از خواب، قوقولی قو
قوقولی میکنم برات
بذار برم قصه گو:خاله پیرزن دید خروس راست میگوید، گفت
خاله پیرزن: خب، تو بمون
قصه گو: مرغ زرد پا کوتاه گفت
مرغ: من که قدقدا میکنم برات، تخم طلا میکنم برات، بزارم برم؟
قصه گو: خاله نگاهی به مرغ و جوجه ها انداخت و گفت
خاله پیرزن: خب، شما هم بمونین
قصه گو: سگ گفت
سگ: من که واق واق میکنم برات، دزدا رو چلاق میکنم برات، بزارم برم؟
خاله پیرزن: تو هم بمون
قصه گو: گاو میخواست حرف بزند که گنجشک پرید تو حرفش و گفت
گنجشک: من که جیک و جیک میکنم برات، تخم کوچیک میکنم برات، بزارم برم؟
خاله پیرزن: تو هم بمون
قصه گو: اما یکدفعه همه حیوانات شروع کردند به داد زدن و اتاق شلوغ شد
کلاغ: من که قار قار میکنم برات، همه رو بیدار میکنم برات بزارم برم؟
گربه: من که میو میکنم برات، موشا رو چپو میکنم برات، بزارم برم؟
گاو: من که ما و ما میکنم برات، ببین که چه ها میکنم برات، بزارم برم؟
قصه گو: خاله پیرزن نمیدانست که باید چکار کند. نه دلش میآمد که آنها را بیرون کند و نه در کلبه ی کوچکش برای آنها جایی داشت. کمی فکر کرد و گفت
خاله پیرزن: به یه شرط، همگی به هم کمک کنین و برای خودتون خونه درست کنین، چون همه نمیتونیم توی کلبه بخوابیم
قصه گو: حیوانات از خوشحالی فریاد کشیدند
همه حیوانات: ماما، جیک جیک، قوقولی قوقو، واق واق، قد قد قدا، میو میو، قار قار …؛
قصه گو: آن روز همه کمک کردند تا برای همدیگر خانه بسازند و آن شب، هر کس در خانه ی خودش خوابید. مرغ و خروس و جوجه ها در لانه شان، گاو در طویله اش، کلاغ و گنجشک در لانه هایشان که در بالای درخت بود و گربه و سگ هم در خانه های کوچکشان. حالا همه آنها با هم دوست بودند. از آن روز به بعد، همگی هر روز صبح زود با صدای خروس زری خوش صدا از خواب بیدار میشدند و در کارهای خانه و مزرعه به خاله پیرزن مهربان کمک میکردند. حالا نه تنها خاله پیرزن، بلکه همه ی آنها دیگر تنها نبودند.
#واحدکار_جانوران
#اهلی_وحشی
پیش دبستانی کیامهر:
داستان نمایشی #حیوانات اهلی و وحشی
قصه گو: یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود، در کلبه کنار جنگل، خاله پیرزن مهربانی بود که روزها در مزرعه کوچکش به تنهایی کار میکرد و شبها خسته و غمگین میخوابید
یکی از شبها که هوا خیلی سرد بود و باران تندی میبارید خاله پیرزن شامش را خورده بود و میخواست بخوابد که یکدفعه «تق! تق! تق!»، صدای در بلند شد
خاله پیرزن پرسید: کیه کیه این وقت شب در میزنه تق و تق و تق
قصه گو: صدایی از پشت در جواب داد
مرغ: یه مرغ زرد پا کوتاه. وا کن در رو تو رو بخدا، بارون میباره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
قصه گو: خاله پیرزن در را باز کرد و با دیدین مرغ زرد پاکوتاه که زیر باران ایستاده بود و از سرما میلزید گفت
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م
قصه گو: اما همین که خانوم مرغه وارد اتاق شد، و چند تا جوجه کوچولو هم دویدند و رفتند زیر لحاف خاله پیرزن، که هم گرم بود و هم نرم. خاله پیرزن از دیدن آنها خندید و رفت کمی دانه برایشان آورد، همین که میخواست برود زیر لحاف، باز صدای در بلند شد: تق! تق! تق
خاله پیرزن: کیه کیه این وقت شب، در میزنه تق و تق و تق
گربه: گربه شیطون و بلا، وا کن در رو تو رو بخدا؛ بارون میباره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
قصه گو: خاله پیرزن با دیدن گربه که مثل موش آب کشیده شده بود خندید و گفت
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م
قصه گو: گربه دوید و رفت زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم یک کاسه شیر آورد و رفت خوابید. چیزی نگذشته بود که دوباره: تق! تق! تق
خاله پیرزن: کیه کیه این وقت شب، در میزنه تق و تق و تق
کلاغ: کلاغ سیا! کلاغ سیا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون میباره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م
قصه گو: کلاغ هم رفت زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم کمی پنیر آورد اما هنوز نخوابیده بود که دوباره: تق! تق! تق
خاله پیرزن: کیه کیه این وقت شب، در میزنه تق و تق و تق
سگ: سگ سیاه پا کوتاه، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م
قصه گو: سگ هم دوید زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم کمی غذا آورد و رفت خوابید. تازه خوابشان برده بود که: تق! تق! تق
خاله پیرزن: کیه کیه این وقت شب، در میزنه تق و تق و تق
گاو: گاوم با شاخای طلا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون میباره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م
قصه گو:خاله پیرزن گاو را هم به کلبه دعوت کرد و برای او هم کمی علف آورد و رفت و خوابید.اما وقتی گاو که از همه حیوانات بزرگتر بود، رفت زیر لحاف، نصف آن را گرفت. حیوانات دیگر تا آمدند اعتراض کنند دوباره: تق! تق! تق
خاله پیرزن: کیه کیه این وقت شب، در میزنه تق و تق و تق
خروس: خروس زری خوش صدا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون میباره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م
قصه گو:خانم مرغه و جوجه ها با دیدن خروس زری خیلی خوشحال شدند و به خاله پیرزن گفتند که او رفته بود تا برای آنها غذا پیدا کند. خاله پیرزن کمی دانه برای خروس آورد و رفت که بخوابد. سر و صدای آن همه حیوان که به زور خودشان را زیر لحاف جا داده بودند اتاق را پر کرده بود
خاله پیرزن که نمیتونست در آن شلوغی بخوابد، داشت با خودش فکر میکرد: که اگه فقط یه حیوون دیگه بیاد، من باید سرپا بخوابم، چون دیگه جایی نمونده… که ناگهان: تق! تق! تق
خاله پیرزن:کیه کیه این وقت شب، در میزنه تق و تق و تق
گنجشک: گنجشک ریزه ی بلا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون میباره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر
قصه گو: صدای داد و فریاد حیوانات قطع شد. همه ساکت شدند تا ببینند خاله پیرزن چکار میکند او باز هم با مهربانی در را باز کرد و گفت
خاله پیرزن: خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش ،خوش اومدی به خونه م
قصه گو: و برای گنجشک هم کمی دانه آورد و رفت که بخوابد، اما دیگر جایی برای او باقی نمانده بود. کمی ایستاد و با لبخند به حیواناتی که در اتاق او و زیر لحاف گرمش خوابیده بودند نگاه کرد که یکدفعه خروس زری خوش صدا شروع کرد به قوقولی قوقو. بله صبح شده و بارون هم بند اومده بود. خاله پیرزن نفس راحتی کشید و رفت صبحانه را آماده کرد و سفره را انداخت. بعد از اینکه همه صبحانه شان را خوردندخاله پیرزن گفت
خاله پیرزن: خب بارونم که دیگه بند اومده، حالا برید سراغ زندگیتون
قصه گو: یه مرتبه خروس زری گفت
خروس: من که صبح زود پا میشم
4_5859194677260983356.mp3
5.43M
تدریس صوتی
واحد کار
#حیوانات_اهلی_و_وحشی
مدرس:عاطفه کیامهر
#پارت_اول
کانال کشوری پیش دبستانی کیامهر
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🆔CHANNEL :
@PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
4_5859194677260983417.mp3
8.98M
تدریس صوتی
واحد کار
#حیوانات_اهلی_و_وحشی
مدرس:عاطفه کیامهر
#پارت_دوم
کانال کشوری پیش دبستانی کیامهر
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🆔CHANNEL :
@PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
4_5859194677260983442.mp3
6.7M
تدریس صوتی
واحد کار
#حیوانات_اهلی_و_وحشی
مدرس:عاطفه کیامهر
#پارت_سوم
کانال کشوری پیش دبستانی کیامهر
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🆔CHANNEL :
@PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#حیوانات_اهلی_وحشی
اهلی و وحشی
کانال کشوری پیش دبستانی کیامهر
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🆔CHANNEL :
@PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
یکی از فعالیتهایه عملی در روز اموزش نشانه ها میشه پخت نان در مهد یا بردن بچها ب نانوایی محل باشه.
#نشانه_ن
#زبان_آموزی
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🆔CHANNEL: @PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
مربی میتونه تعدادی خوراکی که صدایه ن داره رو تو سبد بزاره و بیاره سرکلاس مث نان.نارنگی .نوشابه.نعنا.همزمان راجع ب خوراکیهایه مفید و مضر هم بحث کنه.
#نشانه_ن
#ایجاد_انگیزه
#زبان_آموزی
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🆔CHANNEL: @PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀🌀🌀