فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧚🏻♂️ حاشیه ی دفترت رو زیبا کن
#نقاشی
🌸 @pishdabestanaye 🌸
#کاربرگ_علوم
#افزایش_مهارت_دیداری
کدام یک رشد نمی کند دور آن خط بکش
✔️ مناسب ۳ تا ۶ سال
🌸 @pishdabestanaye 🌸
Ketab 14.mp3
1.37M
آهنگ کودکانه در مورد کتاب
#روز_کتاب_و_کتاب_خوانی
🌸 @pishdabestanaye 🌸
Ketab 16.mp3
2.32M
آهنگ کودکانه در مورد کتاب
#روز_کتاب_و_کتاب_خوانی
🌸 @pishdabestanaye 🌸
Quran Music 18.mp3
683.2K
آهنگ کودکانه در مورد کتاب قرآن
#قرآن
🌸 @pishdabestanaye 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش ۸
روش پت و متی یا
آموزش به روش اشتباه گویی 😳
📚 شعر کتاب 📚
این روش برای مواردی بکار می رود که شما آموزش داده اید و بچه ها تقریبا مسلط اند و حالا برای تثبیت یادگیری و ارزشیابی ، از آن استفاده می شود
یکی از روش های جذاب سازی آموزش که در دوره مربی گری آموزش میدیم 😍
🎊 برندگان قرعه کشی پک جادویی الفبا 🎊
⚜خانم رضا زاده از تهران
⚜ خانم تحریری از رشت
⚜خانم گرجی از کرج
برندگان مشخصات زیر را به آیدی داده شده ارسال نمایند تا نصف هزینه پک به آنها مرجوع شود
🔸نام و نام خانوادگی
🔹شماره همراهی که موقع ثبت نام داده اند
🔸 شماره کارت
به این آیدی ارسال نمایند 👇
@Mahdeaye
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 تصویرسازی چهره شعرا و مفاخر ایرانی توسط هوش مصنوعی👏
🌿 موضوعش ربطی به کانال مون نداره
اما اینقدر جذابه که خودم بارها دیدم و هر بار که می بینم انرژی مثبت میگیرم .
🌿 آرامش و انرژی فوق العاده اش تقدیم نگاه زیباتون
🌿خدایا شکرت که در کشوری با این مفاخر ارزشمند زندگی میکنم 🤲
#قصه_ متنی
بادکنک صورتی
مناسب پنج تا شش سال
{اهداف قصه: آشنایی با دو حیوان حلزون و جوجه تیغی، ارائه حس همدلی و نوعدوستی.}
روزی در جنگلی سرسبز 🌳🌳🌳و زیبا یک جوجه تیغی🦔 و حلزون 🐌زندگی میکردند. آنها هرروز با دوستانشان در جنگل بازی میکردند و دامنههای کوهها ⛰⛰را بالا و پایین میپریدند. حلزون خیلی آهسته حرکت میکرد چون خانهی کوچکش را در پشت خود حمل میکرد. جوجه تیغی 🦔اما بر پشت خود خارهای بلند و تیز داشت و وقتی از چیزی میترسید خودش را گرد میکرد و خارها را نشان میداد.
آنها در جنگل🌳🌳 دوستان زیادی داشتند و در پایین درختی در کنار یکدیگر زندگی میکردند. روزی وقتی جوجه تیغی 🦔به کنار رودخانه رفته بود تا آب تنی کند، حلزون در کنار درخت 🌳قدم میزد که یکدفعه چشمش به یک بادکنک صورتی در بالای سرش افتاد. بادکنک سرگردان 🎈و نگران بود. باد او را به کنار حلزون آورد.
حلزون🐌 گفت: سلام بادکنک صورتی. تو اینجا چکار میکنی؟
بادکنک صورتی گفت: صاحب من یک دخترک کوچک بود، اما وقتی داشت بازی میکرد، نخ من را رها کرد و باد مرا به جنگل 🌳🌳🌳آورد. حالا من تنها شدم و کسی را ندارم.
حلزون 🐌گفت: آااه… پس این طور.
ناگهان سر و کله جوجه تیغی🦔 پیدا شد. از دور نگاهش به بادکنک 🎈صورتی و حلزون افتاد که با هم حرف میزدند. کلی خوشحال شد و گفت: سلام. من برگشتم. ااوووه..این بادکنک صورتی اینجا چکار میکند؟ دوست دارم با او بازی کنم.
حلزون🐌 که میدانست اگر یکی از تیغهای جوجه تیغی🦔 به بادکنک بخورد، بادکنک میترکد، ناگهان از جا پرید و گفت: آااه جوجه تیغی 🦔جان این بادکنک🎈 صورتی صاحبش را گم کرده و ما میتوانیم به او کمک کنیم. به نظر من او را بفرستیم برود بالای درخت تا صاحبش بیاید و او را ببیند و ببرد به خانه خودش.
حلزون 🐌همینطور که حرف میزد و حواس جوجه تیغی🦔 را پرت میکرد، نخ بادکنک🎈 را گرفت و سریع به بالای درخت فرستاد. او خیلی آرام در گوش بادکنک 🎈گفت: سعی کن نخ خودت را به شاخه درخت آویزان کنی و از آن بالا حواست به همه جا باشد که صاحبت را پیدا کنی.
جوجه تیغی🦔 با نگاهش بادکنک🎈 صورتی را تعقیب کرد و گفت: آااه ولی من دوست داشتم با بادکنک بازی کنم.
حلزون🐌 که میدانست بازی جوجه تیغی 🦔با بادکنک باعث ترکیدن بادکنک میشود، به جوجه تیغی🦔 پیشنهاد داد که به جای بازی با بادکنک🎈 برای او شعر بخوانند. آنها همگی با هم شروع به شعر خواندن کردند.
مدتی بعد بادکنک🎈 صورتی از دور دخترک صاحبش را دید که با شنیدن صدای شعرخوانی آنها و دیدن بادکنک 🎈بالای درخت، به طرف آنها میدود. بادکنک با شادی فریاد زد: من اینجام. من اینجام… زود بیا پیش من دخترک.
🌸 @pishdabestanaye 🌸