فکرها هر روز بیشتر از دیروز میشن و تنها نکته مثبت روزام اینه بیشتر رو کارم فوکوس میکنم[ و ذهنمو مجبور به متوقف شدن میکنم].
مثلا پریروز ۲۰ درصد توافقات اون روز رو انجام دادم، دیروز ۳۵ درصد از قسمت مشخص شده و امروز حدود ۷۰ درصد!!
این چند روز انقدر فیلم و سریال جدید به چشمم اومده ببینم که تو کل زندگیم تاحالا انقدر تنوع نداشته لیستم.
امشب دوست داشتم مامان درکم کنه و هوامو بیشتر تو این حال داشته باشه، که نشد...
انتخاب واحد تو دانشگاه ما این شکلیه که دانشگاه مشخص میکنه دقیقا شما چی برداری، یدونه کمتر بیشترم نمیشه🤣نگرانی شکار واحد نداریم ما خداروشکر.
کلاس رفتن امروز برعکس باعث شده خستگی بمونه تو تنم و از رفتن پیش بقیه و دستکاری استاد تو کارم ته نشین بشم.
اوقاتی مثل این روزا که سرم شلوغه و کارا عقب افتاده، صداها بیشتر اذیتم میکنن و بیشتر به سکوت احتیاج دارم، دقیقا همون روزم بابام با عالم و آدم چپ افتاده و جای اینکه حقوق دیگران رو رعایت کنه، حتی یه کوچولو هم از صدای اون گوشی لامصب کم نمیکنه✨🤌، عصبی؟ بله من عصبیممم.
ولی میون این غما فکر نمیکنم کسی حواسش باشه که من دارم له میشم، مگه نه خدا؟