هممون گریه هایی رو تجربه کردیم که بعد اون گریه قلبمون از سنگ شد . .
دست هامو روی برگ های گلم کشیدم و با بغض گفتم :
- چجوری دلش اومد بهت آب نده نازنینم ؟ ببین چجوری برگ هات خشک شده !
صدایی تو سرم گفت :
- اون به تو هم رحم نکرد و به پای جوونه قلبت آب نریخت تا وقتی که عشق و احساس توی وجودت خشک شد .
گلم رو برداشتم و با غم لب زدم :
- به پات آب میریزم تا وقتی دوباره جون بگیری ،
اونوقت هیچوقت ولت نمیکنم تا لحظه لحظه قد بکشی !
صدای تو سرم گفت :
- پس کسی هم پیدا میشه که پای عشق قلب تو مهر بریزه و تورو هرگز رها نکنه ،
انقدر که نهال عشقت قد بکشه و تا ابد کنارش بمونی .
,, یادداشت های مادربزرگ ,,
در آن سویِ پنجره چیزی نبود جز دیواری آجری و جوانه ای که از لای تکه آجری بیرون آمده بود !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق تر از آنم . .
وقتی با آدمی خاطره میسازید ولش نکنید ؛
اون آدم بعد جدایی تک تک اون خاطرات رو مرور میکنه و از رها شدنش زجر میکشه !
ولی یوقتایی لازمه برای درمان روحمون از آدمایی که از رگ گردن بهمون نزدیک ترن بگذریم تا حال روحمون خوب بشه :)
فکر کنم هممون تا امروز یه رفیق صمیمی داشتیم که الان تنها ارتباطمون یه سلام احوال پرسی گذرا تو خیابونه ! 👭
کاشکی میشد این بازار های مجازی نبودن اونوقت مثل زمان قدیم زنبیل به دست میومدم دم در مغازتون تا به بهونه خریدن گوجه و خیار نگاهت کنم . . .
من انقدری تحمل میکنم تا یه روز من رو بالاتر از هرکسی ببینی و حسرت یه لحظه با من بودن رو به دوش بکشی :)