1_28643585.mp3
1.92M
#نجوا_با_شهدا...
(کجایید ای شهیدان خدایی)
🎤:حاج محمد طاهری
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
آرامگاه شهید حاج شیخ احمد کافی
خواجه ربیع مشهد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
گلزار شهدا
خواجه ربیع مشهد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
قبر مطهر شهید جواد محمدی
ارسالی از کاربران کانال
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
قبر مطهر شهید حسن جزینی
ارسالی از کاربران کانال
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
آرامگاه شهید حاج شیخ احمد کافی خواجه ربیع مشهد #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتن
شادی روح بلند مرحوم کافی رحمت الله علیه لطفا 5صلوات هدیه بفرمایید.🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #قسمت_دوم...🌷🕊 🕊🌷بسم رب الش
#کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#قسمت_سوم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
وقتی دیدم عمه تا این حد ناراحت و دلخور شده جلو رفتم و بغلش کردم از یک طرف شرم و حیا باعث می شد نتوانم راحت حرف بزنم و از طرف دیگر نمی خواستم باعث اختلاف بین خانواده ها باشم دوست نداشتم ناراحتی پیش بیاید گفتم: عمه جون قربونت برم چیزی نشده که این همه عجله برای چیه؟ یکم مهلت بدین، من کنکورم رو بدم اصلا سری بعد خود حمید آقا هم بیاد ما با هم حرف می زنیم. بعد با فراغ بال تصمیم بگیریم توی این هاگیر و واگیر درس و کنکور نمیشه کاری کرد خودم هم نمی دانستم چه می گفتم احساس می کردم با صحبت هایم عمه را الکی دل خوش میکنم چاره ای نبود دوست نداشتم با ناراحتی از خانه ما بروند.
تلاش مم فایده نداشت. وقتی عمه خانه رسیده بود سر صحبت و گلایه را با ننه فیروزه باز کرده بود و با ناراحتی به تمام ننه گفته بود: دیدی چی شد مادر؟ برادرم دخترش رو به ما نداد دست رد به سینه ما زدن سنگ روی یخ شدیم من یه عمر برای حمید دنبال فرزانه بودم ولی الان میگن نه دل منو شکستن.
ننه فیروزه و مادر بزرگ مشترک من و حمید است که ننه صدایش می کنیم از آن مادر بزرگ های مهربان و دوست داشتتی که همه به سرش قسم می خورند ننه همیشه موهای سفیدش را حنا می گذارد هر وقت دور هم جمع شویم بقچه خاطرات و قصه هایش را باز میکند تا برای ما داستان های قدیمی تعریف کند قیافه من به ننه شباهت دارد ننه خیلی در زندگی سختی کشیده است زنی سه ساله بود که پدر بزرگم به خاطر رعد و برق گرفتگی فوت شد ننه ماند و چهارتا بچه قد و نیم قد عمه آمنه،عمو محمد،پدرم و عمو نقی بچه ها را با سختی و به تنهایی با هزار خون دل بزرگ کرد برای همین همه فامیل احترام خاصی برایش قایل هستند....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
#ادامه_دارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #قسمت_سوم...🌷🕊 🕊🌷بسم رب الش
#کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#قسمت_چهارم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
چند روزی از تعطیلات نوروز گذشته بود که ننه پیش ما آمد معمولا هر وقت دلش برای ما تنگ می شد دو سه روزی مهمان ما می شد از همان ساعت اول به هر بهانه ای که می شد بحث حمید را پیش می کشید داخل پذیرایی رو به روی تلویزیون نشسته بودیم که ننه گفت: فرزانه اون روزی که تو جواب رد دادی من حمید رو دیدم وقتی شنید تو بهش تو جواب رد دادی رنگش عوض شد خیلی دوستت داره.
به شوخی گفتم؛ ننه باور نکن جوونای امروزی صبح عاشق میشن شب یادشون میره.
ننه گفت:دختر من این موها رو توی آسیاب سفید نکردم می دونم حمید خاطر خواهته. توی خونه اسمت رو می بریم لپش قرمز میشه الان که سعید نامزد کرده حمید تنها مونده از خر شیطون پیاده شو جواب بله رو بده حمید پسر خوبیه. از قدیم در خانه عمه همین حرف بود بحث ازدواج دو قلوهای عمه که پیش می آمد همه می گفتند:باید برای سعید دنبال دختر خوب باشیم و گرنه تکلیف حمید که مشخصه چون دختر سرهنگ رو می خواد.
می خواستم بحث را عوض کنم گفتم:باشه ننه قبول حالا بیا حرف خودمون رو بزنیم یه دونه قصه عزیز و نگار تعریف کن دلم برای قدیما که دور هم می نشستیم و تو قصه می گفتی تنگ شده ولی ننه بد پیله کرده بود بعد از جواب منفی به خواستگاری تنها کسی که در این مورد حرف می زد ننه بود بالاخره دوست داشت نوه هایش به هم برسند و این وصلت پا بگیرد برای همین روزی نبود که از حمید پیش من حرف نزند
داخل حیاط خودم را مشغول کتاب کرده بودم که ننه صدایم کرد بعد هم از بالکن عکس حمید را نشانم داد و گفت؛فرزانه می بینی چه پسر خوش قد و بالایی شده رنگ چشماشو ببین چقدر خوشگله به نظرم شما خیلی به هم میاین آرزومه عروسی شما دو تا رو ببینم.
عکس نوه هایش را در کیف پولش گذاشته بود از حمید همان عکسی را داشت که قبل رفتن به کربلا برای پاسپورت انداخته بود.
از خجالت سرخ و سفید شدم انداختم به فاز شوخی گفتم:آره ننه خیلی خوشگله اصلا اسمش رو به جای حمید باید یوزارسیف می گذاشتن عکسشو بذار توی جیبت شش دونگ حواسم جمع باشه که کسی عکس رو ندزده. همین طوری که شوخی می کردیم و می خندیدیم ولی مطمن بودم که ننه ول کن معامله نیست و تا ما را به هم نرساند آرام نمی گیرد....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
#ادامه_دارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
وقتی کاری انجام نمی شه ، شاید خیری توش هست ، صبر کن
وقتی مشکل پیش بیاد ، شایدحکمتی داره
وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتما ًدرسی است که باید یاد بگیری
وقتی بهت بدی می کنند ، شاید وقتشه که تو خوب بودن رو یادشون بدی
وقتی همه ی درها به روت بسته می شه ، شاید با صبر و بردباری در دیگری به روت باز بشه و خدا بخواد پاداش بزرگی بهت بده
وقتی سختی پشت سختی میاد ، حتماً وقتشه روحت متعالی بشه
وقتی دلت تنگ می شه ، حتماً وقتشه با خداي خودت تنها باشی!🌸
@piyroo
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاصه نیمه پنهان ماه:شهید ابوذر امجدیان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo