eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑🛑🛑فوری *👈🏻معاون وزیر خارجه قبلی آمریکا:* *👍🏻ما باید شکست خود را در مقابل ایران قبول کنیم واین شکست با جنگ غزه و اسرائیل بیش از پیش عیان گردیدزیرا با وجود این همه پشتیبانی مالی و ارسال سلاح به اسرائیل ما از پیروزی اسرائیل نا امید هستیم زیرا حریف اصلی ما در این جنگ ایران است* *👍🏻 ما این همه در خاورمیانه هزینه کردیم پایگاه‌های متعدد و قدرتمند نظامی در تمام کشورهای منطقه ایجاد کردیم به روز ترین سلاح ها و پدافند در آنها قرار دادیم باز حریف ایران نیستیم.* *👍🏻ما با این همه تهدیدنظامی بر علیه آنها تحریم های سخت اقتصادی و جنگ فرهنگی نتوانسته ایم آنها را از پا بیندازیم* *👎🏼 و من همه اینها را از چشم رهبر باهوش و سیاس ایران می بینم که در تله جنگ های نظامی و اقتصادی ما گرفتار نمی‌شود.* *☝🏻هنوز هیچ کشوری نتوانسته ما را تهدید نظامی کند ولی ایران پهپاد ما را می‌زند به پایگاه نظامی ما حمله می‌کند به ناوهای جنگی ما نزدیک می‌شود و هشدار می‌دهد ولی از ما کاری ساخته نیست* *👎🏼 از نظر من 👈🏻آیت الله خامنه ای👉 👍🏻همان کورش کبیر ایران است حتی میتوانم بگویم که از او هم باهوش تر و زرنگ تر است* *و به دنبال همان امپراطوری قدرتمند و عزت ایران است که ایرانی ها قدر او را نمی‌دانند👉 ودر آینده آنها خواهند دانست* *💟👈🏻که دیر است و تاریخ در مورد آنها قضاوت خواهد کرد* { أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ } 🇮🇷 https://eitaa.com/piyroo
آقا سید شما یه چیزی بگو! 🔻سیدابوالفضل کاظمی یکی از دوستان 🌷شهید_علی‌اصغر_ارسنجانی می‌گوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمه‌شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی‌اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علی‌اصغر سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادر اصغر جلو آمد و بی‌مقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!» بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت درِ خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه! صبح که پدرش می‌خواسته بره مسجد، اصغر رو دیده!» بله بسیجیان خمینی این‌گونه بودند. مدتی بعد این سرباز دین و میهن در منطقه‌ی عملیاتی شلمچه به شهادت می‌رسد و همچون مادر بی‌نشان سادات، زهرای مرضیه (س) بی‌نشان می‌شود. 📌 پ.ن: از راست: حاج حسین سازور، شهید علی‌اصغر ارسنجانی و سیدابوالفضل کاظمی 📚 برگرفته از کتاب | سیره‌ی علما و شهدا در احترام به والدین https://eitaa.com/piyroo
-میگفت‌: این‌‌ذکر‌حضرت‌زهرا‹س‌›رو‌، زیاد‌بگید‌؛ [الٰهی‌إِستَعْمِلْنٖی‌لِها‌خَلَقْتَنی‌لَهُ] خدایا‌مرا‌خرجِ‌کاری‌کن‌کہ‌،مرا‌‌بہ‌ خاطرش‌آفریدی!🖤🌿.. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خسارات سنگین دیشب در بین نظامیان اشغالگر 🔹گردان‌های شهید ابو علی مصطفی، شاخه نظامی جبهه خلق برای آزادی فلسطين: اشغالگران متجاوز در حملات دیشب خود، متحمل خسارات سنگینی در بین نظامیان خود شدند؛ لذا برای کاهش تلفات ارتش خود به بمباران جنون‌آمیز و هدف قرار دادن غیرنظامیان ادامه می‌دهند تا حالت هیستریک و روانی خود را توجیه کنند. https://eitaa.com/piyroo
نام ۱۳ کشوری که تلاش کردند قطعنامه ضدصهیونیستی مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب نرسد: ۱. آمریکا 🇺🇸 ۲. اتریش 🇦🇹 ۳. جمهوری چک 🇨🇿 ۴. مجارستان 🇭🇺 ۵. کرواسی 🇭🇷 ۶. فیجی 🇫🇯 ۷. گواتمالا 🇬🇹 ۸. جزایر مارشال 🇲🇭 ۹. میکرونزی 🇫🇲 ۱۰. نائورو 🇳🇷 ۱۱. پاراگوئه 🇵🇾 ۱۲. پاپوآ گینه‌ نو 🇵🇬 ۱۳. تونگا 🇹🇴 نکته قابل توجهش عراقه... دولت عراق رای ممتنع داده... https://eitaa.com/piyroo
«چیزی که من همیشه در زندان انفرادی با خودم می‌گفتم این بود که رجایی،همه اش نباید دیگران سرنوشت باشند و تو آنها را بخوانی. یکبار هم تو سرنوشت درست کن و بگذار دیگران بخوانند.» رجایی🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌱قسمت ۸۳ و ۸۴ +ازت خواهش کردم شهریار اخمش غلیظ تر میشود _خودم هیچی، عمو محمد و چیکار کنم؟ بهش قو
🌱قسمت ۸۵ و ۸۶ +من هیچوقت همچین کاری نمیکنم ، اگه واقعا میخواستم به پلیس تحویلت بدم اصلا نمیومدم اینجا چون پلیس مجبورت میکرد جوابه سوالام رو بدی ؛ الانم اگه مجبورم کنی باید پلیس خبر کنم . با خشم نگاهم میکند _چی میخوای بدونی ؟ +میخوام راجب شهروز بدونم باشک نگاهم میکند، انگار دو دل است. نگاهی به سر و ته کوچه می اندازد و بعد با اکراه از جلوی در کنار میرود _بیا تو با قدم هایی آهسته وارد حیاط کوچکشان میشوم . همانطور که از ظاهر خانه هم پیدا بود، خانه‌ی خیلی قدیمی‌ای هست. دیوارهای آجری و سنگ فرش های کهنه فضا را دلگیر کرده است. درختی خشکیده کنار در و نیمکت چوبی رنگ و رو رفته ای رو به روی در قرار گرفته است . نازنین در را میبندد و به نیمکت اشاره میکند . _بشین تا من برم یه شربت بیارم +نمیخوام من که اینجا نیومدم مهمونی ، اومدم جواب سوالام رو بگیرم برم سری به نشانه ی تایید تکان میدهد و باهم روی نیمکت مینشینیم .نازنین با مظلومیت نگاهم میکند. در چهره و رفتارش دیگر خبری از آن دختر مغرور و زورگو نیست . به سختی میگوید _هر سوالی داری بپرس تا جایی که بتونم جواب میدم فقط یه شرط داره +چه شرطی ؟ از روی نیمکت بلند میشود و داخل خانه میرود ، بعد از چند لحظه با قران جیبی کوچکی برمیگردد . قران را روبه رویم قرار میدهد _من اهل نماز و روز نیستم ولی به خدا و قران و اینطور چیزها اعتقاد دارم . ازت میخوام بزنی روی این قران که از حرفام سوءاستفاده نکنی و اون هارو به هیچکس ، تاکید میکنم به هیچکس نگی . مطمئنم تو اعتقاداتت از من قوی تره ، من بهت بد کردم از کارم پشیمونم ولی تو به من بد نکن . شنیدن این حرف ها از نازنین برایم جالب است . لبخند کوچکی میزنم و دستم را آرام روی قران میزنم +به همین قران قسم میخورم که نه از حرفات سو استفاده میکنم و نه به کسی میگم ولی از تو هم میخوام که حقیقت رو به من بگی . اگه واقعا اونطور بوده باشه که فکر میکنم خانوادمم از پیگیری شکایت منصرف میکنم . سرش را پایین می اندازد و با گوشه ی شالش بازی میکند . سراغ سوال هایم میروم +نازنین شهروز بهت چی داد که حاضر شدی همچین کاری بکنی ؟ اصلا تو شهروز و از کجا میشناسی ؟ نفس عمیقی میکشد _یه روز داشتم از آموزشگاه هنر برمیگشتم ، دیدم نزدیک آموزشگاه یه آقایی به ماشینش تکیه داده تا من از آموزشگاه اومدم بیرون به من خیره شد و تا وقتی که سوار تاکسی بشم همینجور به من نگاه میکرد.اولش توجه نکردم اما این وضعیت تا یک هفته ادامه داشت .به سر و وضعش نمیخورد اَلاف باشه . تا اینکه یه روز اومد پیشم و گفت اسمش شهروز و چند وقت پیش منو به طور اتفاقی دیده . گفت از من خوشش اومده و چند وقت صبر کرده تا از احساساتش مطمئن بشه . اصرار داشت که آدرس و شماره خونمون رو بدم تا با خانوادش بیاد خواستگاری .همونطور که داری میبینی ما وضع مال خوبی نداریم ، منم وقتی ماشین شهروز رو دیدم فهمیدم خیلی پولدارن بخاطر همین خجالت میکشیدم آدرس خونمون رو بدم . چند بار دیگه هم اومد جلوی در آموزشگاه و ازم خواست آدرس رو بدم ولی قبول نکردم تا اینکه یه روز ازم خواست یه مدت با هم دوست باشیم اگه من ازش خوشم نبومد شهروز میره و دیگه هم نمیاد . با حرف های نازنین به فکر فرو میروم . معلوم است آزار و اذیت من برای شهروز خیلی مهم است!!! که این طور غرور کاذبش را زیر پا گذاشته و این همه به نازنین خواهش و تمنا کرده و حتی درخواست دوستی داده است . دوباره به حرف های نازنین گوش میسپارم _اولش قبول نکردم ولی بعدا که یکم فکر کردم دیدم پیشنهاد بدی هم نیست یه دوستی ساده برای اینکه باهم بیشتر آشنا بشیم،به شهروز هم نمیخورد پسر بدی باشه. تویه مدتی که باهم بودیم هیچی برام کم نزاشت، همش منو میبرد میگردوند، برام خرید میکرد، اون لباس هایی که همیشه آموزشگاه میپوشیدم رو یادته ؟ همشو شهروز برام خریده بود وگرنه ما وضع مالیمون خوب نیست. شهروز اصلانمیذاشت آب تو دلم تکون بخوره، هرچی میگفتم برام میخرید، هر کاری میگفتم برام میکرد.بعد یه مدت بالاخره فهمید ما اوضاع مالیمون بده ولی هیچی بهم نگفت و اصلا تحقیرم نکرد میگفت همه ی کم و کسری های این همه سال رو برات جبران میکنم.من خیلی بهش وابسته شده بودم اونم میگفت عاشقمه، حتی منو یه بار برد تو جمه دوستاش و به عنوان نامزدش معرفی کرد . کمی مکث میکند ، چشم هایش پر از اشک شده و انگار ادامه دادن این بحث برایش سخت است .😭😞 «چنان به موی تو آشفته ام به بوی تو مست که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست» سعدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه شهدا🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊یادشهدا باصلوات https://eitaa.com/piyroo
دُنیـٰا..، مُشتش‌رابازڪرد؛ شُهـداءگل‌بودنـد..، ومـٰاپُـوچ..! خُـداآنهـارابُـرد..، وَزمـٰان‌مـٰارا🥀 🕊 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ یه آقایی بود سِنی ازش گذشته بود در قم، ایشون میگفت: من بچه که بودم یادم نمیره که پدرم نزدیک های اذان صبح که میخـواست مادرمو بیدار کنه برای نماز مثلا برای چند دیقـه ای قبـل از اذان صبح اینجوری صدا میزد میگفت: خانم پاشو اونقدر تو قبر بخوابیم که کسی دیگه صدامون نمیزنـه، پاشو❗ میگف این جمله پدرم برای صدا زدن مادرم هنوز تو گوشمه🙂 هم پدرم از دنیا رفته هم مادرم، سال ها گذشته از بچگی من... اما من هر وقت شب برا نماز میخوام بلند شم اون جمله یادم میاد اون جمله مثل فنر منو از جا بلند میکنه که انقدر تو قبربخوابیم که کسی نیست صدامون بزنه الان بلند شو❗ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌-استادعالی https://eitaa.com/piyroo