خسرو شکیبایی یه جا میگه:
گاهی سکوت میکنی،چون اونقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی ..
دقیقا همونجا:))
« بار اول که دیدمت، چنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد، باید عاشقت شوم...»
دوست دارم ساعتها زیر بارون قدم بزنم
و یادم بمونه که هنوز زندهام و باید زندگی کنم:)
هر آنچه دوست داشتم برای من نماند و رفت
امید آخرین اگر تویی برای من بمان.
- حسین منزوی
گفت: بیمعرفت! چجوری عواطف و خاطرات را قورت دادی؟ هستهی آلبالو که نبود! :)
- عباس معروفی
صائب تبریزی چقد قشنگ جواب اونکه رفته و برمیگرده رو میده:
دل رُبایانه دگر بر سرِ ناز آمدهای
از دلِ ما چه به جا مانده که باز آمدهای؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر مرگم فرا رسید و تو را ندیدم
بدان من دیدنت را بسیار آرزو کرده بودم!