eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo
✍ و تو چه خبر داشتی از جاذبه چشمانش... آنگاه که یک به یک در دل جوانان همین عصر انقلابی ایجاد کرد... تو می‌نویسی رفیق، من می‌خوانم ابراهیم برادر شهیدم ...🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
✍ یک روز داخل منزل که با ایشان علائم ظهور را مطالعه میکردیم من گفتم دو سوم جهان میمیرند تا امام زمان عجل الله بیایند این یکی از نشانه هاست ...ولی حمید اقا گفتن من از خدامه بمیرم و امام زمانم بیاد اشکالی نداره با مرگ من یه قدم ظهور نزدیک بشه? در لحظه شهادتش مطمئن بودم حتما امام زمان عجل الله رو ملاقات میکنه روایت همسر شهید مدافع حرم ...🌷🕊 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید سیّدمجتبی علمدار : احتیاط کن! تو ذهنت باشد که ؛ یکی دارد مرا می‌بیند، یک آقایی دارد مرا می‌بیند، دست از پا خطا نکنم که ؛ امام زمان عجّل الله تعالی خجالت بکشد.. [🦋اَللّهم عَجّل لولیّک الفرَج والعافیة وَالنَصر وَالعاقبة وَالنصر بحقّ شهدا🦋] ─‌┅═‎✧❁°🤍(س)یازهــــــــــرا°❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
من جسمم را به خاک ... روحـم را به خدا و راهم را به شما آیندگان میسپارم . 🌷 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۱۹ ساعت، از یک گذشته بود؛... اما هیچ خبری از مهیا نبود. شهاب، تک تک مکان هایی که به ذهنش رسیده بود را؛ همراه محسن رفته بود. اما خبری از مهیا نبود.همه در حیاط خانه محمد آقا، جمع شده بودند.... مهلا خانم بی تابی می کرد و شهین خانوم و مریم، با اینکه حال مساعدی نداشتند؛ اما سعی میکردند او را آرام کنند.احمد آقا، نگاهی به شهاب، که کلافه و عصبی در حیاط قدم می زد، انداخت....دو روز پیش، زمانی که مهیا دانشگاه بود؛ شهاب، به خانه آن ها آمده بود و موضوع رفتنش به سوریه را گفته بود. احمد آقا هم از ابتدای آشنایی اش متوجه شده بود؛ که این پسر ماندنی نبود...شهاب، کلافه و نگران به سمتشان برگشت. ــ من میرم دنبالش بگردم! احمد آقا، با اینکه خودش هم نگران بود؛ولی متوجه اوضاع بد شهاب شده بود. ــ پسرم، کجا میری؟! تو که همه جا رو گشتی! ــ میدونم حاجی! ولی نمیتونم اینجا بشینم! زنم نیستش...اصلا وقتی به این فکر میکنم، که شاید براش اتفاقی افتاده باشه؛ دیونه میشم. پس ازم نخواید که نرم!.. محسن به طرف شهاب رفت و کمکش کرد، که روی لبه ی باغچه بنشیند. شهاب، روی لبه ی باغچه نشست. خسته سرش را پایین انداخت.زیر لب زمزمه کرد. ــ کجایی مهیا؟! کجایی؟! احساس بدی، از نبود مهیا در کنارش داشت.دوست داشت، او الآن کنارش بود و مثل همیشه با حرف هایش آرامش می کرد. با بهم ریختن موهایش و اذیت کردنش بلند او را بخنداند و با عشق به خنده هایش نگاه کند.می ترسید با حال بدی که مهیا داشت؛ اتفاقی برایش بیفتد. دیگر نمی توانست بنشیند و منتظر بماند. منتظر بماند، که به او زنگ بزنند و خبری از مهیا بدهند... از جایش بلند شد. محمد آقا به طرفش آمد. ــ کجا شهاب؟؟ ــ نمیتونم دیگه تحمل کنم! نمیشه که بشینم و منتظر باشم. محمد آقا، که متوجه حال بد شهاب، بود؛ میترسید که پسرش کاری دست خودش بدهد. اولین بار بود، که شهاب را آنقدر نگران و آشفته می دید. ــ پسرم صبر کن؛ یکم دیگه برو... شهاب تا می خواست، جواب محمد آقا را بدهد؛ صدای موبایلش بلند شد.سریع تلفنش را درآورد. با دیدن شماره ناشناس، ناامید، با صدای خسته، جواب داد: ــ الو... ــ سلام ! ــ سلام ! بفرمایید؟! ــ ببخشید؛ تازه خانومی رو آوردن بیمارستان که آخرین تماس رو با شما داشتند. شهاب دستش را به در گرفت، تا جلوی افتادنش را بگیرد. نشنید که پرستار چه گفت؛ فقط آن لحظه چهره معصوم مهیا، جلوی چشمانش آمد. ــ الو... آقا... _کدوم بیمارستان؟! بقیه با شنیدن اسم بیمارستان، نگران به طرف شهاب آمدند. مهلا خانم، گریه می کرد و امام حسین (ع) را صدا می کرد.شهین خانوم و مریم هم، پا به پای او اشک می ریختند محسن به طرف شهاب، رفت. ــ شهاب، بده گوشی رو من حرف بزنم. شهاب دست محسن را کنار زد. ــ کدوم بیمارستان؟! شهاب، تماس را قطع کرد و بی توجه به صدا کردن های بقیه به طرف ماشینش دوید... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت شهید شاه آبادی درکلام رهبری: ♦️آیت الله شاه آبادی مجاهدی شریف بود من به خوش روحیگی این انسان، کم آدم دیدم..... (روحانی مبارز) آیت الله ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام_مهدی‌_جانم✋️ تویی امام زمانم، تویی تمام جهانم تویی بِه از همه خوبان، بیا گل نرگس تویی تمام امیدم، تویی نوا و نویدم تویی که جلوه احسان، بیا گل نرگس ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo
هر وقت ‌احساس ‌کردید از (عج) دور شدید و دلتون ‌واسه ‌آقا تنگ‌ نیست.. این ‌دعای کوچیک ‌رو بخونید لَیـِّن‌ قَلبی لِوَلِـیِّ‌ اَمرک.. یعنی... خدایا دلم ‌رو، واسه‌ امامم‌ نرم‌ کن.. 🕊🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
تازه حقوق گرفته بود از بازار تجریش رد میشد خانمی نشسته بود دستفروشی میکرد ابوعباس گفت: همه اش چند؟ همه ی بساط خانم را خرید، گفت: هر یک دقیقه که زودتر بفروشد به خانه برود بهتر است.... ابوعباس توسط آمریکایی ها در عراق اسیر شد ، او همچنان در عراق در اسارت است برای آزادی اش دعا کنید ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ▪️عملیات کربلای ۲ در منطقه‌ای به وسعت تقریبی ۵۰ کیلومتر مربع از جبهه‌های شمالی نبرد در تاریخ ۱۰ شهریور ماه ۶۵ اجرا شد. در این عملیات بار دیگر ارتفاعاتی در منطقه حاج عمران به تصرف ایران درآمد. همچنین در اين عمليات، دشمن كه از تسلط خويش بر مناطق حساس مايوس شده بود، بر خلاف مقررات بين‌المللي، دست به حمله شيميايي زد اما با این وجود، متحمل ۳۰۰۰ نفر کشته و زخمی و ۲۰۰ نفر اسیر شد. لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) نیز در این عملیات با استعداد ۵ گردان با رمز یا ابا عبدالله الحسین ادرکنی وارد عمل شد و تا تاریخ ۲۵ /۷/ ۶۵ در منطقه باقی ماند. از جمله شهدای شاخص لشکر در این عملیات شهيد محمود كاوه، فرمانده دلاور لشكر ويژه شهدا بود.  . 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo