eitaa logo
🌕 کانال به نیت ظهور منجی✨
123 دنبال‌کننده
545 عکس
331 ویدیو
5 فایل
بنام خدا، این کانال به منظور نشر مطالب مهدوی و به نیت تعجیل درظهور ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دایر شده است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌅 السلام علیک یابقیه الله فی ارضه العجل یا مولانا یا لثارات الحسین علیه السلام ❤️‍🔥 وقتی سیدالشهدا صلوات الله علیه به طرف عراق رفت،نامه ای به جمیع شهرها فرستاد و همه دوستان و محبان را به بزم وصال خود دعوت نمود،از جمله نامه ای به اهل بصره نوشت به قوم بنو تمیم،و به صبیح بن عتبه همدانی داد تا ببرد،او به نزد بنو تمیم آمد نامه امام حسین صلوات الله علیه را خواند که از عبد خدا پسر عبد خدا حسین بن امیرالمومنین صلوات الله علیه به اشراف شیعه:امّا بعد چون نامه به شما رسید سریعاً نزد من بیایید و شما می دانید این امر برای ماست و ما احق هستیم. مردی گفت چه کنیم،حسین بن علی صلوات الله علیه ما را می خواند،گفتند کجا برویم و اموال خود را رها کنیم و اهل و عیال را بگذاریم کجا رویم،سلاطین همیشه باهم می جنگند،در میان آن جمع جوانی خوش سیما بود به نام سعید بن مره التمیمی،۲۵سال سن داشت،سه چهار روز بود ازدواج کرده بود با دختر عموی خود که بسیار زیبا بود،آمد به خانه به مادر خود گفت شمشیر و لباس مرا آماده کن که سینه ام تنگ شده. مادر گفت کجا می روی برو به همسرت بگو. گفت از او سخن مگو،باید برو م به یاری حسین بن علی صلوات الله علیه مادر تا شنید از جا برخواست و سریع آمد نزد همسر پسرش و جریان را گفت و به او گفت زیباترین لباسهایت را بپوش زینت کن بیا نزد او،شاید پشیمان شود. زن چنین کرد با زینت فراوان آمد نزد سعید،دید او روی اسب خود نشسته،گفت کجا می روی به من رحم کن. گفت ای زن برو تو را طلاق دادم می روم نزد حسین بن علی صلوات الله علیه،این را گفت و اسب خود را حرکت داد. مادرش از پشت سر صدا زد می ترسم دیگر نبینمت،پس سعید ایستاد و مادر او را آغوش گرفت گفت روز قیامت نزد حسین صلوات الله علیه مرا یاد کن،سعید شب و روز رفت تا رسید به کوفه،به شخصی گفت دنبال حسین بن علی صلوات الله علیه می گردم. آن مرد سریع گفت ساکت باش اگر به کس دیگر می گفتی تو را می کشتند. گفت برای چه؟ گفت مگر این همه لشکر را نمی بینی،همه به جنگ حسین بن علی صلوات الله علیه می روند. گفت می خواهم بروم نزد حسین صلوات الله علیه. گفت خودت را بین این لشکر پنهان کن،امید است به ارباب خود برسی. سعید گفت گویا تو از محبان حسینی،من سه روز است چیزی نخورده ام بیا با این دینار ها غذایی برایم فراهم کن. آن مرد مایحتاج او را آماده کرد تا آمد به کربلا،سیدالشهدا صلوات الله علیه تک و تنها صدا می زد هل من ناصر ینصرنی و اصحاب حضرت همه شهید شده بودند،سعید خودش را به خیمه ها رساند،گفت السلام علیکم یا اهل بیت النبوه. حضرت زینب صلوات الله علیها فرمود:علیک السلام ایها السعید،ای کسی که سلام می کنی وقتی که کسی به ما سلام نمی کند. گفت من از شیعیان شمایم،آمده ام به نصرت حسین بن علی صلوات الله علیه. حضرت زینب صلوات الله علیها فرمود:اگر راست می گویی او حسین بن علی صلوات الله علیه است،تک و تنها در میدان ایستاده،سعید تا شنید عمامه به زمین زد گیسوان بلندی داشت خودش را رساند به حضرت،وقتی رسید سنان ملعون به سیدالشهدا صلوات الله علیه می گفت:همه ی یارانت را کشتیم،بیا مطیع یزید شو والا همه به تو حمله می کنیم. فرمود:یابن اللخنا،آیا به مثل منی این طور صحبت می کنی،در آن حین سعید آمد،سیدالشهدا صلوات الله علیه فرمود اهلا و سهلا و مرحبا بک یا سعید والله انی منتظر لقدومک مند اربعه ایام، من حسین چهار روز است منتظر تو هستم و تو اخرین کسی هستی مقابل من شهید می شوی و این امر حتمی است در عالم ذر. سعید از اسب پیاده شد و پاها و دستان حضرت را بوسید و گفت یا سیدی آیا اجازه هست؟ فرمود برو بارک الله فیک،پس غلاف را مقابل حضرت شکست و می گفت والله بر نمی گردم تا کشته شوم،حمله کرد میمنه را میسره و میسره را میمنه کرد،حتی قتل سبع مئه فارس،تا اینکه هفتصد سوارکار را کشت و آخر هم به شهادت رسید سلام الله علیه. مقتل بحرالمصائب ج۱.ص۲۳۲ 🤲 اللهم العن الجبت و الطاغوت والعن واهلک عبدالله الثانی و عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها