eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.4هزار دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
16.1هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مصادره اموال مدافعان حرم کشورو تحویل دادن سردار دلها قاسم سلیمانی در دولت روحانی وتصویب درمجلس لاریجانی ❗️ 🔹این دیگر نه BBC انگلیس، نه VOA آمریکا، و نه MANOTO سعودی است، صدا و سیمای خودمان است و این شخص هم نماینده مجلس کشور است که در پخش زنده صدا و سیما افشاگری های شوکه کننده و ناباورانه از دولت و مجلس علیه شهید سلیمانی کرد که پشت هر ایرانی را می لرزاند و مو بر تنش سیخ می کند! خوب ببینید دولت تدبیر و امید جناب حسن روحانی و مجلس جناب لاریجانی با سردار سلیمانی چه کرده بودند و ما از آن بی خبر بودیم! ‍‌ ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۵۴ شهاب نمیدانست که چرا اینقدر روی این قضیه حساس شده بود.
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۵۵ _مهیا بدو آژانس دم دره _اومدم زود شال گردن طوسی که مادرش بافت را گردنش انداخت چادر جده را سرش کرد به سمت در رفت کوله اش را برداشت ..از زیر قرآن رد شد _خداحافظ مهیا سوار ماشین شد _مهیا مادر مواظب خودت باش _چشم ماشین حرکت کرد مهلا خانم کاسه ی آب را پشت سر دخترش ریخت _احمدآقا دیدی با چادر چقدر ناز شده _آره خیلی _کاشکی باهاش میرفتیم تا اونجا _خانم دیگه بزرگ شده بیا بریم تو یه چایی خوش رنگ بدید به ما ....... مهیا پول آژانس را حساب کرد کوله اش را روی دوشش گذاشت با اینکه اولین بارش بود چادر سرش می کرد اما خیلی خوب توانست کنترلش کند.... وارد دبیرستان شد با دیدن تعداد زیادی دانش آموز که از سرو کول همدیگه بالا میرفتن سری به علامت تعجب تکون داد..مریم به سمتش اومد _چته برا چی سرتو تکون میدی _واقعا اینا دختر دبیرستانین اینطور از سروکول همدیگه بالا میرن مریم نگاهی به دختر ها انداخت ــ آره واقعا _این مسخره بازیا چیه دختر دبیرستانی باید طرفشو بزنه لهش کنه این مسخره بازیا واسه دوره راهنماییه مریم مشتی به بازویش زد _تو آدم بشو نیستی بیا بریم دارن تقسیم میکنن که کی بره تو کدوم اتوبوس و آروم در گوشش گفت _چادرت خیلی بهت میاد مهیا چشمکی برایش زد _میدونم دخترها به صورت صف پشت سر هم ایستادن... شهاب با لباس نظامی و بیسیم به دست همراه محسن بالا سکو اومد که صدای یکی از دخترا دراومد _بابا این برادر بسیجی جذابه ها دوستش که به زور چادر را روی سرش نگه داشته بود. گفت _کدومش... اگه منظورت اینه که لباس نظامی تنشه آره بابا این بسیجیا هم خوشکل شدن جدیدا مریم با چشم های گرد به مهیا نگاه کرد _مهیا اینا الان در مورد داداشم دارن صحبت میکنن؟؟ مهیا با خنده سرش را تکون داد..دختره روبه مهیا برگشت _مگه نه، این اخوی خوشکله مهیابا خنده سرش را تکون داد _آره خیلی اما شنیدم خیلی بداخلاقه _واقعا؟ مهیا سرشو به نشونه ی تایید تکون داد دخترا شروع به پچ پچ کردن _دیوونه چی میگی بهشون مهیا شروع کرد به خندیدن _دروغ که نگفتم مریم مشتی به مهیا زد واخمی به دخترا کرد همه سوار اتوبوس ها شدند... مهیا و مریم تو اتوبوس شماره 5بودند..نرجس و سارا هم اتوبوس شماره ۳...همه اتوبوسا حرکت کرده بودند _کی حرکت می کنیم _هنوز اتوبوس کامل نشده شهاب و محسن سوار شدند... همه ساکت شدند _سلام خواهرا ان شاء الله الان به سمت شلمچه حرکت میکنیم چندتا نکته هست که باید خدمتتون بگم... لطفا بدون هماهنگ با خانم مهدوی و خانم رضایی هیج جایی نرید، جاهایی که تابلو خطر گذاشتند اصلا نرید، مواظب وسایلتون باشید لطفا، خانم مهدوی لطفا چفیه ها رو بین خواهرا پخش کنید مهیا و مریم روی صندلی هایی ردیف دوم نشستند محسن و شهاب هم صندلی های جلوی دخترا.... _بگیر مهیا _من سفید نمیخوام _همشون سفیدن _مشکی میخوام _لوس نشو _مریم یه چفیه مشکی پیش داداشته ازش بگیر _عمرا بهت بده _برو بینم.... سید، سید شهاب به سمت مهیا اومد _خانم رضایی لطفا اینجا سید منو صدا نکنید _شهاب صدات کنم شهاب دستی به صورتش کشید _اصلا همون سید صدا کنید.بفرمایید کاری داشتید _این چفیه مشکی رو اگه میشه بهم بدید من سفید نمیخوام شهاب به چفیه مشکیش نگاه کرد داشت به چیزی فکر میکرد لبخندی زد و به سمت مهیا گرفت _بفرمایید مهیا تشکری کرد..و دور گردنش انداخت محسن و مریم با تعجب گاهی به این صحنه انداختند همه سر جای خود نشستند مریم اروم در گوش مهیا گفت _حواست به این چفیه باشه خیلی برا شهاب مهم و ارزشمنده باورم نمیشه بهت داده مهیا نگاهی به چفیه انداخت _واه چفیه است ها _اینو دوستش که شهید شده بهش داده _شهید؟؟ _آره مدافع حرم بوده مهیا چفیه را لمس کرد و آرام زیر لب پشت سرهم زمزمه کرد _مدافع حرم.... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
هدایت شده از .
🕊 کمک برای دختر 3 ساله مبتلا به سرطان 🏮این دختر معصوم مبتلا به سرطان ریه و کبد می باشد و در آستانه از دست دادن ریه و کبد است و فورا باید جراحی بشه، متاسفانه خانواده توان پرداخت هزینه سنگین جراحی رو ندارند. 💟 برای تامین بخشی از هزینه های درمانی این کودک معصوم با هر مبلغی که توان دارید سهیم باشید. 🔹حساب رسمی و قانونی به نام گروه جهادی ثامن‌ الحجج علیه‌ السلام 💳
5892107046799931
💳
5892107046799915
💳
5892107046799923
💳
5892107046588607
گروه جهادی ثامن الحجج (ع) @Jihadigroup14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 خواهد آمد، ای دل دیوانه ام او که نامش با لبانم آشناست من گل نرگس برایش چیده ام خواهد آمد، باور کن با وفاست ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ -میگفت.. بعضی اعمال و گناهان مانع اجابت دعا می‌شوند. یکی از آن گناهان، دل شکستن می‌باشد.💔 متاسفانه بعضی از ما به راحتی دل میشکنیم و توفیقات را از خود سلب می‌کنیم..🌱 -آیت‌الله‌فاطمی‌نیا ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
میگن شھید آرمان علی وردی، زمانی که داشت توی ورزشگاهِ آزادی سرودِ سلام فرمانده رو میخوند؛ فکرشو میکرد فقط چند ماه بعد اسم خودش رو تویِ سرودِ سلام فرمانده٢ بیارن؟! رفقا خوب عمل کنیم اینطوری میخرن! فقط باید بریم دنبال که چیکار کنیم اینطوری به چشمِ امام زمان بیایم و ما هم بتونیم محبوبِ دلِ فرماندمون بشیم:) 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌷شهید بهشتی: در این انقلاب آنقدر کار هست که میتوان انجام داد ، بی آنکه هیچ پست ، سمت ، حکم و ابلاغی در کار باشد. ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شَھـٰادَت‌یَعنۍ:🕊>" مُتِفـٰاۅِت‌بِہ‌پـٰایـٰان‌بِرسیم ۅَگَرنَہ‌مَرگ‌پـٰایـٰان‌ِهَمِہ‌قِصِہ‌هـٰاست…!🌱'♥️:) ‌ ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
شهیدی که مفهوم تولد در عید قربان را با قربانی شدن در کربلای قراویز معنا کرد 🌷شهید حاجی قربان جمهور از نظر اخلاق و رفتار و تربیت اسلامی و رعایت محرمات و مسائل اسلامی زبانزد خاص و عام بود و ارتباطش با مسجد و روحانیت و افراد مذهبی و هیئت‌ها در زمان خودش خوب بود و از نظر علمی و درسی در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کرد و در دبیرستان‌های اسد آباد در زمان قبل از انقلاب به دلیل مسائل مذهبی و دوران حساس قبل از انقلاب و جر و بحث‌های خاص آن زمان در مدارس و درگیری وی با برخی از افراد و خانواده‌های طرفدار سلطنت و درگیری‌هایی که در داخل مدرسه رخ داد دیگر نتوانست به تحصیل ادامه دهد ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۵۵ _مهیا بدو آژانس دم دره _اومدم زود شال گردن طوسی که ما
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۵۶ _مهیا بیدارشو مهیا چشمانش را باز کرد... اتوبوس خالی بود فقط مریم که بالا سرش بود و شهاب که دم در ایستاده بود در اتوبوس بودند مهیا از جایش بلند شد _مریم کولمو بیارم _نه لازم نیست همین کیف دوشیتو بیار _اوکی شهاب کنار رفت تا دخترها پیاده شوند... او هم بعد از دخترها پیاده شد و در را بست کنار هم قدم برمیداشتند... مهیا به‌اطرافش نگاهی کرد _وای اینجا چقدر باحاله مریم لبخندی زد _آره خیلی مهیا با دیدن نرجس که به سمتشان می آید محکم بر پیشانیش کوبید _آخ این عفریته اینجا چیکار میکنه مریم خندید _آروم میشنوه _بشنوه به درک شهاب با تعجب به سمت مریم چرخید مریم بهش نزدیک شد _مهیا به نرجس میگه عفریته نرجس به طرفشان آمد _سلام خسته نباشید مریم خنده اش را جمع کرد _سلام گلم همچنین شهاب هم فقط به یک سلام ممنون اکتفا کرد...مهیا هم بیخیال سرش را به آن طرف چرخاند... با دیدن تانک زود دوربینش را از کیف مخصوصش بیرون آورد ‌ و شروع به عکاسی کرد _مریم اینجا شلمچه است دیگه _آره گلم مهیا احساس میکرد هر زاویه و هر منظره در این جا قصه ای را برای روایت دارند... شهاب از آن ها جدا شد و به سمت محسن رفت...مریم با حوصله مهیا را همراهی کرد تا از جاهایی که دوست دارد عکس بگیرد و به سوالاتی که مهیا می پرسید جواب میداد... دخترها به طرف نمایشگاه ها رفتن همه مشغول خرید بودند مریم به سمت کتاب ها رفت... اما مهیا ناخوداگاه عکس مردی نظرش را جلب کرد از بین جمعیت گذشت به غرفه پوستر رسید وارد شد به چشم های مرد نگاهی انداخت نمیتوانست زیاد خیره چشمانش شود احساس ترس به او دست داد ابُهتی که چشم های این مرد داشت لرز بر تن مهیا انداخته بود..مهیا آنقدر غرق آن عکس شده بود که متوجه رفتن دانش آموزا نشده بود شهاب برای اطمینان نگاهی به نمایشگاه انداخت با دیدن مهیا که به عکس خیره شده بود صدایش کرد _خانم رضایی خانم رضایی مهیا به خودش آمد _بله _اذان گفت.برید تو مسجد برای نماز و نهار _سید این عکس کیه شهاب به عکس نزدیک شد با دیدن عکس لبخند زد _شهید محمد ابراهیم همت مهیا دوباره به عکس نگاهی انداخت و اسم شهید را زیر لب زمزمه کرد ..به سمت فروشنده رفت _آقا من این پوسترومی خوام چقدر میشه؟؟ پول پوستر را حساب کرد ..شهاب از شخصیت مهیا حیرت زده بود این دختر همه معادلات او را به هم ریخته بود.... _سید من باید برم وضو شهاب اطراف نگاه کرد کسی نبود _اینجا خیلی خلوته بزارید من همراهتون میام شهاب تا سرویس بهداشتی مهیا را همراهی کرد بعد وضو هر کدام به سمت قسمت خانم ها وآقایون رفتن...مریم مهیا را از دور دید برایش دست تکان داد مهیا به طرفشان رفت... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره شنیدنی از ولایت‌مداری شهید رئیسی از زبان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یک بار کسی به آقای رئیسی گفت:خدا رو شکر که بین شما و آقا هماهنگی کامل هست. آقای رئیسی ناراحت شد و گفت: این حرف رو نزنید. این حرف یعنی من یک آهنگی دارم و آقا یک آهنگی دارند، ولی من در برابر ولی فقیه آهنگی ندارم، من تابع‌ام... https://eitaa.com/piyroo
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا