eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.2هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5947536824485282311.mp3
7.32M
{مداحی شهدایی🕊🥀} |ای خوش آنڪه جانش به تو شده هدیہ خورده بر مزارش #شهید زینبیه| ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرجه زدن #شهید_جواد_محمدی اردوگاه حضرت فاطمه الزهراس _ شلمچه و اینچنین آن کس که #شهیدانه زیست دل هایی را به نور خدا زنده کرده و خود، شهید شد حالا... ما مانده ایم و دلی که آواره رفاقت اوست....💔 خنده های از ته دل رفقایش به خاطر حضور کسی بود که بوی بهشت مےداد...🌸🍃 ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢 قسمت صد و پنجاه و هفتم: خرما و تسبیح یکی دیگه از کارای دستی و مفید ، ساختن تسبیح با هسته خرما بود. هر چن ماه یه بار عراقیا مقدار کمی خرما به ما می دادن. بچه ها هسته ها رو دور نمی نداختن و همه هسته ها رو می دادن کسانی که علاقه داشتن با اونا تسبیح درست کنن. هیچ وسیله ای برای این کار در دست نبود. با خلاقیت و ظرافت خاصی اونا رو کف سیمانی آسایشگاه می سائیدن تا بصورت مستطیل در میومد. مرحله بعد یه اندازه کردن اونا و شکل دادن به مستطیل ها به اندازه دلخواه بود. وقتی همه دونه ها یه شکل می شدن. با سیم خارداری که به شکل سوزن در اورده بودن و نوکشو تیر کرده بودن ، دو تا سوراخ توی دونه ها ایجاد می کردن. بعد دونه ها رو یکی دو شب توی چای غلیظ مینداختن تا رنگشون قهو ای پررنگ بشه و در آخر چن لایه نخ رو به هم می تابوندن و دونه ها رو به شکل تسبیحی در میاوردن که بسیار زیبا بود. شیوه دیگه این بود که دو هسته رو بصورت نیم دایره می ساییدن و با مقدار کمی از چسب چوب که قاچاقی از نجارای اردوگاه می گرفتن دو تا رو به هم می چسبوندن و بشکل دونه های گرد در می آوردن. بعد از مدتی که بچه ها با اینا ذکر می گفتن صیقل می خوردن و مثل شیشه صاف و زیبا می شد. اوایل بعثیا اگه می دیدن کسی از این کارا انجام میده بشدت کتکش می زدن ، اما بعد از مدتی گفتن ایراد نداره هر که میخاد درست کنه. دو سه ماه که گذشت ، کلک می زدن و میومدن کیسه ها و وسایل بچه ها رو تفتیش می کردن و همه چیزایی که بچه ها با چه زحمت و دقتی ساخته بودن رو برای خودشون برمی داشتن و می بردن. این مسئله باعث شد تعدادی از ساختن کارای دستی و هنری خودداری کنن، اما بعدش با مشورت یکدیگه به این نتیجه رسیدیم که صِرف مشغولیت بچه ها مفیده. هم چیزایی یاد می گیرن و هم باعث میشه بعثیا کمتر اذیت کنن. به هم می گفتیم ما که همه چیزمونو از دست دادیم حالا چند تا تسبیح و سنگ صیقل داده شده خیلی مهم نیست. بذار ببرن برای خودشون. اینجور مشغولیتا تا اندازه زیادی در حفظ روحیه بچه ها تاثیر داشت و تا روزای آخر اسارت ادامه داشت. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo 🕊
🕊حاج حسن آقا پدر موشکی ایران دانشمند پر تلاش شما آنقدر غریبی که حتی کسی حرف از نحوه ی شهادت شما بر لب نیاورد آنقدر غریبی که برخی ها برای خوش رقصی در مقابل کدخدا حاضر بودند و هستند تا تمام زحمات شما را همچون زحمات شهدای هسته ای بر باد دهند امروز نبودنتان ۸ ساله شد اما راهتان همچنان ادامه دارد و یارانتان هستند بر عهدی که بستند آنقدری بر عهد خویش مصمم هستند که مولایمان با اقتدار میگوید اگر یکی بزنند ده تا میخورند و این اقتدار را مدیون شماییم. خلاصه که حاج حسن آقا، کاش همه ی حسن ها مانند حسن طهرانی مقدم بودند همانقدر ولایتمدار همانقدر خودکفا و همانقدر آمن به الله کاش..‌. # ...♡🍁♡... https://eitaa.com/piyroo 🕊
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت 💢 قسمت صد و پنجاه و هفتم: خرما و تسبیح یکی دیگه از
🍂 🔻 💢 قسمت صد و پنجاه و هشتم : جای کفش در دهان نیست!(۱) فصل زمستون بود و محوطه بیرون گل و شل شده بود و در اوقات هواخوری ناچار بودیم با کفشای گلی برگردیم داخل آسایشگاه. یکی از بعثیا بنام حسین بسیار بد پیله و بنوعی دچار سادیسم بود. مدتی عادت کرده بود بعد ازظهرها که اکثر بچه ها در حال استراحت و خواب بودن و آسایشگاه ساکت بود، میومد پشت پنجره یکی از آسایشگاها و به بهانه اینکه افرادی دارن با هم حرف می زدن همه یا تعدادی از افراد رو بلند می کرد و دستور می داد کفشای گلی رو بکنن تو دهنشون و هموجوری نگه دارن و از این کارش خیلی کیف می کرد و احساس غرور بهش دست می داد. این بلا رو به قصد تحقیر بچه ها چن بار تکرار کرده بود و اگر کسی انجام نمی داد بشدت شکنجه می شد. روز قبلش با آسایشگاه یعقوب(آسایشگاه ۹) این کارو کرده بود و می دونستم امروز نوبه ی ماست. به تعدادی از دوستان سپردم اگه اومد کسی اینکارو نکنه تا من باهاش صحبت کنم. بچه ها هم معمولا همکاری می کردن. طبق حدس و پیش بینی من و در حالیکه اکثر بچه ها خواب بودن و من و تعدادی بدون سر وصدا داشتیم روزنامه یا قرآن می خوندیم ، اومد پشت پنجره و نگاهی کرد و اشاره کرد این ردیف بلند بشن و کفشا رو بکنن تو حلقشون. از طرفی این عمل ظالمانه هم بود چون واقعا کسی حرفی نزده بود و هم تحقیر کننده. بر اساس توافق و قراری که با بچه ها داشتم بلند شدم و با احترام گفتم سیدی!(قربان) واقعا کسی حرفی نزده و همه ساکتن چرا باید این کارو انجام بدیم؟ این سؤال اعتراضی من که بنوعی تمرد از دستور بود براش خیلی سنگین بود و به ناصر، ارشد آسایشگاه گفت بگو به بقیه بشینن و فقط این یکی باید کفشو بکنه تو دهنش و نگهداره. قضیه جدی شده بود و داشت کار بجاهای باریک می کشید. یا باید تسلیم می شدم یا تدبیری می کردم. من به بهانه ی اینکه روزه هستم و این کار روزه رو باطل می کنه امتناع کردم. گفت چرا دروغ میگی الان که ماه رمضان نیست. گفتم روزه قضا دارم و اینجا هم بیکاریم قضای روزه هامو گرفتم. ناصر خیلی کنجکاوی می کرد و از دوستان اطرافم می پرسید این راست میگه؟ صبحانه و ناهار نخورده؟ حالا دیگه با داد و بیداد نگهبان عراقی و ناصر همه بیدار شده بودن. همه گفتن نه ما ندیدیم رحمان چیزی بخوره. البته هم صبحانه خورده بودم و هم ناهار و خیلیا هم دیده بودن ولی جوانمردی بچه ها اقتضا می کرد که با دروغ مصلحتی من همراهی کنن که مشکلی برام ایجاد نشه. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حال امام زمان نگیر! 🎙 حاج حسین یکتا 🌷  @piyroo 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
روایتی از زندگی عاشقانه #شهید_محمدحسین_محمدخانی به روایت همسر شهید #مرجان_درعلی💞 #پیشنهادی😍