#هنر آنست که بمیری
پیش از آنکه بمیرانندت
و
مبدأ و منشأ حیات آنان اند
که چنین مرده اند..
.
سید_مرتضی_آوینی
#شهادت_هنر_مردان_خداست
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله فروغی
شهادت
هنرمندانه ترین روش زندگی
حیات طیبه
حیات عندالله
السلام علیک یا اباالشهداء
خوشا به حال شهدا
آنانی که از خویش گذشتن تا به خدا برسند
😔😔ما که در خویش گیر کرده ایم
ملتمس دعا
#سلام_بر_شهید_محمد_بلباسی
#سلام_من_به_تمامی_شهدا
#خادمین_پیروان_شهید_97
#ڪانال_پیروان_شــهداے_بجنورد
https://eitaa.com/piyroo
4_5981053168715301384.mp3
12.17M
🔊 #نواهنگ «منم باید برم» ( وصیت نامه) | تنظیم دیجیتال
با صدای سید رضا نریمانی و میلاد هارونی و شعر داود رحیمی
https://eitaa.com/piyroo
و تو هنگامی كه
لبخند ميزدی
آيه ی "فَتباركَ الله اَحْسَنُ الخالِقينْ"
دوباره نازل ميشد🌸🍃
#محمدرضادهــقان
https://eitaa.com/piyroo
هدایت شده از مدافعان حجاب
#چادرم😻😌
دربین تمام این طعنه ها تو پناه منی♥️
تنها تو وخدایم شاهدید که من سر به زیر انداخته وبه راهم ادامه میدهم🔹🔸🔹
هدف تقرب به خداست هدف آقا صاحب الزمان ومادرش است🙂✌️
هر راهی و هر هدف زیبایی، سختی های خود را دارد💚🌹
اینکه با تمام این حرف ها این راه را ادامه می دهیم👁👁فقط بخاطر نگاه خداست
پس وقتی نگاه خدارا داریم دیگر هیچ چیز مهم نیست😌
#چادرم_تاج_سرم👑🌸
@Modafean_hejab
وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ ...
مـن همین جا
منتظـر نشستهام
تـا تـو بـرگـردی ...
#سهشنبههای_مهدوی..
#حسبی_الله•🍃 https://eitaa.com/piyroo
❣❣❣
❣
بي سيم زدند كه برويد خاك ريز
جلويي.😒😒
خسته بوديم. دومين بار بودكه كيسه ها را پر شن مي كرديم، سنگر مي زديم، مي گفتند «...نه، بريد خاك ريز جلوتر.» 😒😒
كي مي توانست برود؟😞
ـ دستوره. بريد خاك ريز جلويي. مفهوم شد؟😡😡
خود حاجي بي سيم زده بود. كي جرأت داشت نرود؟ اما روم نمي شد به بچه ها بگويم. گوني ها را خالي كردم كه بروم جلو. بچه ها پرسيدند «...چي كار مي كني؟»😏
گفتم «...مي رم خاك ريز جلويي. حاجي گفته.» و راه افتادم. بقيه هم به دنبالم.😊😊
يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 72
https://eitaa.com/piyroo
شکنجه و استقامت
حسین را به بند نوجوانان بِزهکار انداختند. صبوری به خرج داد. چند روز صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند بلند بود. مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد. میگفتند: تو به اینها چی کار داری؟! از آن به بعد، شکنجهي حسین، کار هر روز مأموران شده بود. یک بار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد. نوجوان شانزدهساله را مینشاندند روی صندلی الکتریکی، یا اینکه از سقف آویزان میکردند.
شهید حسین علمالهدی
«امتداد 3 و 4»، ص23
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
هیچ چیزی مانند صبر و شكیبایی، فرجامی نیك و پایانی دلپذیر ندارد، بیادبی را دفع میكند و در رسیدن به مقصود یاری میرساند.
میزانالحكمه؛ ج1، ص106، ح396 (غررالحکم، ح 6354)
https://eitaa.com/piyroo
#جملات ناب شهدا
در همه حال، در خط ولی فقیه باشید و از او عقب نمانید و جلو نیفتید که هر کس از او عقب بماند، هلاک می شود و هر کس از او جلو بیفتد، گمراه خواهد شد. از خدا بترسید که مبادا او را تنها بگذارید یا گفتارش را فقط روی دیوارها بنویسید و عامل به آن نباشید. از روحانیت پیرو ایشان جدا نشوید.
🌹شهید سید محمود موسوی🌹
https://eitaa.com/piyroo
🌸
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃
گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔
گفتم : آری.
گفت : در چی؟ 😳
گفتم :در خواندن نماز شب.😊
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟ 😮
گفتم: در توفیق شهادت.😇
گفت: جرزنی بود؟ 😳
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .😭
گفت: بخور بخور بود؟😏
گفتم: آری .☺️
گفت: چی میخوردید؟ 😏
گفتم: تیر و ترکش 🔫
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ 🤔
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂
گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠
گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟😏
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞
گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😏😏 گفتم: آری
خندید و گفت: با چی؟
گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔
سکوت کرد و چیزی نگفت...
https://eitaa.com/piyroo
به خواهران و برادرانم
توصیه میکنـم :
به خــدا بیشتر توسل جوئیـد ،
دعای کمیل ،نمـاز جمعـه ،
دعـای توسـل را از یاد نبرید و
به نمـاز اول وقـت بیشتر اهمیت دهید.
مسئولاطلاعات تیپ۱ لشکرفاطمیون
شهادت: ۱۳۹۵/۸/۲۲ حلب سوریه
#شهیـد_جواد_جهانی🌷
#سالروز_شهادت💐
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
#لبیک_یازینب...
https://eitaa.com/piyroo
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺
🌹اللهم عجل الولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها🌹
🌹ساعت ۸شب،قرار عاشقی به وقت حرم آقام امام رضا(ع)؛......🌹
🌹اللهم صل عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي🌹
🌹الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقِ الاَرض🌹
🌹و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد🌹
🌹صَلاةكَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا🌹
🌹كَأَفْضَلَ ما صَليت علیٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك🌹
🌹برحمتک یا ارحم الراحمین🌹
🍃🌺اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌺🍃
التماس دعا...
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یازینب...
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠خاطرات شهید سید مجتبی علمدار
💠قسمت 🔟
💠ازدواج
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠مقطع دبیرستان بودم که سید آمد برای خواستگاری. در خواستگاری همان ابتدا سید گفت: «من از جبهه آمده ام و دستم خالی است و ...» شاید خیلی ها مقام و پول داشتند اما سید هیچ کدام را نداشت. اما در کلامش و رفتارش اخلاص موج می زد. آدم ناخودآگاه جذب او می شد. در دوران نامزدی بیشتر از شهدا و لحظه های شهادتشان برایم می گفت. همیشه می گفت من جا مانده ام. از خدا می خواست شهادت را نصیبش کند. بهم گفت بهتر است به رسم حزب اللهی ها مراسم عقد و عروسی ساده ای بگیریم. ما شش سال با هم زندگی کردیم، از دی ماه 1369 تا دی ماه 1375 . اگه از وسایل زندگی چیزی اضافه به نظرش می رسید، با مشورت هم به کسانی که احتیاج داشتند می داد.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠سید عاشق بچه بود می گفت می خواهم چهار تا بچه داشته باشم. دو تا پسر ، دو تا دختر. خدواند فقط یک دختر به ما داد که آنهم سید بخاطر علاقه ای که به حضرت زهرا (س) داشت، نامش را زهرا گذاشت. می گفت اگر خدا به من پسر بدهد دوست دارم نامش را ابوالفضل بگذارم؛ ابوالفضل علمدار. هر موقع زهرا می خواست بخوابد ، برایش از لحظه هایی که جانباز شد، از خاطرات شهدا و لحظه شهادتشان می گفت. می گفتم آقا سید برای دختر کوچک که از این داستان ها تعریف نمی کنند. می گفت زهرا باید از حالا راه شهادت را بداند. باید دل زهرا با این مسائل انس بگیرد. در تربیت زهرا شیوه خاص خودش را داشت. او را نمی زد. به خصوص آنکه می گفت نام مادرم زهرا روی او هست. اگر زهرا اذیت می کرد فقط سکوت می کرد. همین سکوت باعث می شد زهرا با اینکه کوچک بود اما متوجه اشتباهش بشود.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠در کارهای خانه کمکم می کرد. گردگیری می کرد. من و زهرا را می فرستاد خانه مادرم. وقتی برمی گشتم خانه مثل دسته گل شده بود. بعضی وقتها از سید می خواستم برایم مداحی کند. او هم به شوخی می گفت تا درخواست رسمی نکنید نمی خوانم. من هم می خندیدم و درخواست رسمی می کردم. بعد شروع می کرد با صدای زیبا به خواندن. وقتی مهمان می آمد می گفت یک نوع غذا درست کنم. می گفتم سید ممکنه مهمان آن غذایی را که من درست کردم دوست نداشته باشد. فکر می کرد و می گفت: «از نظر شرعی درست نیست، اما حالا که این حرف را زدی، مهمان حبیب خداست، اشکالی نداره، فقط نباید اسراف شود.» اهل زیاد غذا خوردن نبود. می گفت زیاد خوردن باعث میشه انسان پایبند به دنیا بشه. هر بارم که غذا برایش می آوردم تشکر می کرد و می گفت: «ان شاء الله خدا طعام بهشتی نصیب شما کند.»
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📚کتاب علمدار، صفحه 105 الی 109
#سلام_بر_شهید_والا_مقام_سید_مجتبی_علمدار
#سلام_من_بر__شهیدان
#سلام_بر_شهدای_بجنورد
#سلام_بر_شهدای_بندر_انزلی
#سلام_بر_شهدای_گمنام
#شهدا_همیشه_نگاهی
#دلتنگ_شهادت_
#آرزوی_شهادت
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_شهدائنا.
جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح مطهر امام و ارواح طیبه شهدا 5صلوات🌹
#خادمین_پیروان_شهید_97
#ڪانال_پیروان_شــهداے_بجنورد
#ملتمس_دعای_شهادت
https://eitaa.com/piyroo