🌹دست نوشته امام خامنه ای بر روی عكس سردارشهید حاج محمدناظری فرمانده تکاوران ویژه سپاه
♦️رحمت ورضوان بر شهید عزیز،سردارشجاع ومومنی که عمر خود رادر جهاد فداکارانه گذرانید...
🌹سالروز شهادت
🕊 شادی روحش صلوات
@piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_سوم.. #قسمت_هفتم
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_سوم.. #قسمت_هشتم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
چون پدر من نظامی بود روی وقت حساس بود ساعت چهار با ساعت چهار و پنج دقیقه برایش فرق داشت ما هم به همین شکل بزرگ شده بودیم از این دیر آمدن ناراحت شده بودم کارد می زدی خونم در نمی آمد.
حمید با پدر و مادرش یک طرف اتاق نشسته بودند من هم با پدر و مادرم دقیقا رو به روی آن ها بودیم عاقد گفت چون به موقع نرسیدیم و بقیه از قبل نوبت گرفته اند باید صبر کنیم تا کار همه انجام بشود و نفر آخر عقد ما را بخواند عروس ها و دامادها یکی یکی می آمدند و برای خطبه عقد داخل می رفتند ما هم که شده بودیم تماشاچی.
حمید وقتی دید من ناراحتم پیام داد دارلینگ من ناراحت نباش حتما حکمتیه که من شناسنامه را ۲بار جا گذاشتم وقت هایی که می دانست من ناراحتم به من می گفت دارلینگ به زبان انگلیسی دارلینگ یعنی همسر عزیز من. آن موقع ها وقت خالی داشت کلاس زبان می رفت خیلی دوست داشت زبان انگلیسی را یاد بگیرد می گفت برای بچه شیعه لازم است یک روزی به درمان می خورد گاه و بیگاه از این کلمات استفاده می کرد.
پیام را خواندم ولی جواب ندادم واقعا ناراحت شده بودم دوباره صدای پیامک گوشی من بلند شد وقتی نگاه کردم دیدم این بار برایم جوک فرستاده بود نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم حمید تا خنده من را دید لبخند زد همین طوری خیلی راحت از دل هم در می آوردیم اگر هم بحثی یا ناراحتی پیش می آمد ساده می گذشتیم گاهی ساده بودن و ساده گذشتن قشنگ است.
حمید کت قهوه ای روشن با شلوار قهوه ای تیره و لباسی که خریده بودم را پوشیده بود پیراهن اندازه شد خوب بود؟
عمه تا این سوال من را شنید به حمید نگاهی کرد و خندید مادرم پرسید آبجی می خندی؟ چیزی شده؟ عمه گفت: حمید که خونه رسید بهش گفتم بیا این پیراهنت را اتو کردم آماده است بپوش تا دیر نشده بریم سمت محضر آخه الان چه وقت خرید بود؟ اما زیر بار نرفت گفت همین پیراهنی که تازه خریدم میخوام بپوشم هر چی گفتم این پیراهن اتو شده آماده است به خرجش نرفت کلی هم وقت گذاشتیم این پیراهن رو اتو کردیم از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم که سلیقه من تا این اندازه برای حمید مهم است.
هفت عروس و داماد قبل ما عقد شان خوانده شد محضر زیبایی بود با پرده های کرم قهوه ای که دو طرف عروس و داماد صندلی چیده شده بود بالای سر سفره عقد هم حجله ای با پارچه های نباتی رنگ درست شده بود.
نوبت ما که شد داخل رفتیم و کنار سفره عقد نشستیم عاقد پرسید عروس خانم مهریه رو می بخشند صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
هر هفت عروسی که قبل از ما داخل رفته بودند مهریه عقد موقت را بخشیده بودند به حمید نگاه کردم و گفتم نه من نمی بخشم.
نگاه همه با تعجب به سمت من برگشت ماتشان برده بود پدرم پرسید دخترم مهریه رو می گیری؟ رک و راست گفتم:بله می گیرم حمید خندید و گفت چشم مهریه رو میدهم همین الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
@piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_سوم.. #قسمت_هشتم.
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_سوم.. #قسمت_نهم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
عاقد لبخندی زد و گفت پس مهریه طلب عروس خانم حتما باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه بعد از فسخ صیغه مقدمات را خواند میخواستم قرآن را با استخاره باز کنم ولی حمید پیشنهاد داد سوره یاسین را بیاورم.
لحظه ای که خطبه خوانده می شد گفت فرزانه دعا کن از خدا بخواه دعایی که من دارم مستجاب بشه نگاهی به چهره حمید انداختم نمی دانستم دعایش چیست دوست داشتم بدانم در چنین لحظه ای به چه دعایی فکر می کند از ته دل خواستم هر چیزی که از خدا خواست اگر به صلاح و خیر است همان طور بشود.
حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد گل را چیدم گلاب را آوردم بعد گفتم اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم با اجازه امام زمان و پدر و مادرم و بزرگ تر ها بله حمید هم دقیقا همین جمله را گفت عاقد خیلی خوشش آمده بود گفت خیلی ها اومدن ولی نه بسم الله گفتن نه از امام زمان اجازه گرفتم.
لحظه عقد این بار هم تا بله را گفتم اذان مغرب شد حمید خندید دست من را گرفت و گفت دیدی حکمت داشته قسمت این بوده تو بله ها رو به من موقع اذان بگی.
با عمه و مادرم روبوسی کردیم برای زیر لفظی یک النگو خریده بودند که آن هم کوچک در آمد قرار شد ببرند عوض کنند دستبند بخرند یک چمدان پر از وسیله هم آورده بودند قرآن چادر نماز ، اسپند ، مسواک به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو که همه را حمید با سلیقه خودش انتخاب کرده بود.
وقتی داشتیم از محضر بیرون می آمدیم حمید به گفت وقتی رفته بودم کربلا میخواستم برات چادر عروس بخرم ولی گفتم شاید به سلیقه تو نباشه ان شالله با هم که کربلا رفتیم با سلیقه خودت یه چادر عروس قشنگ می خریم.
مراسم که تمام شد سعید آقا که آن ها هم نامزد بودند گفت شما تازه عقد کردین با ماشین ما برین بیرون شام بخورید سعید آقا مامور انتظامی بود و معمولا برای ماموریت و دوره آموزشی سیستان و بلوچستان می رفت خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد حتی روزی که صیغه کردیم و همه فامیل مهمان ما بودند آقا سعید زاهدان بود حمید گفت نه داداش شما تازه از ماموریت اومدی با خانمت برو بیرون ما پای پیاده رفتنمون بد نیست...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
@piyroo
#کرامات_شهید
ساکن روستا بودیم با سه تا بچه ،
به اسماعیل گفتم ، بسه دیگه ، جبهه نرو !!
دلش شکست ، شب خواب حضرت زهرا (س) ، را در خواب دیدم ،
فرمودند ، مانعش نشو !!
بعد از شهادتش هم کنارم بود ، در همه مشکلات کمکم می کرد .
یادم هست یکبار مشکل مالی داشتیم ، به خوابم آمد و گفت ،
خرجی شما را فلان جا گذاشتم ، بردارید .....
#شهیدحاج_اسماعیل_اسکندری
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص93
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ @piyroo
#شهداء_و_ماه_مبارک_رمضان
#شهید_مدافع_حرم
#مصطفے_صدرزاده
ماه رمضان سال ۷۷ #مصطفے هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براےسحرےبلند شدیم اما #مصطفے را بیدار نڪردم .
خودش موقع اذان بیدار شد ، وقتي دید اذان مے گویند .
بغض ڪرد و با ناراحتے گفت : « چرا منو بیدار نڪردید؟ »
دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: « عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے »
اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت :
« از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره ، آشغال ها رو بذاره دم در ، من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم »
ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے #روزه گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام #ماه_رمضان براےسحر بیدارش ڪنم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
1_64757950.mp3
5.62M
🍃یااباصالح ز دنیا خسته ام
صوت دلنواز برای دلتنگی های مهدوی🍃
#اَللّهُـمَّ_عَجـِّل_لِوَلیِّـکَ_الفَـرَج
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍀🌺🌺🌺🍀🍀🌺🌺🌺🍀
💠خوشا آنان که با ایمان و اخلاص🌷حریم دوست بوسیدند و رفتند
💠خوشا آنان که در میزان و وجدان🌷حساب خویش سنجیدند و رفتند
💠خوشا آنان که پا در وادی حق🌷نهادند و نلغزیدند و رفتند
💠خوشا آنان که با عزت ز گیتی🌷بساط خویش برچیدند و رفتند
💠ز کالاهای این آشفته بازار🌷شهادت را پسندیدند و رفتند
https://eitaa.com/piyroo
تلنگر
مرد هاے مـــــذهبی حواسشان باشد ...
گاه یادشان میرود ڪه از همسرانشان
بابت حــجاب تشڪر ڪنند !
یادشان میرود ڪه ؛
پذیرایے از مهمان با حـــجاب سخت تر است !
یادشان میرود ڪه ؛
مسافرت با حــجاب سخت تر است !
یادشان میرود ڪه ؛
بچه دارے با حجاب سخت تراست !
یادشان میرود ڪه ؛
خرید با حـــــجاب سخت تر است !
یادشان میرود ڪه ؛
در گرماے تابستان چه جـهادے است چادرے بودن
یادشان میرود ؛
اگر خیالشان از همسرشان راحت است ،
بخاطر سختے حجابے است ؛
ڪه آنها تحمل میڪنند ...
گاهے با شاخه اے گـــــل
از همسرانتان بابت حـــجابشان تشڪر ڪنید ...
تا بدانند ڪه جهادے ڪه امروز با حجابشان میڪنند ،
برایتان چقدر ارزشمند است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
روایتگری ناب حاج حسین یکتا. اسفند ۱۳۹۳ – شلمچه. دل ها را می برد….mp3
10.11M
روایتگری شهدایی قسمت324 روایتگری ناب حاج حسین یکتا. اسفند ۱۳۹۳ – شلمچه. دل ها را می برد… #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
Shab1Fatemieh1-1393[07] (1).mp3
6.55M
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک ب حق دماء الشهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⏪حاج میــثـــم مـــطــیعـی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهیده شاخص سال ۹۸
#بانوی از دیار شهیدپرور دزفول
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#رمزپیروزیوبهروزی اسلام از نگاه شهیده عصمت پورانوری: #امام و #روحانیت
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به
نیابت از شهیده #عصمت_پور_انوری
جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج»
و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان ....
» اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم »🌺🍃
#التماس_دعای_فرج
ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ..🌹ـــهد
🕊ســـلام بـر
شــــ🌷ــهیده عصمت پور انوری
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا
#ملتمس_بهترین_دعا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo