🔴 من التماس میکنم به ملت ایران من دست ملت ایران را میبوسم این غربزده هارا کنار بزارید عدشون خیلی زیادم نیست فضولیشون زیاده ادعاشون زیاده! 🔹‌ همین یک نصیحت امام رو گوش داده بودیم الان اوضاعمون خیلی بهتر ازینا بود! #امام_خمینی #امام_امت

🌴 کرامتی از امام‌ خمینی( ره)🌴 🍀 بسیار بسیار خواندنی ☘ ◀️ سال ۱۳۷۶ یا ۱۳۷۷ در قضایی انضباطی لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) مشغول بکار بودم یکروز پرونده ای جهت پیگیری به دست اینجانب رسید که حکایت از ترک خدمت شخصی ، با عضویت بسیجی ویژه ( بسیجی حقوق بگیر ) داشت آن شخص که نامش را به خاطر ندارم بسیجی میانسال حدودا پنجاه ساله به نظر می رسید مدتی که غیبت کرده بود فکر می کنم حدود دوسال بود و ایشان طی نامه ای به رهبری معظم درخواست اعاده به خدمت و دفتر رهبری نیز، نامه را به فرماندهی کل سپاه ارجاع و دستور رسیدگی داده بود و طی سلسله مراتب قانونی نامه و پرونده ترک خدمت ، به دست اینجانب رسید ◀️ در حین رسیدگی از ایشان سوال کردم طی مدتی که در سپاه نبودی چطور امرار معاش می کردی ؟ در جواب گفتند : در تهران دست فروشی می کردم و جوراب می فروختم / تا‌ آنجا که به خاطر دارم این شخص از تحصيلات کمی برخوردار بود و از دوران جنگ در سپاه ( امور خدماتی آشپزی و ...) مشغول بکار بود و اصالتا اهل شهر بیجار سوال کردم منزل کجاست ؟ گفتند زمانی که در سپاه مشغول بکار بودم اراک می نشستم ولی بعد از ترک خدمت شهر بیجار می نشینم پرسیدم : ایامی که دست فروشی می کردی شب ها کجا می رفتی برای استراحت ؟ گفتند : شبها با اتوبوس واحد می رفتم حرم امام خمینی(ره) آنجا استراحت می کردم و این کار همیشگی من بود و هر دوماه یکبار هم چند روز می رفتم " بیجار " برای دیدن همسر و بچه هایم و در ادامه گفتند یک کرامتی از امام‌ دیدم که می خواهم برای شما تعریف کنم : هر شب که می رفتم حرم امام (ره) در کنار مزار امام گلگی می کردم که وضع مالیم خوب نیست و از روح حضرت امام کمک می طلبیدم یک شب پس از توسل به روح حضرت امام مشغول استراحت شدم در عالم رویا حضرت امام را دیدم و باز در عالم رویا به ایشان گلگی کردم که وضع مالیم خوب نیست حضرت امام (ره ) در حالی که اسکناسی در دستشان بود نزدیک به من شدند و فرمودند نگران نباش این صد تومانی را بگیر و مقداری از آن را خرج کن و الباقی آنرا نگه دار این پول برای شما برکت می آورد و از این موضوع با هیچ کسی سخن نگو !!! بعد از شنیدن این جمله از حضرت امام (ره) از خواب بیدار شدم و هنگام بلند شدن یک اسکناس صد تومانی که روی سینه ام بود روی پاهایم افتاد !!! با حالت تعجب دور و اطرافم را نگاه کردم کسی را ندیدم سریع یاد خوابم افتادم صبح هوا که روشن شد با اتوبوس به تهران رفته و از آنجا به شهرمان بیجار رفتم در بین راه مرتب به این فکر می کردم که موضوع صد تومان پول چیست ؟ نرسیده به منزل به سفارش امام (ره) عمل کردم جنسی را برای منزل که ارزشش کمتر از صد نومان بود خریدم والباقی آنرا در کیفم گذاشتم روز بعد وقتی خواستم بقیه پول از آن صد تومان را که جای جدایی از کیفم گذاشته بودم بردارم دیدم مجددا صد تومان است و از خرده پولها خبری نبود ابتدا جا خوردم و خیلی تعجب کردم ولی زمانی که یاد فرمايش حضرت امام ( ره ) در خوابم افتادم مسئله برایم حل شد و با توجه به سفارش حضرت امام تصمیم گرفتم از این موضوع با کسی صحبت نکنم حدود یکماه گذشت و دیگر به تهران نرفتم و با تاکید چند نفر از دوستان و خانواده تصمیم گرفتم نامه ای به دفتر رهبر معظم انقلاب بنویسم و درخواست اعاده به خدمت کنم طی مدت یکماه هر بار که صدتومان را جهت خرید اجناس به دخترم می دادم تاکید می کردم که همه پول را خرج نکند و بخش کمی از آنرا برایم بیاورد و دفعه بعد که می خواستم به دخترم پول بدهم کیف را که باز می کردم اسکناس صد تومانی می دیدم !!! طی مدت یکماه و چند روز بالاخره دخترم شک کرد و یکروز از من سوال کرد که بابا دفعات قبل که از تهران می آمدید چند روز می ماندی و دوباره برمی گشتی ولی این دفعه بیش از یکماه است که تهران برای کار نرفتی و هر وقت برای خرید از شما پول می خواهم صد تومانی می دهی چرا این صدتومانی شما تمام نمی شود ؟ جوابش را ندادم چون یاد سفارش حضرت امام افتادم که فرمودند از این موضوع با کسی سخن نگو !!! حرف را عوض کردم که دیگه سوال نکنه که مجددا سوال کرد گفتم خب چه اشکالی داره مگر اسکناس صد تومانی با بقیه اسکناس ها فرق می کنه ؟ گفت نه ولی برایم سوال ایجاد شده با اصرار فراوان دخترم در روزهای بعد بالاخره( از سر اشتباه و غفلت ) روزی که نامه ی به دفتر رهبری را دخترم نوشته بود و وسایل سفر به تهران را آمده کرده بودم هنگام خداحافظی از خانواده موضوع خواب و صد تومانی را به او گفتم

به تهران که رسیدم از اتوبوس پیاده شده و سوار بر تاکسی شدم و به سمت بیت رهبری رفتم کمی مانده به خيابان فلسطین جنوبی که انتهای آن بیت رهبری واقع شده از تاکسی پیاده شدم قبل از اینکه وارد پیاده رو شوم ناگهان موتورسواری از راه رسید و راکب آن کیف همراهم را از دستم قاپید و فرار کرد مقداری دنبالش دویدم ولی بی فایده بود و صد افسوس که صدتومان پول در کیف ربوده شده مانده بود !!! همان جا بود که یاد فرمايش حضرت امام(ره ) افتادم که فرمودند : " از این موضوع با کسی سخن نگو " ولی من کمتر از یک روز قبل این راز را به دخترم گفته بودم !!! 🌷 - شادی روح پر فتوح حضرت امام ( ره ) و ارواح طیبه شهدا ۳ صلوات 🌷 ◀️ توضیح اینکه مبلغ صدتومان حدود بيست و شش الی بیست و هفت سال پیش مبلغ نسبتا ارزشمندی بود که بشود با آن مقدار کمی خرید کرد 🌲 - راوی جواد شریفی

🎥 اگه ایرانی بود، اسمش مهسا امینی بود، شاید نیکا شاکرمی اگر ایرانی بود این ویدئو جهانی میشد. توییتر هشتکش را ترند میکرد اما الان هیشکی کاری به این فیلما نداره چون ایران نیست چون ایتالیاست #حسین_دارابی | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0

🎥 ماجرای بخشش باغ انگور #امام_رضا علیه السلام 🎙استاد عالی لینک عضویت در کانال امام رضایی های کرج👇 https://eitaa.com/ImamRezaeiofKaraj

سلام مولا جانم ✋ صبحت بخیر ای عزیزتر از جانم دلیل این همه غیبت کجاست ای مولا بگو که این همه دوری رواست ای مولا نظاره کردن آن چهره ی دل آرایت تمام حاجت این بینواست ای مولا #امام_زمان عجل الله 🤲🏻 اللهــم‌عجل‌لولیــک‌الفــــرج 🤲🏻 🤲🏻 تعجیل‌درفرج‌امام‌زمان‌صلوات 🤲🏻 #اشعار_مهدوی

ا ﷽ ا شکم هم بر ما حقی دارد که ... 🛑قَالَ اَلْإِمَامُ اَلسَّجَّادُ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ : وَ أمّا حَقُّ بَطْنِکَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعاءً لِقَلیل مِنَ الْحَرامِ وَ لا لِکَثیر، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِى الْحَلالِ. 🔰حضرت امام سجاد صلوات الله علیه می فرمایند : حقّى که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ قرار ندهى و بلکه در چیزهاى حلال هم صرفه جوئى کنى و به مقدار نیاز استفاده نمائى. 📚:تحف العقول: ص ۱۸۶ #بندگی #تقوی سنن النبی❤️