گوش کن صوت اذان است،صدا نزدیک است
(بانگ هیهات حسینیست رسیدست از راه
هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله)
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
#جهان_معکوس
همان روزی که دنیا رخت عریانی تنت میکرد
خودم دیدم که زنجیر رهایی گردنت میکرد
نفهمیدی که عصیانت ، عبادت کرد دنیا را
نفهمیدی که در جان خدا اهریمنت میکرد
نمی دیدی دمادم جلوه ی پنهان او پیداست
شدی شمعی که تاریکیِّ مطلق روشنت میکرد
تو دلبستی به این دنیا ، به شادی های غمگینش
و آئینه در آئینه شکستن ، نشکنت میکرد
در این دنیا همه دارند انواع نداری را
به هر منزل که رفتم فقر، آنجا سلطنت میکرد
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
اگرچه خلقت دنیا فقط برای تو بود
ولی ز بدو تولد بهشت جای تو بود
تویی که بنده ترین بنده ی خدا بودی
تویی که مَست مناجات تو خدای تو بود
تویی که خشم تو آشوب کبریایی داشت
و هم رضای خداوند در رضای تو بود
سجود خاک و هو هوی باد، نغمه ی آب
و ربنای سحر ، مدح ربنای تو بود
یهود گشت مسلمانِ نور چادر تو
و شیعه سایه نشین پر کسای تو بود
به پای عشق تو مِنّا شدند سلمانها
طلای فضّه عیارش به کیمیای تو بود
غنی شدند یتیم و اسیر و مسکین ها
در آن سه شب که زمین محو هل اتی تو بود
تویی مدار فلک ، کعبه ی طواف ملک
که گفته باغ فَدک حق نابجای تو بود
بهشتِ عالم بالا غبار چادر توست
تمام وسعت لولاک فرش پای تو بود
نود شب آمد و جبریل هم تو را نشناخت
تویی که کلبه ی احزان همان حرای تو بود
به تن نمود ریا حسبنا کتاب الله
ولی تو بودی و قرآن بی ریای تو بود
مدینه گوش شنیدن نداشت، حرف خدا
همان صدای نفس گیر روضه های تو بود
جهان به خواب شده یا مدینه غرق سراب
چرا طناب، به دستان مرتضای تو بود
به روی خاک کشیدند مرد خیبر را
و آب بدرقه اش خون رد پای تو بود
شکوه نام تو خاموش کرده دوزخ را
چگونه آتش و مسمارِ در سزای تو بود
من از مصیبت شش ماهه ی تو فهمیدم
حکایت در و دیوار کربلای تو بود
ز ما چه دیده ای ، عجل وفات میخوانی
چه کرده ایم که مردن فقط شفای تو بود
تو رفتی ای گل مولا، ولی بدان زهرا
تمام دلخوشی مرتضی صدای تو بود
علی شبانه کفن کرد جسم پاکت را
شبانه رفتی و تابوت بوریای تو بود
هزار و سیصد و چندیست داغدار توایم
و این محبت ما ریشه اش دعای تو بود
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
پا نهادی بر زمین و عرش اعظم گریه کرد
آسمان لبخند زد ، بارانِ نم نم گریه کرد
عطر گیسویت رسید و صبحگاهان ، توامان
غنچه لب وا کرد با لبخند و شبنم گریه کرد
جمع اضدادی و پیغمبر شب میلاد تو
تا به رویت بوسه زد هم شاد شد، هم گریه کرد
پیش از اینها بوده ای ورد زبانها ، جبرئیل...
نام زیبای تو را آورد و آدم گریه کرد
یک سر شوریده یحیی داشت، بر پایت گذاشت
دم به دم با یاد تو عیسی ابن مریم گریه کرد
آمدی، شد روز و ماه و سال بی تابت حسین
ماه شعبان شاد شد ، ماه محرم گریه کرد
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
زدی مهر بر لوح پیشانی من
تو دامن زدی بر پریشانی من
پریشان مکن زلف خود را مبادا
دو چندان شود حال حیرانی من
چه خوب است هر لحظه از تو سرودن
چه زیباست با تو غزل خوانی من
تویی اوج خوشحالی حضرت عشق
تویی راز مستیِ شعبانی من
من از عالم زر اسیر تو هستم
و تا روز محشر فقیر تو هستم
نگاهم به لطف کریمانه ی توست
طعام من از بذل شاهانه ی توست
بسوزان سر بام نی را که تنها
چراغ زمین مشعل خانه ی توست
تویی عشق لیلا که لیلی و مجنون
فقط شرح بخشی ز افسانه ی توست
تو روح حسینی ، تو جان حسینی
تو شمعی که ارباب پروانه ی توست
حقیر است در وصف تو هرچه گفتن
تویی اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً
تویی پای تا سر ، سراپا پیمبر
چه فرقیست ما بین تو با پیمبر؟
تو تا آمدی در بهشت معلی
به آیینه شک کرد حتی پیمبر
دمت روح در جسم بی جان دمیده است
بنازم دمت را مسیحا پیمبر
نفهمید عالم مقام علی را
خدا کرد با تو علی را پیمبر
تویی اولین حیدر از نسل زهرا
پیمبر ترین حیدر از نسل زهرا
خدا محشر اورد الله اکبر
علی اکبر آورد الله اکبر
همه مست و فرزند ساقی کوثر
خودش ساغر آورد الله اکبر
خبر آمد از عرش ، مولا پدر شد
حَسن پر در آورد الله اکبر
ابالفضل محو جمال تو فریاد ...
ز شادی بر آورد الله اکبر
که این طفل فرزند سردار عشق است
از امروز جان علمدار عشق است
کنار تو ارباب جانی دگر داشت
چو خورشید در گِرد خود یک قمر داشت
تو حیدر ترینی که مولا از اول
برای تو نام علی در نظر داشت
و گفتا که نامش علی می گذارد
به غیر از تو صد طفل دیگر اگر داشت
بسوزند تا پیروان سقیفه
چه می شد اگر او هزاران پسر داشت
و آندم تماماً علی بود علی بود
سپاهی که مولا به وقت خطر داشت
سپاهی که جولانگه اش کربلا شد
سپاهی که ششماهه اش هم جگر داشت
سپاهی که حتی علی اصغرش هم
شبیه علی اکبرش زخم بر داشت
تنت گرچه صد پاره بر خاک افتاد
رجز هات آزادگی یادمان داد
و ما چارده نسل بعد از تو هستیم
هنور از دم کربلای تو مستیم
جوانیم و گاهی به بی راهه رفتیم
ببخشا اگر عهد و پیمان شکستیم
شبیه تو یار امام زمانیم
و هستیم در پای عهدی که بستیم
و آن ماه غیبت نشین الهی
که از برکت او خدا می پرستیم
می آمد اگر در سپاهش یَلی داشت
فقط سیصد و سیزده تا علی داشت
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار