افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#فرازی_از_وصیتنامه #شهید_سید_مجتبی_علمدار تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و
🌷 #کرامات_شهدا
🔹همیشه «یا زهرا» میگفت و البته عنایاتی هم نصیب ما میشد .
مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول میشدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک میکرد.
🔸از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریهام گرفته بود. میخواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود.
🔹وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچهمان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت:
این لطف آقا امام زمان 💚 است. تا من زنده هستم به کسی نگو.
📌راوی : همسر شهید
🌷#شهید_سید_مجتبی_علمدار
#شهدای_زهرایی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
فاطمه(س) اسم اعظم است و بس....🌿
🏴السلام علیک ای مادر سادات....
🏴السلام علیک ای بانوی اعظم...
🍃 مددی یا فاطمه(س)
Https://eitaa.com/piyroo
1_181325602.mp3
2.37M
🔻 هنگام عبور حضرت زهرا سلام الله علیها از صحرای مشعر چه رخ میدهد؟
🗣 استاد عالی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹 علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها
روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.✨
محمد علاقه ی زیادی به حضرت زهرا(س) داشت.
مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور، همان موقع #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت:
یازهرا(س) و سرش از زانوهام افتاد...😭🕊
شهید محمد غفاری🌺
شهید مظلوم نیروی صابرین
#فاطمیه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
عملیات محرم مجروح شد...
طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند...😓
حضرت فاطمه اومده بود به خوابشفرموده بود:
پسرم تو شفا گرفتی،بلند شو..
فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی...☝️
بعد از این خواب سر از پا نمی شناخت...🍃
عملیات خیبر شد فرمانده گردان
از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یازهرا"❤️
ایام #فاطمیه بود ترکش خورده بود توی پهلوش و شهید شد 🕊
#شهید_کمال_فاضلی
#شهید_زهرایی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
1_87579424.mp3
4.01M
🎧 نوای شهدایی
یا فاطمه (س)
من از تو میخوام تنها یه حاجت
اذن رهایی💔 رزق #شهادت🕊
بسیار زیبا👌😭
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
Shab2Fatemieh1-1397[08].mp3
3.67M
#شور ( ای وای مادر )
با نوای: حاج مهدی رسولی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
حضرت زهرا سلام الله عليها:
آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزديک تر است.
📚 بحار الانوار، ج 43، ص 92
#پویش_حجاب_فاطمے
آجرک الله یا صاحب الزمان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
روایت اسرای مفقود الاثر
💢 قسمت دویست و چهل و چهارم:
حذف نامحسوس عکسهای صدام
وقتی وارد زندان قلعه شدیم، بر روی همه اتاقای قلعه عکسای بزرگ و رنگی صدام نصب شده بود. در هیچکدوم از اردوگاها و زندانای قبلی که ما بودیم عکسی از صدام روی دیوار نبود و این چیزِ جدیدی بود که باهاش مواجه شدیم. عدهای خواستن عکسا رو بکنن و پاره کنن و دور بندازن. بقیه مخالفت کردن و قرار شد بتدریج و بصورت نامحسوس این کار صورت بگیره. اون زمان روزنامۀ عربی برامون میاوردن و معمولا، در اکثر صفحههاش عکسای مختلف و رنگارنگ از صدام توش بود. بیشتر شبیه آلبوم عکس صدام بود تا روزنامه. این زمینه خوبی شد برای ما که نقشهمون رو اجرا کنیم. قرار گذاشتیم در مرحله اول و بطوریکه جلب توجه نکنه عکس روی دیوارها رو با یه سایز کوچیکتر عوض کنیم. میدونستیم بعثیا خِنگتر ازین هستن که متوجه این تفاوت بشن.
چند روزی صبر کردیم تا چشمشون به اونا عادت کنه و مرحله به مرحله عکسا رو هی کوچیکتر کردیم تا رسید به اندازه یه عکس خیلی کوچیک. اونا رو هم یکییکی برداشتیم و جالب این بود که هیچوقت بعثیا متوجه نشدن و بخاطر برداشتن عکس صدام به ما گیر ندادن. در واقع بچهها با یه عملیات روانشناسی و مرحله به مرحله کاری رو انجام دادن که هم به هدفمون که حذف عکسای صدام بود رسیدیم و هم هیچ خطری ازین بابت برای کسی پیش نیومد. البته واقعا خِنگ و مشنگ بودنِ بعثیا هم به مددمون اومد
ادامه دارد
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
فاصله بین شوش تا #فکه یک ساعت و نیم است. در صندلی های عقب بین حسن و مجید نشسته بودم. محید همیشه یک قرآن جیبی همراهش بود و در هر فرصتی تلاوت می کرد. توی این فاصله داشت #سوره_فجر را حفظ می کرد.
قرآنش را داد دست من و گفت: ببین درست می خوانم؟ من داشتم حفظ هایش را کنترل می کردم. وقتی رسیدیم به آیات آخر سوره فجر «یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى (27-30)»، رسیدیم به فکه.
مجید به حسن گفت: نمی دانم چرا آیات آخر سوره را نمی تونم حفظ کنم. گیر دارد. نمی دانم گیرش چیست؟
حسن با خنده گفت: می دانی گیرش چیست؟ گیرش یک #ترکش است. گیرش یک لقمه #شهادت است. بابا! یا ایتها النفس المطمئنة در شأن امام حسین (ع) است. شوخی که نیست.
راست می گفت حسن. گیر ورود به جمع یاران شهید، خصوصی های خدا، یک لقمه شهادتی بود که در فکه با هم نوش جان کردند.
#شهید_مجید_بقایی
#سیره_عبادی_شهدا
#حفظ_قرآن_شهدا
راوی: مرتضی صفاری
#کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه 300-299.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅