#داستانک
#چشمی برای دیدن
دیروز وقتی با مامان و بابام از دعای ندبه برگشتیم من زود رفتم جلوی آینه؛داشتم با یک دستمال چشم خودم را می بستم که مامان با تعجب جلو آمد و گفت:مرضیه!داری چه کار میکنی؟!گفتم خب آن آقا گفت:خیلی بداست که همه چیز را می بینیم غیر از امام زمان.خودش گفت چشم هایمان را ببندیم و وقتی او آمد بازش کنیم
مامان همین طور که میخندبد جلو آمد و چشم های مرا بوسید و گفت《عزیزم😍
منظور او این نبود که با یک چیزی چشممان را ببندیم منظورش این بود که به هرچیزی نگاه نکنیم اصلا هرچیزی ارزش نگاه کردن ندارد
اصلا نگاه کردن به بعضی چیزها گناه دارد مثل نگاه کردن به نامحرم
دوباره پرسیدم اگر آن چیزها خوب نیست یا گناه دارد پس چرا خدا آن هارا آفرید🤔
مامان با خنده گفت"چون می خواهد بنده های خوب و بدش را بشناسد
میخواهد ببیند چه کسی واقعا به حرف او گوش میدهد
درست مثل امام زمان که به حرف های خداو امام زمانشان گوش می دهند."
مامان می گوید"اگر با چشم هایمان امام زمان را نمیبینیم؛به جایش می توانیم با دلمان اورا ببینیم.
✅ ای امام خوب😍
من قول می دهم کارهای خوب بکنم،توهم به خدا بگو یکی از آن دلها را به من بدهد؛از همان هایی که می شود با آن تو را دید.😊😍
بر گرفته از کتاب آقای مهدی سلام
#تربیت_نسل_مهدوی👇
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
@morabiianemahdiyavar
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄