هدایت شده از قهوه تلخ
اگه قرار بود این چنل یه فیلم/انیمیشن باشه، بیاین از شخصیت اصلی دوست داشتنیش حرف بزنیم
خب اون یه دختر ۱۳ ۱۴ ساله خیلی شاد و پرانرژیه که برخلاف شخصیتای کلیشه ای تقریبا هیچ مشکل بزرگ و حادی نداره
با همه پر شر و شوریش گاهی حتی حال بیرون اومدن از تختشم نداره و به شدت و به شدت و به شدت اهل خیال و اورتینکه.
یه روز که تو خونه مادربزرگش حوصلش سر رفته بود و کرمش گرفته بود، وارد زیرزمین میشه و همونطور که حدس میزنین یه در مخفی پیدا میکنه، وارد یه دنیای خیالی میشه و بعد از جنگ با دراگون ها و دراکولاها و مشقت های فراوان، یه تجربه جدید یاد میگیره و در نهایت از خواب بیدار میشه و میبینه همش خیال بوده و داد میزنه"بخشکی ای شانس"
برای؟https://eitaa.com/pitareston بینظیر
کلبهٔ پیتار;
اگه قرار بود این چنل یه فیلم/انیمیشن باشه، بیاین از شخصیت اصلی دوست داشتنیش حرف بزنیم خب اون یه دختر
برم دنبال در مخفی بگردم؟
(قبلا گشتم نبود ایش)
کلبهٔ پیتار;
نمیدونم چرا ولی قارچ منو یاد گوش اون جسدایی میندازه که برای تشریح دیدیم
میره زیر دندونم یاد اون میفتم
اومدیم آقاجونمو از دیالیز بیاریم
فاطمه وسط حیاط بیمارستان وایساده داد میزنه: آآگادوو آگاادووووو