دیشب خیلی اذیت شدم ، یکی نی به من بگه تو رو چه به این کارا.

دیگه بزرگ شدی ریحانه، کاراتو مامانت نمیتونه بکنه.

-بنا بوده توی عالم فقط عباس قمر باشه...

__

یکی از کارای جالب دیروزم، درست کردن تاکو بود.

ما از تو به غیر تو نداریم تمنا..

منو هم دعا کنید لطفاً این شبا، ممنونم ازتون🤍.

-ماه پیشونی به عشق تو دچارم...

امروز خیلی اشتباه کردم نیومدم ببینمت ، در حالی که شرایطش جور بود. امروز نیاز داشتم حرف بزنم و تو رو از خودم محروم کردم به بهانه گرمای هوا، کاشکی میومدم هادی.

امیدوارم فردا دختر خوبی باشم.

مهدی رسولی همیشه خیلی قشنگ درباره آقا حرف میزنه واقعاً.

آقای مطیعی هم خوب با قلب و روح ما بازی می‌کنه-

شاید کسی یادش نباشه ، ولی من خوب یادمه.

دیگه این روزا سعی میکنم کنار گوشیم نخوابم و صبح بعد از انجام دادن کارام سراغش بیام ، تا اینجا هم کم و بیش موفقیت آمیز بوده.

باید برم برای گلدونام گل بگیرم ، باید برم اکرلیک بخرم و گلدونامو درست کنم ، باید کم کم امیدامو پرورش بدم.

از فردا دیگه چه بخوام و چه نخوام ، بازم باید حدود ۱ ماه با زندگی خدافظی کنم. بعدش بازم یکم خلاص میشم و بعدش دوباره انتخاب رشته و دانشگاه و بدبختی جدید. فرصت هیچی نیس ، ولی میدونی ؟ خوبه درگیر مشکلات بشم ، از این بیکاری و فکر بیخودی راحت میشم. همون من لیاقت تعطیلات ندارم ، فقط در صورتی که از همه جا برم و دیگه برنگردم.

‏من اینجوریم که میگم اشکالی نداره ولی بعدش بغض میکنم. 👤 3 @farsitweets

مامان من اینجوریه که اگر یه دفعه وسط گریه و غصه خوردن مچمو بگیره تا آخرش نفهمه چی شده ولم نمیکنه . ولی امروز جالب بود هیچی بهم نگفت ، فقط دعوتم کرد با هم بریم دوتایی پاستا بخوریم و خوبه که فهمیده دوای هر دردی در من بیرون رفتنه .